در نظام آموزشی کشور، از بین ۱۷میلیون دانشآموز، گروهی اندک با عبور از آزمونهای دشوار و فیلترهای علمی و مهارتی، به جایگاه دانشآموزان برگزیده و نخبه میرسند. این فرایند، نتیجه رقابت سنگین میان هزاران متقاضی است؛ رقابتی که درنهایت، فقط بهترینها در آن باقی میمانند.
چنیناستعدادهایی را باید سرمایههای ملی دانست؛ سرمایههایی که پرورش و هدایت آنها، تضمینکننده رشد علمی، فناورانه و اقتصادی کشور است. نخبگان آموزشی همان لوکوموتیوهای پرقدرتی هستند که میتوانند قطار آموزش را به حرکت وادارند و واگنهای متعدد آن را تا مقصد پیشرفت و تحول بکشند.
بیتوجهی به آنها، نهتنها اتلاف بیتالمال، بلکه فرصتسوزی در ابعادی جبرانناپذیر خواهد بود. برخیها نگاه حمایتی ویژه به این دانشآموزان را مغایر با عدالت میدانند، حال آنکه عدالت آموزشی در ذات خود، بهمعنای شناسایی و پشتیبانی از ظرفیتها بر اساس شایستگی و تلاش است. پذیرش ایندسته از دانشآموزان تنها با معیارهای علمی، مهارتی و اخلاقی انجام میگیرد، نه بر اساس روابط یا سلیقههای فردی. این گزینش، نتیجه کارنامه واقعی آنهاست.
طبیعی است که سرمایهگذاری و تخصیص امکانات برتر برای کسانی انجام شود که توانستهاند در میدانی برابر و با پشتکار مثالزدنی بر رقبا پیشی گیرند؛ حتی اگر تمامی دانشآموزان کشور به منابع پیشرفتهای مانند دورههای المپیاد علمی دسترسی پیدا کنند، باز هم نتایج متفاوت خواهد بود؛ چراکه استعداد، انگیزه و توان فردی تفاوتها را رقم میزنند. تغییرات ساختاری در آموزش، از دیگرالزامات توسعه ملی به شمار میرود.
یکی از این اصلاحات، قرارگرفتن پیشدبستانی و مهدکودک بهعنوان سال نخست دوره ابتدایی است؛ تصمیمی که برمبنای تحقیقات علمی و روانشناختی اتخاذ شده است. کودکان در سنین آغازین، بیشترین ظرفیت یادگیری، خلاقیت و جذب مفاهیم را دارند. آغاز آموزش رسمی در این مقطع، از هدررفت سالهای طلایی رشد ذهنی جلوگیری میکند و مسیر شکلگیری مهارتها، زبان و تفکر تحلیلی را تسریع میبخشد. بدینترتیب، نسل آینده زودتر آماده مواجهه با واقعیات بازار کار و تعاملات اجتماعی خواهد شد. بااینهمه، شتابدادن رشد گروهی از استعدادهای برتر، بهمعنای بیتوجهی به سایر دانشآموزان نیست.
سرمایهگذاری بر نخبگان باید همزمان با ارتقای سطح عمومی آموزش انجام شود تا هیچ قشر یا منطقهای از دایره فرصتهای برابر حذف نشود. این دو رویکرد مکمل یکدیگرند؛ نخبهپروری، موتور پیشرفت را روشن میکند و توسعه آموزش همگانی، ریلهای این حرکت را هموار و گسترده میسازد.
اگر این سیاستها با برنامهریزی دقیق، حمایت پایدار و نظارت شفاف پیش برود، نهتنها میتوانیم استعدادهای درخشان را در مسیر خدمت به کشور نگه داریم، بلکه میتوانیم از گستره وسیعتری از ظرفیتهای انسانی بهرهمند شویم. آینده آموزشوپرورش ایران، در گرو ترکیب خردمندانه عدالت آموزشی، نخبهپروری هدفمند و اصلاحات بنیادین در ساختار تربیتی است؛ مسیری که با موفقیت در آن، جایگاه کشور در جهان دانش و فناوری ارتقا خواهد یافت و نسلهای آینده از دستاوردهایش بهرهمند خواهند شد.