۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر برپایی بیش از ۷۰۰ موکب برای دهه پایانی صفر در خراسان رضوی | ۵۷۵ موکب در مشهد فعال می‌شوند مشهد میزبان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی ایرانیان در دهه پایانی ماه صفر | تشرف بیش از ۷ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) + فیلم هزار کاروان پیاده در مسیر مشهدالرضا (ع) برنامه‌ریزی برای خدمات‌رسانی به زائران دهه آخر ماه صفر در خراسان رضوی استقرار ۱۵۰ موکب مردمی در ۵ محور اصلی اطراف حرم امام‌رضا(ع) طی دهه آخر صفر ۱۴۰۴ راز ماندگاری حال خوش عبادت راهکارهای عملی افزایش حضور قلب در نماز | چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ از فلکه آب تا «الرمادیه ۲» | ناگفته‌های مترجم مشهدی صلیب سرخ در اردوگاه اسرای ایرانی آغاز فعالیت حوزه علمیه خراسان رضوی در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴ مشهد؛ میزبان همایش «هوش مصنوعی و اعتاب مقدسه» برپایی بزرگ‌ترین موکب آستان قدس رضوی برای خدمت به زائران امام رضا (ع) در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴ اجرای برنامه فرهنگی در میدان شهدا و چهارراه دانش مشهد در دهه آخر صفر ۱۴۰۴ تاریخ شهادت امام حسن مجتبی (ع) هفتم یا ۲۸ ماه صفر است؟
سرخط خبرها

صدای آشنای حرم

  • کد خبر: ۳۴۳۹۹۳
  • ۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸
صدای آشنای حرم
دل‌شوره داشت، التماس کرده بود، زمین و زمان را قسم داده بود، اما توی بخش راهش نمی‌دادند. مجبور بود همین‌جا بنشیند و حالا توان بلند شدن نداشت. اگر به هوش نیاید چه؟ اگر توی کما بماند؟

نای بلند شدن نداشت. انگار وزنِ همه عالم روی شانه‌هایش بود. دستش را روی لبه صندلی گذاشته بود و انگشتانش را به هم فشار می‌داد. نمی‌دانست چه کسی را باید خبر کند، به چه کسی باید زنگ بزند. چشمش مانده بود به در که شاید آشنایی، رفیقی، کسی از راه برسد، تنهایی تابِ تحمل این حجم از بار غم را نداشت. درِ ورودی بیمارستان که باز می‌شد هرمِ هوای داغ بندر، سرمای سالنِ انتظار را زمین‌گیر می‌کرد. فقط غریبه‌ها بودند که می‌آمدند و می‌رفتند.

دل‌شوره داشت، التماس کرده بود، زمین و زمان را قسم داده بود، اما توی بخش راهش نمی‌دادند. مجبور بود همین‌جا بنشیند و حالا توان بلند شدن نداشت. اگر به هوش نیاید چه؟ اگر توی کما بماند؟ اگر؛ و همین‌طور «اگر‌ها» توی ذهنش می‌آمدند و می‌رفتند و چشمانش را تار می‌کردند. گوشی تلفن همراهش را از توی جیبش درآورد و به صفحه‌اش خیره ماند. به کی زنگ بزند؟ چه کسی را دارد که به او زنگ بزند؟ 

دستش را روی پیشانی‌اش گذاشت و سرش را فشار داد. هیچ‌کسی به ذهنش نمی‌رسید. شماره‌ها را مرور می‌کرد. اسم‌ها تار بودند و غریبه‌تر از همیشه. همین‌طور اسم‌ها را بالا و پایین می‌کرد که انگشتش روی یک اسم ماند. آشنا بود، خیلی آشنا. یادش آمد. قبلاً هم زنگ زده بود. معطل نکرد. اسم را لمس کرد و گوشی را به گوشش چسباند.

- سلام، مخاطب گرامی، پس از عرض سلام به محضر مبارک حضرت رضا (ع)، به روضه منوره مرتبط می‌شوید. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى ... و صدای زائران دور ضریح بود که به گوشش رسید. چشمانش را بست. وصل شده بود به روضه منوره. خودش را همان‌جا می‌دید.

صدای آشنای حرم، صدای صلوات، صدای زائرانی که هرکدام حرفی برای گفتن داشتند و بغضی برای شکستن. بغضش دیگر صبر نکرد و معطل نماند، قطرات درشت اشک بود که با هق‌هقش توأم می‌شد و بر گونه‌هایش می‌چکید. دلش می‌خواست حرفش را همین‌جا پشت گوشی فریاد بزند، اما هق‌هقش نمی‌گذاشت.

- آقا، آقا با شمام.

پرستار بود، ایستاده بود جلوی درِ بخش و صدایش می‌کرد. به‌زحمت از جایش بلند شد و زیر لب گفت: - یا امام هشتم ... پرستار کاغذی را به سمتش گرفت. – خوشبختانه بیمارتون به هوش اومده، خطر رفع شده. این دارو‌ها رو تهیه کنید و سریع بیارید توی بخش.

به صفحه گوشی نگاه کرد. ارتباط با روضه منوره هنوز وصل بود. از آن‌سوی خط، صدای صلوات می‌آمد.

عکس: روح‌ا... جوانی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->