حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، مصداق بارز فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی است. حکیمی فرزانه که هرگاه زبان به سخن گشود، تجلی میهنپرستی، دلیرمردی و هویت سِتُرگ ایرانی بوده که در سطور شاهنامه فرمود «چو ایران مباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» و هر گاه قلم بر دست گرفت، چنین نوشت «اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و علی گیر جای» که این نشان از عمق باور و ارادت به دین مبین اسلام و آموزههای مذهب تشیع و جایگاه عاطفی رسول مکرم اسلام(ص) و مولای متقیان حضرت علی(ع) در قلب و نزد وی دارد.
حکیمی که تلفیق مصادیق زیست اصیل نیاکان و میهنپرستی و توجه به تمامیت ارضی و فرهنگی ایرانزمین را با مفاهیم بلند دین مبین اسلام و آموزهها و فضائل اخلاقی تشیع، چنان هنرمندانه درآمیخته که تفکیک این دو عنصر بنیادین از یکدیگر، امری محال به نظر میرسد.
آنان که تمایل دارند برداشتی تکساحتی از حکیم ابوالقاسم فردوسی ارائه کرده و تنها وی را شاعر شاهنامه بهمثابه رزمنامهای باستانی معرفی کنند، کوششی باطل را پیش گرفته تا اثبات نمایند این اثر نوعی میهندوستی و قومپرستی را روایت میکند.
مدافعان چنیننگاه و رویکردی، با علم و آگاهی به دنبال لطمهزدن به فرهنگ اصیل ایرانی هستند و به دو دسته تقسیم میشوند؛ برخی چنان ناآگاهاند که بدون مطالعه شاهنامه و زندگی فردوسی و با تکیه بر منابع و روایتهای ناصحیح و ساختگی غربی، برداشتی ناصواب از سر سهلانگاری دارند و برخی عامدانه و از روی غرضورزی میکوشند تا فردوسی را تنها به یک هنرمند راوی بیگانهستیزی تنزل دهند و شاهنامه نیز به اثری با رویکردهای قومگرایانه تقلیل یابد.
حال آنکه حکیم توس در قامت یک فرزانه متعهد و خردمند و حکیم به آنچه باور داشته است، عمل کرده و برای خلق شاهنامه که شناسنامه ایرانیان است، در تلاش بوده تا مصادیق هویتی سرزمین خویش را تثبیت کند و در عین حال با رویکردی روشمند فضائل اخلاقی و مبانی انسانی را که در ذات و نهاد دیانت و مذهب موردعلاقهاش بوده، در قالب قهرمانان داستانها و اسطورهها حکایت نماید.
به هر روی، هرگونه سوءبرداشت که از سر سهلانگاری از سوی تودهها از حیث فقدان شناخت دقیق شخصیت و آرا و افکار حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر فاخر شاهنامه مشاهده شود، نشان از کوتاهی آنهایی است که در بستر زمان، وظیفه ترویج و توسعه حوزه فرهنگ و تمدن را در این سرزمین برعهده داشتهاند؛ چراکه اگر این نهادها در ابعاد و سطح مختلف بهدرستی به وظیفه ذاتی خود مبنی بر شناساندن نقش و جایگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی عمل میکردند، نه کسی از سر سهو، دچار چنین تحلیل نادرستی میشد و نه غرضورزان، جولانگاهی برای عرض اندام مییافتند. بدخواهان و غرضورزان فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی از عدم آگاهی عمومی و کمبود روایتهای صحیح و موثق سوءاستفاده میکنند و بر امواج رفتارهای عوامانه سوار میشوند.
راه برونرفت از این کجفهمی عدهای وابسته که تمایل دارند روحیه مقاومت و حماسی ایرانی را دست کم بگیرند، توجه به مقوله فرهنگ و حوزههای تمدنی، افزایش آگاهی عمومی، تعیین رسالت نخبگانی برای انتقال مفاهیم و روایتهای صحیح و تحلیلهای تاریخی و میراثی و خروج از رویکرد منفعلانه در عرصه فرهنگ و هنر و اندیشه ناب ایرانیاسلامی است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی، استاد تجلیبخشی و درآمیختن مصادیق فرهنگ ایرانزمین با مفاهیم بلند مکتب اسلام در قالب هنر و شعر است و در واقع راز مانایی و ماندگاری و محبوبیت روزافزون وی نیز چنینکنش خردورزانه و حکیمانه اوست.
البته در ۳ سال اخیر و با تلاش و کوشش کارگروه حکیم توس، تلاش شده است تا جوان ایرانی بر داشتههای خود واقفتر شود، بر ثروت و سرمایه و بنمایههای فرهنگی و میراثی و تاریخی و هنری خود وقوف یابد و بر بیگانگان با سلاح دانش و آگاهی فائق آید. نامگذاری «هفته ادب و حماسه» از سالروز گرامیداشت مقام فردوسی تا سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر، نیز نشانه بارز همین اقدام است.