قاسم زردکانلو | به گزارش شهرآرنیوز؛ این عکس یادآور روزهایی خاص برای ۲ باشگاه پیام مشهد و استقلال تهران است. وقتی سردار آجرلو باشگاه پیام را در اختیار گرفت و پسوند مقاومت را به آن افزود، تمام بازیکنان ملیپوش در ردههای سنی مختلف برای گذراندن ۲ سال خدمت سربازی باید به مشهد میآمدند.
او هدایت تیم را با یک بهانه عجیب از استاد فکری گرفت و به دوست دیرینهاش مجید جلالی داد و در ادامه ستارههای زیادی را به مشهد آورد. از نسل اول سربازان ملیپوش بهزاد داداشزاده، نیما نکیسا و شهرام براتپوری در عکس هستند، به علاوه بزرگان فوتبال خراسان از جمله عباس دهقانی، حسن صبری و کاپیتان رضا صاحبی که بعدها آقای گل لیگ هم شد. در این عکس بهزاد پشتدار و سیدمهدی حسینی را هم میبینم، اولی که هنرمندی از دیار لرستان بود و هرگز به حق خود در فوتبال نرسید و دومی که چپپایی بامرام از جنوب شهر تهران بود و با عنوان ملیپوش جوانان به مشهد آمد؛ اما پس از پایان سربازی دیگر خبری از او نشنیدیم.
آن سالها رسم بود که ۹۰ درصد ملیپوشان جوانان و امید بعد از یکسال بازنشسته میشدند! انشاءا... این دو نفر هر کجا هستند، سالم و سلامت باشند.
اما...
این عکس متعلق به پاییز۱۳۷۵ یا شاید هم زمستان آن سال است. استقلال در آذر۷۵ پای پلکان اعزام تیم به جام برندگان جام آسیا در عربستان با تغییر سرمربی مواجه شد. منصور پورحیدری رفت و ناصر حجازی آمد. امیر قلعهنویی کاپیتان تیم بود و توقع داشت در هدایت تیم با او مشورت شود که نشد؛ اولین نطفه اختلاف بین ژنرال و کاپلو.... وقتی آن تیم از مسابقات عربستان برگشت، قلعهنویی یکیدو بازی بیشتر نکرد. زانویش مصدوم شد و بعد از چند ماه حجازی او را قانع کرد تا بهعنوان دستیارش روی نیمکت بنشیند. پس این یکی از آخرین بازیهای امیر قلعهنویی در پیراهن استقلال است.
کنار کاپیتان، جواد زرینچه، سپس ادموند اختر و بعد علی اکبریان ایستاده که همه از آنچه بر او گذشته، خبر داریم. داریوش یزدی، محمد نوری و بهروز پرورشخواه هم هستند؛ بازیکنانی که بیسروصدا آمدند و بیسروصدا رفتند و کسی امروز از آنها خبر ندارد. درست مثل محمدرضا مهرانپور و نیما خیراندیش جوان که معدودبازیهایشان را برای استقلال در همان سال انجام دادند. سال بعد حجازی تیمش را روی اسکلت دیگری چید.
مهدی پاشازاده هم در این عکس هست، کسی که سال بعد ناگهان ستاره بختش درخشید و به تیم ملی و جامجهانی و سپس اروپا رسید؛ و درنهایت، استادیوم پیر تختی مشهد که آنروزها چمن نداشت؛ اما تا بخواهید صفا و یکرنگی داشت....