فرهمندی: در این دوره مدیریت شهری نگاه ویژه‌ای به توسعه شهر و اجرای پروژه‌ها داشتیم محمدیان یزدی: اتصال بلوار امام خمینی (ره) به نماز مشکل ارتباطات محور شمالی جنوبی را حل می‌کند استاندار خراسان رضوی: پروژه اتصال بولوار امام خمینی(ره) به بولوار نماز، گره ترافیکی بزرگی را در منطقه باز می‌کند شهردار مشهد مقدس: تمام تلاش ما این است که بتوانیم خادمان شایسته‌ای برای زائران امام رضا (ع) باشیم رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: کمبود منابع، مانع کار ما نشده است کیفیت هوای مشهد همچنان در شرایط «قابل قبول» (۲۸ مرداد ۱۴۰۴) مدیر کل امور مالیاتی خراسان رضوی خبر داد: پرداخت حدود ۸۳۰ میلیارد ریال عوارض آلایندگی به شهرداری ها، فرمانداری‌ها و دهیاری‌های استان مترو و اتوبوس در مشهد طی ۳ روز پایانی ماه صفر ۱۴۰۴ رایگان شد آماده‌باش اورژانس مشهد در دهه آخر ماه صفر ۱۴۰۴ | استقرار ۳ هزار تکنسین فوریت‌های پزشکی پیرامون حرم امام رضا (ع) بهره‌برداری از پروژه اتصال بولوار امام‌خمینی(ره) به بولوار نماز در مشهد (۲۸ مرداد ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: ۹ هزار جای‌پارک و ۵۱ مکان اسکان موقت آماده خدمت‌رسانی به زائران دهه پایانی صفر | ما در حوزه قطارشهری، با کمبود واگن مواجه هستیم پروژه اتصال بولوار امام‌خمینی(ره) به بولوار نماز مشهد، فردا (۲۸ مرداد ۱۴۰۴) به بهره‌برداری می‌رسد تسهیل دسترسی زائران و شهروندان به خدمات شهری در مشهد با به‌روزرسانی لایه‌های مکانی نقشه مشهد محدودیت‌های ترافیکی ایام شهادت امام‌رضا(ع) در مشهد از پنجشنبه (۳۰ مرداد ۱۴۰۴) اعمال خواهد شد مشهد؛ اولِ عشق است آخرِ صفر خدمت رسانی رایگان ناوگان اتوبوسرانی مشهد به زائرین پیاده از محورهای ورودی مشهد مقدس دهه آخر صفر نمایش هم‌افزایی ملی در حمل‌ونقل جاده‌ای مشهد و خراسان رضوی در روز شنبه یک شهریور ماه ۱۴۰۴ تعطیل است استقرار تمامی دستگاه‌های اجرایی و خدمت‌رسان در محور‌های مواصلاتی منتهی به حرم در آستانه شهادت امام رضا(ع) | احتمال حضور پزشکیان در مشهد طرح خدمت‌رسانی به زائران پیاده امام‌رضا(ع) ویژه دهه پایانی ماه صفر در مشهد آغاز شد (۲۷ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم و عکس
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->