معاون عتبات سازمان حج: زمینه ثبت‌نام حج در نیمه دوم ماه رمضان فراهم می‌شود کنفرانس «امت واحد، سرنوشت مشترک» برگزار می‌شود طرح زندگی با آیه‌ها نیازمند تقویت کار جمعی است مجموعه ۵ جلدی «ماجرا‌های جنگل بلوط» ویژه کودکان روانه بازار شد سیمای امام مهدی (عج) در کتاب‌های آسمانی تهیه بسته‌های فرهنگی «الی النور» ویژه زائران اردوی راهیان نور ساخت جامعه امن با ترویج امر به معروف در خانواده ۳۰۰۰ عنوان کتاب به جایزه کتاب دفاع مقدس ارسال شد آغاز پویش ملی حفظ سوره «فتح» در ماه مبارک رمضان ۶۰۰ هزار جانباز نیازمند خدمات توانبخشی هستند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: فاصله‌های تاریخی می‌تواند ما را به سمت غفلت سوق دهد دشمن چگونه ذهن‌ها را تسخیر می‌کند؟ | هشدار درباره جنگ شناختی ضرورت شبکه‌سازی و پلتفرم‌سازی در فضای مجازی | تولیدمحتوا به‌تنهایی کافی نیست مدرس سینما: رسانه‌ها باید به ابزار جهاد تبدیل شوند معاون فضای مجازی سپاه امام‌رضا(ع): عملیات دشمن در فضای مجازی را جدی بگیریم رقابت ۷ هزار نفر در مسابقات ملی قرآن کریم ویژه خانواده‌های شهدا | آیین اختتامیه با معرفی نفرات برگزیده برگزار شد (۲۹ بهمن ۱۴۰۳) درباره مرحوم حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی پور، تنها یار خراسانی امام خمینی (ره) در دوران تبعید | از پرواز انقلاب تا واقعه هفتم تیر بررسی برخی احکام قرض در آموزه‌های دینی | نسخه همدلی در اسلام سند «توسعه فرهنگ مهدویت و انتظار» اجرا می‌شود مدیرعامل جدید موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس معرفی شد
سرخط خبرها

یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس

  • کد خبر: ۳۱۶۲۹۹
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۸
یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس
کنترل تلویزیون را برداشتم و شبکه‌ها را یکی پس‌از‌دیگری بالا و پایین کردم. شبکه‌۲ داشت بخشی از زندگی مادر شهید بهروز صبوری را نشان می‌داد.
عاطفه جعفری
نویسنده عاطفه جعفری

کنترل تلویزیون را برداشتم و شبکه‌ها را یکی پس‌از‌دیگری بالا و پایین کردم. شبکه‌۲ داشت بخشی از زندگی مادر شهید بهروز صبوری را نشان می‌داد. مادر شهید ایستاده بود کنار ماشین حمل پیکر شهدای گمنام و پرس‌وجو می‌کرد که آیا بین شهدا پیکری از سومار هم آورده‌اید؟ پسرم سومار شهید شده. مردی که بین تابوت‌ها بود گفت نه کسی از سومار بین شهدا نیست.

مادر شهید عکس جوانش را نگاهی کرد و گفت: اینجا هم نبودی بهروز! اینجا هم نبودی مادر! و با تمام وجود اشک می‌ریخت در فراغ جوانش.

همان‌طور که اشک از چشمانم سرازیر شده بود به دنبال من گم‌شده در جهانم افتادم. خداوند چه دیده در این زن؟ می‌گفت: حالم که خیلی بد می‌شد لااقل سالی یکی‌دوبار می‌رفتم سومار و بی‌تابی‌ام که کم می‌شد برمی‌گشتم. آخرین‌باری که رفتم سومار افتادم زمین و گفتم: بهروز به ارواح خاک پدرت به روح خودت قسم دیگه نمیام. کور شدم. پیر شدم. خودت یک فکری بکن! که سه ماه بعد اون منو پیداکرد.

آه از نهادم برخاست از حال‌وهوای این مادر منتظر. پیرزن می‌گفت: نشسته بودم توی قطعه ۲۵ بهشت‌زهرا (س) که خبر پیداشدن پسرم را دادند و گفتند مادر بیابان‌گردی‌ات تمام شد. بهروزت پیدا شده. باور نمی‌کردم ولی این‌بار فرق داشت. درخت‌های بهشت‌زهرا (س) دور سرم می‌چرخیدند و سنگ مزاری در بوشهر نشانم دادند که پسرم در آن بود و بعد هم پیکر را منتقل کردیم تهران. با تمام سختی‌هایی که کشیدم این چشم‌انتظاری و سختی‌ها از عسل هم برایم شیرین‌تر بود؛ و حرف‌های این مادر بهانه سرایش یک رباعی شد:

یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس
از داغ همیشه نابهنگام بپرس

معنای همیشه منتظر بودن را
از مادر یک شهیدگمنام بپرس

راستش وقتی حرف‌های مادرشهید را می‌شنیدم دلم برای خودمان سوخت. ما هم می‌توانستیم در دنیا به دنبال یوسفمان بگردیم و حلاوت وصال را بچشیم. ما هم می‌توانستیم بیابان‌گرد کسی باشیم که خود منجی ماست. ما هم می‌توانستیم منتظر باشیم، اما آن‌قدر غرقیم در دنیای روز‌مره خودمان که حواسمان نیست به جمعه‌های از دست‌رفته. کاش ماهم آن‌قدر دنبال اماممان گشته بودیم و روزی زمین می‌خوردیم و می‌گفتیم آقاجان! به مادرت قسم که پیرشدیم خودت یک فکری بکن و او خودش ما را پیدا می‌کرد در گم‌شدگان دنیا.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->