نشست ادبی «کلمات ملکوت» در مشهد برگزار شد بخش عمده‌ای از شعر فارسی، شعر آیینی است برفی که بر رکوع نشست بنده خدا، عیسی مسیح (ع) | مروری بر روایات به جامانده از امام رضا (ع) پیرامون پیامبری که مبشر بود پیکر کارمند شهید سفارت ایران در سوریه، پنجشنبه در مشهد تشییع می‌شود سومین اجتماع بزرگ دختران سلیمانی در مشهد برگزار خواهد شد برگزاری جشن تکلیف دانش‌آموزان مشهدی در حرم مطهر امام‌رضا(ع) + فیلم (۴ دی ۱۴۰۳) برگزاری مراسم وداع با پیکر کارمند شهید سفارت ایران در سوریه، در حرم امام‌رضا(ع) لزوم تعامل و همگرایی دستگاه‌های اجرایی ستاد خدمات سفر خراسان رضوی برای خدمات‌رسانی شایسته به زائران رضوی و مسافران نوروزی رابطه تعقل با سخن گفتن امروز را غنیمت بدان! | درباره جایگاه و اهمیت بهره‌مندی از نعمت عمر در کلام اهل‌بیت (ع) وقتی شیطان با «واجب» ما را از عمل به «اوجب» بازمی‌دارد! ۸ زندانی جرائم غیرعمد به همت خادمان بارگاه منور رضوی آزاد شدند تولیت آستان قدس رضوی: روحیه مقاومت در برابر مستکبران هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر
سرخط خبرها

نشست ادبی «کلمات ملکوت» در مشهد برگزار شد

  • کد خبر: ۳۰۷۳۱۵
  • ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
نشست ادبی «کلمات ملکوت» در مشهد برگزار شد
نشست ادبی «کلمات ملکوت» با حضور جمعی از شاعران و علاقمندان به ادبیات آیینی در مشهد برگزار شد.

به گزارش شهرآرانیوز، نشست ادبی «کلمات ملکوت» امشب (۵ دیماه) به میزبانی موسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی و در مجتمع فرهنگی امام خمینی (ره) منطقه خواجه ربیع مشهد برگزار شد.

در این نشست ادبی که با حضور جمعی از شاعران آیینی سراسر کشور و علاقمندان به ادبیات آیینی برگزار شد، جمعی از شاعران و اساتید ادبیات و شاعران آیینی از جمله «محسن ناصحی»، «محمود شریفی»، «علی ذوالقدر»، «حسن دلبری»، «محمدجواد غفورزاده»، «هادی جانفدا»، «سید حسین سیدی»، «احمد بابایی»، «محمود شریفی»، «محمدعلی مجاهدی»، «حسن دلبری»، «محسن قاسمی» و ... به بیان نکاتی پیرامون شعر آیینی و شعرخوانی در منقبت اهلبیت (ع) پرداختند.

همچنین در این مراسم از کتاب مجموعه شعر «تنآه گاه» اثر «مهدی رحیمی زمستان» رونمایی شد. کتابی مشتمل بر ۸۸ صفحه و در قطع رقعی که توسط انتشارات انگار خرد روانه بازار نشر شده است.

در این کتاب، پس از دیباچه‌ای به قلم حسین محمدی مبارز (ایلیا) مجموعه‌ای شامل ۳۵ شعر به مخاطبان ارائه شده است.

برخی از اشعار ارائه شده در این محفل ادبی، از قرار زیر است:

از اینجا می‌روم یک روز و بی فامیل می‌مانم

مسافر می‌شوم یک شب؛ جدا از ایل می‌مانم

تفرعن پای من را بست و در خود، گیر افتادم

نفهمیدم که موسی می‌رود، در نیل می‌مانم

یکایک سال‌ها تحویل شد، اما ندانستم

زمان می‌ایستد یک آن و بی تحویل می‌مانم

کجا خنجر به دستم داد؟ دنیا من نفهمیدم

اگر هابیل قربانی شود، قابیل می‌ماند

من از شام پشیمانی، فراموشی نصیبم شد

عجب خوابی! به صبح جمعه تعطیل می‌مانم

بیا‌ای مرگ!‌ای آینده ناچار! با اجبار

به راهت گوش بر فرمان عزرائیل می‌مانم

شهادت مردمش را یافت، می‌شد زنده ماند، اما ضرر کردم! در این بازار، بی تحصیل می‌مانم

بیا پا در میانی کن که من تا صبح رستاخیز

تو را چشم انتظار صور اسرافیل می‌دانم

شاعر: محسن ناصحی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

خدای مهربانی‌ها است سلطانی که من دارم

فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم

کنارش ذره ناچیز، چون خورشید می‌تابد

ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم

نمک پرورده دریای جودش بوده‌ام عمری

پر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم

همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم

همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم

نسیم رحمتش بار گناه از دوش بردارد

به آهی کاه گردد کوه عصیانی که من دارم

به لطف گندمی که داده‌ام دست کبوتر‌ها

دگر خالی نماند سفره نانی که من دارم

چه فرقی می‌کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم

که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم

به وقت مرگ می‌آید به بالینم یقین دارم

شروع وعده‌های او است پایانی که من دارم

شاعر: علی ذوالقدر

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

اینجا طلسم گنج خدایی، شکسته باش

پابوس لحظه‌های رضایی، شکسته باش

وقتی به گریه می‌گذری از رواق‌ها

سهم تمام آینه هایی، شکسته باش

هر پاره ات در آینه‌ای سیر می‌کند

یعنی اگر مسافر مایی، شکسته باش

در کوهسار گنبد و گلدسته‌های او

حالی بپیچ و مثل صدایی شکسته باش

اینجا درستی همگان در شکستگی است

تا از شکستگی به در آیی، شکسته باش

در انحنای روشن ایوان، کنایتی است

یعنی اگرچه غرق طلایی، شکسته باش

آنجا شکستی و طلبیدند و این «طلب»

اینجا که در مقام فنایی، شکسته باش

شاعر: حسن دلبری

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

در صحن و حرم شکسته پر می‌گردم

دلسوخته با دیده‌تر می‌گردم‌ای کاش تفاوتی کنم با دیروز

امروز که از پیش تو برمی گردم

در صحن امام تا مرا در یاد است

در سیر دعا سرعت برق و باد است

سنگینی صد هزار دل در هر روز

بر شانه یک پنجره فولاد است

جان هستی خود را به تو تقدیم کند

جبریل به درگاه تو تعظیم کند

دل عقربه امید خود را باید

با ساعت سردر تو تنظیم کند‌ای گردش چشمان تو سرچشمه هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

خورشید که سرچشمه زیبایی و نور است

از ساغر چشمان تو آموخته مستی

تا جرعه‌ای از عشق بریزند به جامش

هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی

در دشت بلا محو تماشای تو هستند

هفتاد و دو آیینه توحیدپرستی

وا کرد در مسجد الاقصای یقین را

تکبیره الاحرام نمازی که تو بستی

تا وا شدن پنجره شب نزدی پلک

تا خون شدن حنجره از پا ننشستی‌ای کاش که گل‌های عطشناک نبینند

بر دیده خود خار غمی را که شکستی

یک گوشه چشم تو مرا از دو جهان بس‌ای گردش چشمان تو سرچشمه هستی

شاعر: محمدجواد غفورزاده (شفق)

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->