دستش را روی شکمش گذاشته است و گویی زیرلب با جگرگوشهای که در خود دارد، زمزمه میکند. در همان حال انگار یک گوشش هم به مکالمه دو خانم کناری اش است که از تازهترین شنیده هایشان از حمله اسرائیل میگویند. انگار دنبال بهانهای تا سر صحبت را با کسی باز کند و از درد دلش بگوید. میپرد وسط حرفشان و میگوید صبح جمعه وقتی خبر را شنیدم، آن قدر استرس داشتم که بعد از آن، دیگر تکانهای بچه را احساس نکردم.
بغضی که تا آن لحظه برای فروخوردنش تلاش میکرد، ناگهان میترکد و چشم هایش به اشک مینشیند. در همان حال ادامه میدهد: هشت ماه است که برای تولدش، رؤیاها بافتهام، اما الان نمیدانم که اصلا زنده است یا نه. حالا هم آمدهام سونوگرافی تا از سلامتش خاطرجمع شوم، ولی دیگر نمیخواهم از جنگ چیزی بخوانم یا بشنوم.
گوشم را تیزتر میکنم تا مکالمه شان را بهتر بشنوم. یکی از آن دو خانم که پیشتر از انفجار انبار نفت شهران میگفت و اینکه گفتهاند این انبار، بنزین بخش زیادی از تهران را تأمین میکرده است، حالا به زن جوان قوت قلب میدهد و امید. آن دیگری هم تا الان از استرسهای این چندروزه میگفت و دلشوره اش برای عزیزی که در پایتخت ساکن است و از دیشب از حالش خبر ندارد. به زن جوان میگوید که نگران نباشد.
در مترو هم گوشم به حرفهای جوانی است که به نقل از سخنگوی دولت میگوید ایستگاههای مترو تهران از امشب برای پناه گرفتن مردم بیست وچهارساعته فعال هستند؛ واکنش دوستش را هم میشنوم که با دل نگرانیای که در چشم هایش پیداست، میگوید: «می گویند حمله اسرائیل تا چند هفته ادامه دارد». مرد سنوسالداری که به گفته خودش روزهای دفاع مقدس را به چشم دیده است، در پاسخ به مرد جوان میگوید: «دلت قُرص باشد جوان؛ این سرزمین بیدی نیست که با این بادها بلرزد».
در فضای مجازی هم وضعیت همین است و تقریبا همه از جنگ میگویند و مینویسند. برخیها تازهترین خبرها و تصاویر و فیلمهای منتشرشده از جنگ را با دیگران به اشتراک میگذارند و برخی هم تحلیلهایی که دست به دست میچرخد.
آنچه عیان به نظر میرسد، این است که در میانه این هیاهو و خبرها از خونهایی که بی گناه ریخته میشود، مردم در جست وجوی آرامش هستند و روزنهای که نور امید به قلبشان بتاباند و دلشان را گرم کند. مردم در این روزهای پراضطراب به دنبال نشانهای هستند که از آرامش و امید حکایت داشته باشد.
من این نشانه را در همان اتاق انتظار سونوگرافی میبینم وقتی که زن جوان با لبخندی پرفروغ و چشمانی که این بار از اشک شوق خیس است، از اتاق سونوگرافی بیرون میآید و با خوشحالی به همان دو خانم که هنوز منتظر هستند تا نوبتشان شود، میگوید که حال جنینش خوب است. یکی از خانمها در واکنش به زن جوان با خوشحالی میگوید: «همه چی درست میشه؛ همین نشونه برامون کافیه».