لیلا لاریچه - از آن خبرنگارهای قدیمی است که در عرصه روزنامهنگاری تلاشهای زیادی کرده است. از آنهایی که بهدلیل زنبودنش برای اثبات تواناییهایش بسیار تلاش کرده و در دههای که مردان در رسانه از زنان پیشی گرفته بودند او پا به پای مردان و چهبسا بیشتر دویده است.
فاطمه تواناعلمی از قدیمیهای روزنامه خراسان است که خیلیها او را به خاطر گزارشهای اجتماعیاش میشناسند. او که دانشجوی کارشناسیارشد ادبیات است و این روزها در محله آب و برق زندگی میکند از سال ۷۵ کارش را شروع کرده و در سال ۹۲ با بازنشستگی پیش از موعد با ۳ فرزند از کار در رسانه دست کشیده است. با این بانوی رسانه که حدود ۱۶ سال به عنوان خبرنگار در گروه اجتماعی روزنامه خراسان فعالیت داشته است همصحبت میشویم و خاطرات او را از روزهای سخت و آسان کاری میخوانیم.
برای چاپ مقاله به روزنامه خراسان مراجعه کردم
ورود به عرصه روزنامهنگاری برای من یک اتفاق خوشایند بود. در سال ۷۵ پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه همزمان با اینکه به دنبال شغل مناسب بودم، برای چاپ مقاله و داستان به روزنامه خراسان مراجعه کردم و ضمن ارائه مطالبم درخواست کار نیز دادم که تقریبا حدود ۲ ماه بعد با چاپ مقالهام در روزنامه، با من تماس گرفتند و برای کار در گروه ویراستاری دعوت به کار کردند. اینگونه بود که از مهر سال ۷۵ این اتفاق خوشایند برایم رقم خورد و تا فروردین سال ۹۲ که بهدلیل مشکلات شخصی با استفاده از بازنشستگی پیش از موعد بازنشسته شدم، در روزنامه فعالیت داشتم.
دریچهای جدید پیش روی من گشوده شد
در ابتدای ورودم بهعنوان ویراستار فعالیتم را آغاز کردم که البته همزمان با ویراستاری در بخشهای مختلف روزنامه مانند گروه اجتماعی و گزارش نیز همکاری داشتم تا اینکه به دلیل علاقه به کار خبر و گزارش، با راهاندازی گروه زن و خانواده همکاری خود را در این گروه آغاز کردم که گرچه دلنشین بود، اما به دلیل محدودبودن حوزه برایم جالب نبود. تهیه گزارش از زندان زنان و کلانتری بانوان که آن زمان تازه آغاز به کار کرده بودند و برنامهها و نشستهای خوبی که در پی داشت جالب بود، اما به دلیل محدود بودن فضای مانور و صرف پرداختن به مسائل و موضوعات زنان، این حوزه نتوانست رضایتمندی صددرصدی در من ایجاد کند. بعد از آن وارد حوزه اجتماعی شدم و با ورود به این حوزه و فعالیت بهعنوان خبرنگار گروه اجتماعی، دریچهای جدید از فعالیت در رسانه پیش رویم گشوده شد که در راستای علایق و دغدغههای من بود.
مشکلات هیچوقت مانعی سرراه هدف من نشد
علاقه، ذوق و شوق کار در عرصه اجتماعی و موضوعات مختلفی که در این زمینه وجود داشت از یکسو و تأثیری که بازخورد گزارشهای اجتماعی در عرصه جامعه داشت از سوی دیگر باعث میشد با وجود مشکلاتی که گاه و بیگاه در این عرصه پیش میآمد مصمم به ادامه راه باشم. مشکلات هیچ وقت مانعی سرراه هدف من نشد.
تا صبح خواب به چشمم نیامد
یادم است اولین روزی که گزارش نوشتم و قرار بود فردا در روزنامه چاپ شود تا صبح خواب به چشمم نیامد. آنقدر ذوق و شوق برای چاپ گزارشم داشتم که اولین نفری بودم که صبح سر کار حاضر شدم و تا کار را ندیدم آرام نگرفتم. البته این ذوق و شوق تا آخرین روزهای کاری همچنان همراهم بود و برای چاپ تک تک گزارشها و خبرهایم اشتیاق داشتم.
حتی نان هم در سفره نداشتند
کار خبرنگاری پر از اتفاقات تلخ و شیرین است و اگر این نباشد کاری پویا رقم نمیخورد و نوشته نمیشود. از جمله گزارشهای تلخ من گزارشی بود که در ایام ماه مبارک رمضان از مناطق محروم تهیه کردم. در این مناطق با خانوادههایی روبهرو شدم که افطار حتی نان هم در سفره نداشتند. این تلخی را همیشه با سوز و گداز به دیگر همکارانم در روزنامه منتقل میکردم و بعد از مدتی با مشارکت خیران این تلخی تبدیل به شیرینی شد و خوشحال بودم که توانستهام قدمی بردارم.
خبرنگاری مسئولیتی خطیر است
خبرنگاری مسئولیتی خطیر است و برای خانمهایی که در کنار آن مسئولیت خانواده و فرزندان را بر دوش میکشند خیلی سخت است. اینکه بین کار و خانواده بتوانی تعادل ایجاد کنی که به یکی از آنها صدمه وارد نشود بسیار مشکل است و همین باعث فرسودگی بانوانی میشود که در اینگونه عرصهها فعالیت میکنند.