آن قدر که مدیران فوتبال در ایران برای جذب بازیکنان و مربیان خارجی ولع دارند، هیچ یک در سالهای مدیریت خود به دنبال اقدامی زیرساختی برای زیر مجموعه خود نبودهاند.
اینکه سالهای طولانی مدیران سرخابی چوب دولتیبودن دو باشگاه بزرگ پایتخت را به سر افکار عمومی کوبیدند تا ناتوانی خود در تجهیز زیرساختهای این دو باشگاه را توجیه کنند هرگز ذهن بیدار اهل فن را گمراه نمیکند و همه آنهایی که در سالیان دور و نزدیک تحت عنوان مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره و یا تصمیمساز بر صندلیهای مهم این دو باشگاه جلوس کردند، در وضعیت به بار آمده امروز مقصرند.
مدیران سرخابی طی بیست و چهار دوره از حیات لیگ برتر فوتبال ایران همواره در تکاپوی خریدهای پر زرق و برق بودند تا نامی برای خود در رسانهها دست و پا کنند و در میان افکار عمومی طوری جا بیفتند که انگار شریانهای حیات این دو باشگاه در دستان آنها است در حالی که ریخت و پاشهای آن چنانی مدیران دو باشگاه لطمههای جبرانناپذیری بر پیکیره سرخابیها وارد ساخته است و این هزینهها نه تنها اسباب ارتقای دو باشگاه را فراهم نکرد بلکه آنها را به عقب برد.
حال شاید برخی تصور کنند باشگاه پرسپولیس به سبب قهرمانیهای اخیر و پیشی گرفتن از رقیب سنتی در کسب جام برنده این تصمیمات بوده و ریخت و پاشهایش توجیه شود درحالی که نه باشگاه پرسپولیس برنده این سیاستگذاری غلط است و نه باشگاه استقلال که این یکی با وجود هزینههایی همطراز با آنچه در باشگاه رقیب شد در دستیابی به جامهای متعدد ناکام ماند و درواقع دو جبهه را باخت.
برای درک عمیقتر این فاجعه کافی است به رفتار مدیران دو باشگاه در همین ماههای اخیر و ضررهای ناشی از استخدام و فسخ قرارداد مربیان خارجی بنگریم تا به بخشی از بحرانهای مالی که بر این دو باشگاه وارد آمده و همواره زیر سایه رفتارهای پوپولیستی مدیرانش مخفی مانده، پی ببریم.
آری؛ مدیران سرخابی با رویکرد غلط و سیاستگذاریهای سراسراشتباه خود این دو باشگاه را در بخش سختافزاری چنان تضعیف کردهاند که هیچ یک از این دو باشگاه حتی یک ورزشگاه جمع و جور اختصاصی ندارند و باید سالیانه ملیاردها تومان هزینه اجاره ورزشگاهها را بپردازند.
در همین فصل جاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس برای اجاره ورزشگاه شهدای شهرقدس مبالغی در حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون تومان هزینه کردهاند_بماند که این عدد برای اجاره ورزشگاه آزادی بزرگتر است_ که اگر مجموع بازیهایی که این دو تیم هزینه اجازه ورزشگاه برای برگزاری بازیهای خانگی خود کردهاند را کنار هم قرار دهیم عددی بزرگ به دست میآید. حال اگر تنها در بیست و چهار دوره اخیر تمام هزینههایی که سرخابیها برای اجاره محل برگزاری بازیهای خود تقبل کردهاند را تجمیع کنیم این ارقام باز هم بزرگتر میشود و شاید با بودجه ساخت یک ورزشگاه مدرن برابری کند.
درعین حال دو باشگاه سالیان طولانی حتی از داشتن محل تمرین نیز محروم بودند و اگر همکاری اداره کل ورزش و جوانان پایتخت و همراهی وزارت ورزش در میان نبود این دو باشگاه اکنون نیز دو ورزشگاه اختصاصی(البته بیشتر به زمین تمرین شبیه است) برای انجام تمرینات خود نداشتند و همچون گذشته میان این زمین و آن زمین آواره بودند و به پایتختنوردی ادامه میدادند و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب را میپیمودند تا تمرینات روزانه خود را انجام دهند.
برای اینکه تضییع بزرگ مالی در این دو باشگاه را دقیقتر درک کنیم در کنار هزینههایی که برای اجاره زمین تمرین و زمین مسابقه شده باید به مبالغ هنگفتی اشاره کنیم که در این بیست و چهار سال برای بازیکنان و مربیان خارجی صرف شد که هیچ یک در عمل برای این دو باشگاه نتیجهای به بار نیاورند.
حال شاید باشگاه پرسپولیس توانست از کنار همکاری با برانکو به دستاوردهایی برسد که فقط همین یک مورد قابل توجیه است، اما همان افتخارات توسط یحیی گل محمدی با صرف هزینه کمتر تکرار شد و استقلال نیز در همه این سالها که در فوتبال ایران حضور داشته هیچ گاه با سرمربی خارجی به توفیق نرسیده و همه موفقیتهایش با مربیان ایرانی رقم خورده که دستمزد آنها بسی کمتر از مربیان خارجی بوده است.
درعین حال بازیکنان پرتعدادی به این دو باشگاه رفت و آمد داشتهاند که تنها نتیجه و برآیند حضورشان در ترکیب سرخابیها پروار کردن دلالها و واسطهها بوده و به جز انگشت شماری هیچ بازدهی فنی برای این دو باشگاه نداشتهاند. نمونههای بسیاری از این دست بازیکنان که بدون بازدهی دو باشگاه را ترک کردند و ضررهای دلاری بسیاری به این باشگاهها وارد ساختهاند بسیارند و این پرسش را به وجود میآورند که با چه سازوکاری سر از این باشگاهها در میآورند.
درهمین فصل جاری استقلال دو بازیکن خارجی خود به نامهای کاکوتا و بلانکو را نخواست که هیچ یک از این دو بازیکن در حد و اندازه دستمزدی که از دو باشگاه گرفتند، بازیکنان به درخوری نبودند.
درپرسپولیس نیز کم از این دست بازیکنان را شاهد نبودیم و درهمین فصل فسخ قرارداد ۸۰۰ هزار دلاری ژوائو چالش بزرگی برای مدیران این باشگاه به وجود آورده است؛ حال اگر تصور کنیم این بازیکن نیمی از دستمزد خود را هم دریافت کرده و راضی به جدایی شود، به عمق فاجعه پی خواهیم برد کما اینکه تعداد بازیکنان بی اثر خارجی در این باشگاه تنها به نام ژوائو مختوم نیست و یک قطار بازیکن را باید در کنار هم ردیف کرد.
اینکه در سالیان طولانی استقلال و پرسپولیس چه میزان مبلغ دلاری را به واسطه همین قراردادهای نادرست به باد دادهاند نیاز به یک کنکاش دقیق دارد، اما حتی اگر تصور کنیم دو باشگاه در این بیست و چهار دوره به طور میانگین یک میلیون دلار از سرمایههای ارزی خود را دور ریخته باشند که البته عدد بالاتر از این حرفها است، رقم بسیار هنگفتی برابرمان قرار میگیرد؛ چیزی حدود ۵۰ میلیون دلار که معادل ریالیاش ۴ هزار میلیارد تومان میشود که با این بودجه میشد اقدامات زیرساختی بسیاری برای این دو باشگاه ایجاد کرد.
فاجعهای که امروز رقم خورده و درمیان هیاهوی بسیار فوتبال و حواشی متعدد پنهان مانده در حقیقت یک شکست بزرگ استراتژیک برای فوتبال است. گرچه باشگاههای دیگر صنعتی نیزکه کم بریزوبپاش نکردهاند هرگز نمیتوانند از دایره این انتقاد مصون بمانند وآنها نیز به طور قطع در شکل گیری این سونامی مالی سهیمند.
به هرحال فقدان دستگاه نظارتی سخت گیر در ورزش به خصوص فوتبال موجب شده کشور در این سالها به دلیل دکترین غلط و نگاه دم دستی مدیران باشگاههای پرهوادار از اصل دور مانده و به موضوعات فرعی مشغول باشند و سرمایه ارزی به سادگی از کشور خارج شود.
تکمله: انتقاد از جذب بازیکنان و مربیان خارجی به معنی نادیده گرفتن توانایی معدود بازیکنان و مربیان طراز اولی نیست که در این سالها وارد فوتبال ایران شدهاند اما حجم بازیکنان و مربیان ناکارآمد به حدی بزرگ است که جایی برای دفاع از این دکترین غلط باقی نمیگذارد؛ ضمن اینکه اگر تعداد قهرمانیهای مربیان داخلی را در بیست و چهار دوره برگزاری لیگ برتر با مربیان خارجی قیاس کنیم به این نتیجه حقیقت تلخ میرسیم که تا چه اندازه استخدام خارجیها در فوتبال ایران کم ثمر بوده است.