درخواست ملاقات تتلو با مقامات قضایی تکذیب شد معلمان نباید نگران مسائل معیشت باشند سهم ۵۷ درصدی موتورسواران در تصادفات مرگبار تهران در برخی استان‌ها فاصله کیفیت آموزش میان مناطق محروم و برخوردار بسیار زیاد است آزمایش قند خون ناشتا چیست و مقدار نرمال آن چه مقدار است؟ دریافت وجه مازاد بر تعرفه پزشکی، مشمول مجازات قانونی است متوسط حقوق بازنشستگان تامین‌اجتماعی با اجرای متناسب‌سازی و افزایش سالانه، بیش از ۱.۵ برابر اضافه شده است طوفان تند در اسکندریه مصر + فیلم کاهش شدید تنوع زیستی موجودات دریایی در جنوب کشور در چه صورتی می‌توان به تبلیغات سایت‌های واسطه‌گر خریدوفروش اعتماد کرد؟ میانگین نمرات امتحانات نهایی بین ۸ تا ۱۰ است میزان انتشار دی اکسید کربن از طریق درختان در چه شرایطی تغییر می‌کند؟ خزانه جواهرات ملی برای بازدید عموم بازگشایی شد خرس قهوه‌ای پارک پردیسان تهران کماکان ناپدید است | توله خرس ربوده شده است؟ قبل از نصف‌کردن قرص حتماً بخوانید زندانیان در حوزه سوادآموزی آموزش می‌بینند جذب ۳ هزار نخبه در دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۴۰۴ قتل صاحبخانه‌ای در تهران به دلیل اختلاف بر سر مبلغ رهن! قدرت باروری رابطه مستقیم با «سن» دارد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۱۰ خرداد ۱۴۰۴) | تداوم روند افزایش دما تا اواسط هفته این خوراکی ترش، قلب و کبدتان را نجات می‌دهد مسمومیت ۱۷ نفر از دانشجویان دانشگاه ایلام در خوابگاه (۱۰ خرداد ۱۴۰۴) آب موجود در قلیان، از سمی‌بودن دود حاصله نمی‌کاهد آغاز ثبت‌نام کلاس‌های هوش مصنوعی برای دانش‌آموزان و معلمان در خردادماه ۱۴۰۴ سیل در نیجریه بیش از ۱۰۰ کشته بر جای گذاشت
سرخط خبرها

«شکست عشقی»، ریشه یک قتل خیابانی در مشهد!

  • کد خبر: ۳۳۴۹۳۰
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۱
  • ۱
«شکست عشقی»، ریشه یک قتل خیابانی در مشهد!
مرد ۵۶ ساله‌ای که مدعی بود بعد از یک شکست عشقی دیگر هیچ گاه ازدواج نکرده است، ریشه‌های جنایت هولناک خود را به یک ماجرای عاشقانه گره زد که شعله‌های آن زندگی اش را سوزاند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ متهم این پرونده جنایی که هاله‌ای از ندامت، چهره چروکیده اش را فراگرفته بود، در حالی که با چشمانی اشکبار تقویم زندگی خود را به سال‌های تلخ و تاسف بار گذشته ورق می‌زد، درباره سرگذشت خود چنین گفت:

نامت چیست؟

احمد-ر.

چندساله هستی؟

 ۵۶ سال دارم.

تا چه مقطعی تحصیل کرده‌ای؟

تا کلاس اول راهنمایی درس خواندم.

اهل مشهدی؟

بله!

چرا ادامه تحصیل ندادی؟

چون به زرگری و طلاسازی علاقه عجیبی داشتم؛ برای همین درس و مدرسه را رها کردم و از همان دوران کودکی وارد کار زرگری شدم!

چه شد که به زرگری علاقه پیدا کردی؟

برادر بزرگ‎ترم در زمینه طلا و جواهر فعالیت می‌کرد و من هم که با او بودم به این کار علاقه‌مند شدم.

پدرت هم زرگر بود؟

 نه! او کشاورزی می‌کرد، اما سال‌ها قبل از دنیا رفت.

متاهلی؟

نه مجردم!

یعنی از همسرت جدا شده‌ای؟

به طور رسمی هیچ وقت ازدواج نکردم چرا که در یک ماجرای عاشقانه شکست خوردم و از آن به بعد نه تنها شعله‌های این عشق زندگی‌ام را سوزاند بلکه سرنوشتم نیز تغییر کرد و آینده‌ام نابود شد.

با هم در خیابان آشنا شده بودید؟

به شکل آشنایی‌های امروزی نه! ولی آن دختر، خواهر یکی از دوستانم بود که به طور جنون آمیزی عاشقش شدم!

چه شد که تو را ترک کرد؟ من تا ۳۵ سالگی ازدواج نکرده بودم. تا این که عاشق «ترانه» شدم و به یکدیگر علاقه مند شدیم. او در دانشگاه تدریس می‌کرد و من هم در زرگری فعالیت داشتم. آن روز‌ها در وضعیت مناسبی به سر می‌بردم حتی به باشگاه پرورش اندام می‎رفتم و به صورت جدی ورزش می‌کردم. این ارتباط عاشقانه حدود یک سال طول کشید ولی متاسفانه در این شرایط من مسیر خلاف را در پیش گرفتم و به سراغ موادمخدر رفتم. وقتی او شرایط را این گونه دید، مرا رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. دیگر وضعیت روحی و روانی مناسبی نداشتم. این شکست عشقی مرا به شدت افسرده کرد تا جایی که ۳ بار دست به خودکشی زدم چرا که خیلی زجر می‌کشیدم.

فکر نمی‌کنی تصمیم‌های احمقانه‌ای می‌گرفتی؟

آن زمان متوجه رفتارهایم نبودم چرا که دچار افسردگی شده بودم. اولین بار تعداد زیادی قرص اعصاب و روان خوردم و یک بار هم خودم را از چارچوب در حلق آویز کردم که هربار مادرم متوجه شد و مرا نجات داد. آخرین بار نیز مقداری مواد مخدر تزریق کردم که مرا به بیمارستان رساندند و ۳ روز آن جا بستری بودم ولی وقتی از مرگ نجات یافتم به آرامی از بیمارستان فرارکردم. حتی یک بار با موتورسیکلت به کوه‌های بینالود رفتم و خودم را به همراه موتورسیکلت از بالای کوه به پایین پرت کردم که دهان و فکم شکست. هنگامی که اهالی روستای نیشابور برای کمک به من آمده بودند، به آن‌ها ناسزا می‌گفتم که نجاتم ندهند.

چگونه معتاد شدی؟

خودم نفهمیدم چگونه در چنگال مواد افیونی افتادم. ولی از همان ابتدا به سراغ موادمخدر صنعتی شیشه رفتم و خیلی زود هم تزریقی شدم.

خانواده ات در جریان اعتیاد تو بودند؟

بله! آن‌ها می‌دانستند ولی من در بیرون از خانه مصرف می‌کردم و بعد به خانه پدرم می‌آمدم به همین خاطر هم از پاتوق‌های اعتیاد سردرآوردم و روزگارم هر روز سیاه‌تر از گذشته شد.

با مجتبی (مقتول) چگونه آشنا شدی؟

من با او رفاقت نداشتم فقط یکی دوبار در همین پاتوق ضایعاتی او را دیده بودم که مواد مصرف می‌کردیم.

چند مدت بود که او را دیده بودی؟

 مدت زیادی نبود، فقط یک بار فلز زردرنگ به پاتوق آورد و به من داد تا تشخیص بدهم که او طلا پیدا کرده است یا نه؟! ولی خب آن‌ها همه آشغال‌های زردرنگ بودند!

چه شد که باهم درگیر شدید؟

آن شب برای خرید شیشه به پاتوق رفته بودم که وقتی بیرون آمدیم او دید که من بیشتر از ۱۰ میلیون تومان وجه نقد دارم؛ ولی اصل ماجرا به خاطر موادمخدر رخ داد که من هم با میله‌ای نوک تیز به سر و بازویش زدم. البته قبل از آن او کمربندش را بیرون کشید و ضربه‌ای به سرم زد، بعد هم وقتی روی زمین افتاد من ترسیدم و در تاریکی شب فرارکردم.

پشیمانی؟

 خیلی! مگر می‌شود چنین حادثه وحشتناکی در زندگی کسی رخ بدهد بعد پشیمان نشود! کاش خودم را کنترل می‌کردم ولی متاسفانه مواد مخدر در این شرایط عقل را زایل می‌کند!

اکنون دلت برای چه چیزی تنگ می‌شود؟

برای کبوترهایم! من عاشق کبوتر هستم و کبوتربازی می‌کنم!

ریشه این جنایت را در چه می‌دانی؟

کاملا مشخص است، شکست عشقی و بعد هم موادمخدر صنعتی! اگر به دنبال مواد نمی‌رفتم شاید سرنوشتم به گونه دیگری رقم می‌خورد.

از چه زمانی به پاتوق مواد مخدر می‌رفتی؟

از سال‌ها قبل برای مصرف موادمخدر به پاتوق‌ها می‌رفتم، اما از حدود ۲ ماه قبل با پاتوق نشینان محل حادثه آشنا شده بودم!

اگر زمان به گذشته بازگردد، کدام کار اشتباه را تکرار نمی‌کنی؟

فقط دور مواد را خط می‌کشیدم. متاسفانه مواد مخدر ریشه همه بدبختی هاست؛ اما در روز‌های جوانی همه دنبال سرخوشی‌های کاذب آن هستند! زمانی هم که متوجه تباهی می‌شوند که دیگر خیلی دیر شده است!

سابقه جنایت

در اولین ساعات بامداد هجدهم اردیبهشت، یکی از اهالی خیابان شهید کریمی ۱۸ با مشاهده پیکرخون‌آلود مردی که کف آسفالت خیابان افتاده بود، با نیرو‌های امدادی تماس گرفت و بدین ترتیب امدادگران اورژانس هنگامی مرد ۵۰ ساله را به بیمارستان خاتم الانبیاء (نزدیک‌ترین مرکز درمانی) انتقال دادند که معاینات پزشکی نشان داد وی علایم حیاتی ندارد و به قتل رسیده است.

طولی نکشید که گروه تخصصی از افسران انتظامی با هدایت شبانه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده‌ای را با دستور قاضی خاکشور (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت آغاز کردند. با توجه به فرضیه‌های گوناگونی که در مرکز انتظامی پیگیری می‌شد، گروه ویژه کارآگاهان اداره جنایی نیز با نظارت سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی) به واکاوی این جنایت هولناک پرداختند و موفق شدند همزمان با بررسی دوربین‌های مداربسته، مرد ۵۶ ساله‌ای را شناسایی کنند که تصاویر درگیری وی با مجتبی (مقتول) ضبط شده بود؛ بنابراین گروه عملیاتی کارآگاهان به سرپرستی سروان آرمین منفرد (افسرپرونده) به رصد‌های اطلاعاتی فنی پرداختند و خیلی زود عامل این جنایت هولناک را دستگیر کردند.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
فاطمه محمدنژاد
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۳/۰۶
0
0
عشقهای خیابونی عاقبتی نداره بیشتر قتلها سر همین چیزاست
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->