به گزارش شهرآرانیوز، فصل دوم سریال «فراری» در ژانر اجتماعی پس از اتمام «سوجان» از شب گذشته (۱۰ بهمن ۱۴۰۳) روی آنتن شبکه یک سیما رفته است.
سریال فراری که وقایع آن در دهه ۷۰ روایت میشود، زندگی «هادی»، یک شهید مدافع حرم را به تصویر میکشد. این مجموعه مسیر رشد و بلوغ هادی و دوستانش را دنبال میکند و چالشهایی را که در این مسیر با آنها مواجه میشوند، به نمایش میگذارد.
در فصل دوم، داستان وارد دوران بزرگسالی هادی میشود و نقش او با تغییر بازیگر همراه خواهد بود. زینالعابدین تقیپور ایفاگر نقش بزرگسالی هادی در این فصل است.
پس از پایان پخش سریال سوجان، خلاصهای از فصل اول فراری در ۱۰ قسمت بازپخش میشود. سپس فصل دوم این مجموعه در ۱۴ قسمت روی آنتن خواهد رفت.
این سریال هر شب ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما پخش شده و بازپخش آن ساعت ۱۵ روز بعد خواهد بود.
از جمله بازیگران حاضر در این فصل میتوان به هدایت هاشمی، نسرین بابایی، حسین رفیعی، شهرام قائدی، علی زرمهری، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، شهروز آقاییپور، مجید پتکی، افشین آقایی، حسین اجاقلو (بازیگر نوجوان) و زینالعابدین تقیپور اشاره کرد.
سریال فراری، مانند بسیاری از مجموعههای اخیر تلویزیون، نتوانست مخاطبان زیادی را جذب کند. دلایل این عدم موفقیت را میتوان در چند عامل اصلی جستوجو کرد:
یکی از مهمترین چالشهای این سریال، نداشتن ارتباط ملموس با زندگی واقعی مردم و بهویژه نسل جوان است. امروزه مخاطبان، بهویژه جوانان، بهراحتی به سریالهای بینالمللی با کیفیت بالا دسترسی دارند. این دسترسی گسترده باعث شده است که بسیاری از آثار تلویزیون داخلی، که از نظر جذابیت بصری و محتوایی در سطح پایینتری قرار دارند، در رقابت با این آثار جهانی شکست بخورند.
یکی از مشکلات رایج سریالهای صداوسیما، رویکرد تبلیغی و شعارگونه آنهاست. بسیاری از این سریالها تلاش دارند تا پیامهای اخلاقی مشخصی را به مخاطب منتقل کنند، اما نحوه اجرای این پیامها معمولاً خشک، کلیشهای و غیرطبیعی است. فیلمسازی نباید تبدیل به کلاس درس اخلاق شود، بلکه باید با داستانگویی قوی و شخصیتپردازی عمیق، پیام خود را بهطور غیرمستقیم منتقل کند.
در بسیاری از سریالهای داخلی، شخصیتهای داستان به شکل تیپهای تکراری ظاهر میشوند. افراد بد داستان، بدون پیچیدگی شخصیتی، در نهایت اصلاح میشوند و افراد خوب، بیهیچ تغییری، همواره در مسیر درست قرار دارند. این کلیشهها باعث میشود مخاطب نتواند با شخصیتها ارتباط بگیرد و آنها را واقعی ببیند.
داستانهای سریالهای صداوسیما در سالهای اخیر دچار یک روند تکراری شدهاند. ایدهها و سوژهها کمابیش مشابه هم هستند و جذابیت چندانی برای بیننده ایجاد نمیکنند. این مسئله نشاندهنده نیاز جدی تلویزیون به یک تغییر اساسی در ساختار تولید محتوای نمایشی است.
با ادامه این روند، مخاطبان بیش از پیش به سمت پلتفرمهای دیگر سوق پیدا خواهند کرد و تلویزیون سهم خود را از بازار سرگرمی بیش از پیش از دست خواهد داد. برای جلوگیری از این اتفاق، تغییر در نگرش به محتوا، شخصیتپردازی و نحوه روایت داستانها امری ضروری است.