الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ «معین محب علیان، هنرمندی است عمیقاً وابسته و دلبسته به تئاتر که نوشتن و ترجمه همیشه دغدغه اصلی اش بوده است». این چیزی است که وقتی از او میخواهم خودش را در سه جمله توصیف کند، میگوید. او مدت هاست در فضای تئاتر نفس میکشد. سال ۸۸ با بازیگری وارد تئاتر شد و در ادامه، کارگردانی را هم تجربه کرد.
سپس به تهران رفت تا بازیگری را به طور آکادمیک و در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه هنر ایران بیاموزد و از آن زمان در پایتخت ماندگار شد. اما برخلاف علاقه زیادش به بازیگری، بیشتر فعالیتش در زمینه ترجمه و تألیف نمایشنامه بوده و دست کم پانزده اثر در این زمینه به چاپ رسانده است. او همچنین به عنوان مدرس با دانشگاههای مختلفی همکاری میکند. در گفت وگوی پیش رو با این هنرمند درباره تئاتر مشهد، اوضاع نمایشنامه نویسی و الزامات اقتباس صحبت کردیم.
شما در چند زمینه مختلف بازیگری، کارگردانی، نمایشنامه نویسی و ترجمه نمایشنامه فعالیت کردهاید؟ به نظر شما در کدام یک هنر شما نمود بیشتری داشته است؟
فعالیتم در ترجمه نمایشنامه و نمایشنامه نویسی بیشتر بوده، اما علاقه و دغدغهام همیشه این بوده که از تولید به اجرا برسم. در بخش تئوری، نوشتن برایم اهمیت دارد و در بخش تولید، بازیگری و کارگردانی.
چه شد که بعد از بازیگری تئاتر بیشتر روی ترجمه و نمایشنامه نویسی تمرکز کردید؟
به خاطر شغلم یعنی معلمی در آموزش و پرورش مجبور به رفت وآمد بین مشهد و شهرستان دیگری بودم. این باعث میشد نتوانم حضور مداوم در تئاتر داشته باشم. در این شرایط در موقعیتهای مختلفی که وقت خالی گیر میآوردم سعی میکردم روی ترجمه متون نمایشنامه کار کنم.
همچنین تصمیم گرفتم از طریق دانشگاه و آکادمیک وارد شوم؛ بنابراین اگر کمتر بازیگری کردهام به خاطر مضیقه زمانی بوده و اصلا به این دلیل نبوده که این طور انتخاب کرده باشم. بعد هم احساس میکردم جامعه تئاتری به متن نیاز دارد. اگر شرایط خوبی برای بازیگری پیش بیاید، به طورقطع انجام خواهم داد.
شما مترجمی هستید که با تئاتر آشنا است، بازیگری و کارگردانی و نمایشنامه نویسی را تجربه کرده و براساس نیاز جامعه تئاتر شروع به ترجمه نمایشنامههای خارجی میکند. این موضوع به ترجمههای شما کمک کرده است؟
بله همین طور است. میگویند مترجم تئاتر باید خودش بتواند نمایشنامه بنویسند، روی صحنه رفته باشد و زبان و عناصر دخیل در تئاتر را بشناسد. در اینجا میتوانیم از مترجم به عنوان دراماتور و تنظیم گر هم یاد کنیم. بعضی مترجم ها، خودشان همان متن را کارگردانی هم میکنند.
یعنی متن را برای اجرای روی صحنه ترجمه میکنند؛ بنابراین لازم است با هرآنچه در تئاتر معنا دارد آشنا باشند. از سویی در شرایطی که خیل عظیمی از علاقهمندان به حوزه بازیگری و کارگردانی وجود دارد، من احساس کردم اگر همه تخم مرغ هایم را در یک سبد بگذارم ریسک زمانی است. اینکه بخواهم صبر کنم اتفاقات عجیب و درخشان در حوزه بازیگری و کارگردانی برایم بیفتد به نظرم عاقلانه نبود.
فکر کردم در این پروسه محدودی از زمان و مکان که همه ما دچارش هستیم، حداقل منتظر نباشم که انتخاب شوم. سعی کردم از ترجمه و نوشتن که کارهای انفرادی هستند برای استفاده بهتر از زمان بهره ببرم و متنهایی را به جامعه تئاتر معرفی کنم. ولی اگر بگویم بازیگری و کارگردانی را دوست ندارم، واقعا دروغ است. راستش را بخواهید، چه بسا بیشتر از نمایشنامه نویسی و ترجمه دوستش داشته باشم.
زمانی که شما مشهد را به قصد سکونت در تهران ترک کردید، شرایط تئاتر در مشهد چطور بود و الان تا حدی که هنوز با آن ارتباط دارید، آن را چطور ارزیابی میکنید؟
یک اشتراکی که آن سالها با الان دارد این است که همچنان مشهد به متنهای دست اول و مناسب شرایط روز اجتماعی نیاز دارد. احساس میکنم بچههای مشهد علاقه دارند بیشتر از متون دیگران استفاده کنند. در ترجمه هم فکر میکنم به خاطر محدودیتهای مالی، سالن و ضعف بازیگری سراغ متنهای کم پرسوناژ میروند.
این اتفاق در تهران هم میافتد. چون گروه میخواهد زودتر به نتیجه برسد. متنهای کم پرسوناژ راحتتر تولید میشوند. اما وقتی مخاطب بروشور را نگاه میکند و میبیند دو بازیگر دارد، بازیگرانش هم شناخته شده نیستند، رغبتی به تماشای آن پیدا نمیکند. این باعث میشود برگشت سرمایه اتفاق نیفتد و بچهها دلسرد شوند. من احساس میکنم تئاتر مشهد به نگاه آکادمیک تری نیاز دارد.
البته در سالهای گذشته مراکز آموزشی مانند دانشگاه اقبال و مؤسسه آموزش عالی فردوس و آموزشگاهها خیلی خوب دارند کار میکنند ولیای کاش شرایطی فراهم میشد که دانشگاه فردوسی هم با آن پیشینه و اعتبار بالایی که در کشور دارد، دست کم در مقطع کارشناسی رشته تئاتر و ادبیات نمایشی را ارائه کند.
فکر میکنید چه چیزهایی در تئاتر مشهد در این یک دهه اخیر تغییر کردهاند؟
احساس میکنم مدیریتها بهتر شده است؛ از نظر ایجاد کارگروههای تخصصی، برگزاری جشنوارههای استانی و منطقهای و تعداد تئاترهایی که از خراسان به فجر میرود. نمیتوانم بگویم کیفیت کارها بهتر شده، اما نگاه به تئاتر در مشهد خیلی جدیتر شده است. احساس میکنم این مسئله در خانوادهها هم نفوذ کرده است.
جدا از مشکلات اقتصادی که در همه این برههها وجود داشته، نسل امروز کمتر لازم است برای توجیه خانواده و اطرافیان، انرژی بگذارند. در همین باره من به تازگی کتابی با عنوان «چرا تئاتر؟» که گفتوگو با بیش از پنجاه کارگردان مطرح تئاتر در دنیا است، را ترجمه کردهام و سال آینده عرضه میشود.
اتفاق دیگری که افتاده صداقتی است که افراد در تئاتر پیدا کردهاند که باز ریشه اش به مسائل اقتصادی برمی گردد. یعنی وقتی احساس میکنند کاری که وقت و هزینه برایش میگذارند به آن کیفیت نمیرسد که پولش برگردد، یا نگهش میدارند، یا در آن بازنگری میکنند. این صداقت به صورت لاجرم و اجتناب پذیر در گروهها به وجود آمده و بچهها به درستی آن را پذیرفتهاند. احساس میکنم این روزها، روزهای کیفیت است. یعنی به خاطر تنگناهای اقتصادی ما در یک چرخهای افتادیم که یا نباید کاری را بکنیم یا باید آن کار درست باشد.
از منظر نمایشنامه، اشاره کردید استفاده از نمایشنامههای دیگران در بین اهالی تئاتر مشهد زیاد شده و گاهی هم شاهد اقتباسهای دم دستی از اثر اصلی هستیم. این اتفاق را چطور ارزیابی میکنید؟
در حوزه اقتباس، نگاه اصولی و علمی، اقتباس یا از فرم و شکل است و یا از محتوا. مثلا برای اقتباس از فرم، نمایشنامه در فلان منطقه لندن اتفاق میافتد، میگوییم حالا اگر قرار باشد در ایران باشد چطور میشود. در اقتباس محتوایی هسته اصلی کار را نگه میداریم و بقیه اش را طبق زمان و زمان بندی که دو کلمه مهم در اقتباس هستند، تغییر میدهیم.
در اینجا زمان، به معنی زمانهای که در آن زندگی میکنیم و مقتضیات آن نیز هست. موارد بعدی زاویه دید، سبک، پیرنگ و اتمسفر متن هستند. برای مثال سینما در مقایسه با ادبیات تحمل کمتری نسبت به تأخیر پیرنگ دارد. در یک فیلم اگر بعد از بیست دقیقه هیچ اتفاقی نیفتد، حوصله شما سرمی رود. اما در رمان این چنین نیست. در تئاتر این اتفاق عجیبتر است.
چون شما با محدودیتهای فلش بک، فلش فوروارد و عناصری که در سینما استفاده میشد روبه رو هستید. وقتی از نمایشنامهای در تئاتر اقتباس میشود، خیلی مهم است که پیرنگ در خدمت توزیع صحنهها و پیشبرد قصه باشد. در غیراین صورت نامفهوم است و گفته میشود نمایشنامه قابل استناد نیست و یا اقتباس درست از آن صورت نگرفته است.
باید نگاه شما به گروهی باشد که قرار است تئاتر را روی صحنه ببرند. مثلا یک آهنگساز در اقتباس از یک اثر برای اپرا از آکوردهای کند برای کارهای تک خوانی استفاده میکند تا بتواند برای گروه اجرا زمان بخرد و اقتباس برای مخاطب قابل فهم شود. رسانههای دیجیتال نیز امروز فضای تئاتر را متفاوت کردهاند.
مثلا اقتباس از نمایشنامه «هملت» در تئاتر امروز متفاوت از آن چیزی است که در دهه هشتاد صورت میگرفت. چراکه با توجه به تکنولوژی روز و سرعت بالای ذهن مخاطب، اهمیت دارد قسمتهایی را انتخاب کنید که موردپسند ذائقه مخاطب باشد؛ بنابراین میتوانم بگویم اقتباس یک جور لذت بینامتنی است.
این لذت، حرکت بین لبه دو تیغ است. با یک لحظه غفلت ممکن است متن اول هم از دست برود و مخاطب نتیجه بگیرد متن اولیه ضعیف بوده است. یا برعکس یک اقتباس میتواند به معتبر کردن متن اول خیلی کمک کند؛ بنابراین کسی که نمایشنامه اقتباسی مینویسد، بیش از یک متن را دارد تجربه میکند. او در مقام راوی، کنترل کننده و دستکاری کننده، فضا را دوباره از صفر بنا میکند. در واقع زمینش را از متن اصلی میگیرد و ساختمان را با تمام ظرافتش خودش انجام میدهد.
چقدر از این اصول الان رعایت میشود؟
خیلی کم. چون نگاه نسبت به این جریان خیلی جدی نیست. اقتباس گر با خودش میگوید: حالا کی میفهمد، یا چرا باید این قدر وقت بگذارم این همه مطالعه کنم؟ چون دغدغههای اقتصادی بیشتر است و گروهها زیادند. تب به نتیجه رسیدن، عجول بودن و شهرت باعث میشود زیاد اینها را جدی نگیرند.
برخی مواقع اقتباس نیست و سرقت ادبی اتفاق میافتد که این مسئله باعث میشود اعتبار تئاتر زیر سؤال برود و موجب بی اعتمادی مخاطبان شود. در عمل بحث اتهامات سرقت ادبی مطرح میشود و در ممیزی و بازخوانی به مشکل برمی خورد. اما اگر علمی و قابل دفاع باشد اتفاقا کمک میکند. بینابین است.
من خودم به نمایشنامه اقتباسی زیاد علاقهای ندارم. در این سالها هر نمایشنامهای نوشتم یا صفر تا صدش مال خودم بوده یا ترجمه کردم. به اقتباس زیاد فکر نکردم، ولی این کار را به عنوان یک امر حرفهای و اصولی قبول دارم و به نظرم جای خالی آن این روزها احساس میشود.
اتفاقا در فضای تئاتر مشهد، در یک سال گذشته دست کم یکی دو مورد سرقت ادبی درباره نمایشهای روی صحنه اتفاق افتاد و واکنشهای زیادی را هم برانگیخت. این اتفاقها ناشی از همان جدی نگرفتن مسئله اقتباس است؟
بله، اقتباس یک بحث علمی بسیار جدی هست که باید روی آن تأکید کرد. دست کم یک واحد درسی درباره اقتباس باید ایجاد شود. باید نگاه آکادمیک به آن باشد و کتابهای نظری در این باره بیشتر ترجمه شوند. همچنین نیازمند آگاهی از اتفاقاتی هستیم که در خارج از ایران در این حوزه میافتند یعنی اینکه ببینیم نگاه برون مرزی و آکادمیک به اقتباس چطور است و بتوانیم آن شیوههای استاندارد را پیاده سازی کنیم.
در جمع بندی، نگاه فعلی به اقتباس در تئاتر مشهد، غیرجدی و غیرآکادمیک است و مراحل این فرایند شناخته شده نیست. درحالی که اگر این پروسه به طور کامل شناخته شود، بقیه مسائل مترتب به آن درست میشود.