در روزگاری که نرخ دلار پرواز میکند و قیمت بلیت استادیوم با قیمت مرغ رقابت میکند، حرف از خرید دروازهبان میلیاردی برای تیمی زده میشود که همین حالا در دروازهاش گندوز را دارد؛ مردی که بیسروصدا آمده و بیادعا ایستاده، بیآنکه منت رسانهای داشته باشد یا هر گلش بهانهای در مصاحبه باشد.
اما آن سوی ماجرا، نامی آشنا به گوش میرسد: پیام نیازمند. گلری که بیشتر از آنکه نیاز باشد، نمایش است. نمایش پرزرقوبرق یک برند، یک تیتر آماده برای بازار داغ شایعهسازی.
درست است، نیازمند در سپاهان چند فصل درخشیده؛ اما چند بار هم شده که توپهای ساده از کنار دستان مطمئنش سرخورده و به تور چسبیده است. او حتی هنوز گلر شمارهیک تیم ملی نیست.
حالا پرسپولیس میخواهد برای این نمایش پرخرج، کیسهای دیگر بدوزد؟ برای گلری که در حساسترین لحظات، گاهی از «نیاز» به «ناامیدی» رسیده است؟
درست همان زمانی که بازارگرمی نیازمند در فضای مجازی بالا گرفت، گندوز آرام و بیهیاهو کلینشیت میکرد. نه از قراردادش کسی خبر دارد، نه از بندهای خاص و طلایی. تنها چیزی که مشخص است، حضور مطمئن او در لحظات نگرانکننده است.
او را در روزهایی که پرسپولیس دفاع آهنین نداشت، تنها گذاشتند؛ اما او، هنوز ایستاده است. انگار یاد گرفته حتی اگر مدافعان در خواب باشند، او باید بیدار بماند.
در این روزهای عجیب، بهجای اینکه تیم برای پرکردن خلأ دفاعی خود برنامه بریزد، دنبال دروازهبانی میگردد که قیمتش از نصف تیم بیشتر است. درواقع پرسپولیس قرار است برای خرید یک «نام» هزینه کند، نه یک «نیاز» و سؤال مهم اینجاست: آیا بهتر نیست بهجای پرداخت سکه برای گلر، دیوار دفاعی تیم را سیمانی کرد؟ هوادار پرسپولیس حالا بهتر از همیشه فرق میان «نام» و «کار» را میداند. آنها به چشم دیدهاند که گاهی یک خارجی بینامونشان بیشتر از ستارهای داخلی که برای هر واکنشش فاکتور صادر میشود، به درد تیم میخورد.
پس شاید وقت آن رسیده که مدیران باشگاه بهجای سرمایهگذاری روی یک واکنش پرهزینه، خط دفاعیای بسازند که اصلاً نیازی به آن واکنش نداشته باشد.