سرخط خبرها
از گل‌های شاه‌عباسی مشهدی تا خشتی‌های کرمان

طراح ظریف‌ترین فرش دنیا

  • کد خبر: ۳۷۷۲
  • ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹
  • ۱
طراح ظریف‌ترین فرش دنیا

محمد کاملان
خبرنگار شهرآرا محله

هرچه ما در این مقدمه صغری و کبری می‌چیدیم، بازهم هیچ‌کس بهتر از سعیدِ رادکانِ طراح فرش نمی‌توانست به این زیبایی از اهمیت کارِ طراحی فرش حرف بزند.
سعید رادکان می‌گوید: «طراح فرش ایده‌پردازی بزرگ است؛ اگر طرح و نقشه زیبایی نکشد، بافنده حس و حال خوبی پیدا نمی‌کند و قالی آن‌طور که باید، نمی‌شود.
اما اگر نقشه زیبا باشد، بافنده هر گره‌ای که می‌زند و هر گلی را که کامل می‌کند، کِیف می‌کند و اصلاً خستگی‌اش درمی‌رود و همین حس و حال به شما هم که آن فرش را می‌بینید، منتقل می‌شود. بالاخره فرش دست‌باف روح و جان دارد.»

 

آقای رادکان، نام خانوادگی‌تان نشان می‌دهد که احتمالاً رگ‌وریشه‌تان متعلق به رادکانِ چناران و آن‌طرف‌هاست!
درست است؛ اصالت ما به همان روستای رادکان برمی‌گردد. پدرِ مادربزرگ من در قوچان و چناران خزانه‌دار ناصرالدین‌شاه قاجار بوده‌است و به همین دلیل، همه این‌ها در آن منطقه زندگی می‌کرده‌اند. پدر من هم تا حدود هفده‌سالگی در قوچان و محدوده سدّتبارک فعلی زندگی می‌کرده و همان سال‌ها به مشهد کوچ می‌کند و ماندگار می‌شود.


و احتمالاً جغرافیای قوچان و آدم‌هایی مثل استاد یگانه و حاج قربان سلیمانی و دیگر بخشی‌های بزرگ آن منطقه روی پدرتان تاثیر نگذاشته بود که بروند سمت‌وسوی دوتار؟
ایشان با وجود این‌که کارمند اداره برق بود، اما هم نِی و هم دوتار می‌زد. استاد یگانه بزرگ، مشوق اصلی پدر من بودند که دوتارزدن را یاد بگیرند.


یک پدرِ هنردوست و هنرمند که خودش هم دستی بر آتش موسیقی داشته، باعث شده که شما هم، ناخودآگاه در مسیر هنر بیفتید و خیلی جدی‌تر به آن نگاه کنید؟
دقیقاً؛ من از زمانی که چشم باز کردم، دیدم همه اعضای خانواده‌ام یک‌جورهایی به هنر متصل هستند. پدرم که ساز می‌زد و برادرهای بزرگ‌ترم هم، به‌صورت حرفه‌ای نقاشی می‌کشیدند. در این فضا من هم، ناخودآگاه به سمت هنر کشیده شدم و استعدادش را هم داشتم. از همان دوران ابتدایی علاقه بی‌حدوحصری به نقاشی داشتم و از حق نگذریم، کارم هم خوب بود. مساله هنر برای پدر من خیلی جدی بود؛ این‌قدر که وقتی من یک نقاشی خوب و درست‌وحسابی می‌کشیدم، 3تومان هدیه می‌داد. این تشویق به‌شکل عجیبی به من انگیزه می‌داد.


با این پیش‌زمینه در دبیرستان سراغ رشته‌های هنری رفتید یا براساس شرایط، پا روی علاقه‌تان گذاشتید؟
شاید باور نکنید، اما من دیپلم برق الکتروتکنیک گرفتم، که هیچ ارتباطی به هنر ندارد. بعد هم خیلی زود راهی سربازی شدم. جالب است آن‌جا هم، به‌خاطر نقاشی بلدبودنم، در واحد تبلیغات مشغول‌به‌کار شدم. بعد از این‌که خدمتم تمام شد، در این فکر بودم که بروم سراغ هنرهای تجسمی و جایی برای آموزش پیدا کنم. یک روز، خیلی اتفاقی چشمم به تابلوی آموزشگاه اُستاد اِسپَهبُدی در میدان تقی‌آباد افتاد. رفتم بالا و شرایط را پرسیدم و ثبت‌نام کردم. آن‌جا و زیرنظر استاد اسپهبدی و خانم گیلدا احسان، تازه فهمیدم که هنرهای تجسمی عجیب دنیایی است و دنبال چه چیزی می‌گشتم.


چرا برق الکتروتکنیک؟ مگر آن زمان هنرستان یا رشته‌های هنری در مشهد نداشتیم؟
ما آن موقع اصلاً خبر نداشتیم که هنرستان‌هایی شاید در مشهد باشد که رشته‌های هنری تدریس کنند. برای همین، یکی مثل من که به هنر علاقه داشت، مجبور بود برود رشته‌ای بخواند که فرسنگ‌ها با چیزی که دوست دارد، فاصله دارد. شما هرچقدر هم ریشه هنری داشته باشید، نمی‌توانید بروید سراغ کارها و مسائلی که ربطی به هنر ندارند. الان برق الکتروتکنیک در زندگی من هیچ جایی ندارد!


در این میان، پای طراحی فرش از کجا و چطور به زندگی شما باز شد؟
طراحی فرش، هم نگارگری دارد و هم نقاشی، که هر دو جزو علایق من بود. در دورانی که زیرنظر استاد اسپهبدی آموزش می‌دیدم، هم‌زمان کنکور دادم که دست‌کم تحصیلات دانشگاهی‌ام در زمینه هنر باشد، برخلاف دبیرستان که نشد. با استاد که مشورت کردم، گفتند: «خوب است و برو!» من در زمینه نقاشی خیلی زحمت کشیده بودم، اما در ایران روی درآمد هنرهای این‌چنینی نمی‌‌شود حساب باز کرد. رشته فرش ولی این‌طور نبود؛ رابطه مستقیمی با صنعت داشت و به قول معروف هنر مصرفی است و می‌توانستیم خیلی راحت در جایی مشغول‌به‌کار شویم و از هنرمان پول دربیاوریم. استاد اسپهبدی هم، فکر می‌کنم همین چیزها را می‌دید، که ما را به انتخاب این رشته تشویق کرد، اما راستش را بخواهید، ترم اول که رفتم بیرجند و سرِ کلاس رشته فرش نشستم، خیلی خوشم نیامد و علاقه‌ای به آن نشان ندادم.


چرا؟
از قدیم‌الایام پُرز فرش و گرد و خاک و... من را خیلی اذیت می‌کرد، چون به‌شدت نسبت به این‌چیزها حساسیت داشتم. اصلاً باورتان نمی‌شود موقع انتخاب‌رشته وقتی چشمم به رشته‌های مربط به فرش می‌افتاد، تنم مورمور می‌شد. کل ترم اول دانشگاه هم داشتم با همین‌چیزها دست‌وپنجه نرم می‌کردم. چون مدام فکر می‌کردم که احتمالاً قرار است بافندگی کنیم و.... . ترم دوم به بعد، تازه متوجه شدم که ما مجری‌ها و طراحان فرش هستیم و بافندگی را قرار است کس دیگری انجام بدهد. خیلی طول نکشید که شیفته فرش شدم.


در فرش دست‌باف ایرانی و طراحی‌اش چه چیزی دیدید که شما را این‌قدر شیفته و به‌قول‌معروف، نمک‌گیر خودش کرد که بعد از یک ترم، 180 درجه تغییر کردید و سینه‌چاک هنر فرش شدید؟
طراحی فرش رشته و هنر اصیل ایرانی بود که حس ناسیونالیستی من را قلقلک می‌داد. از طرف دیگر، با واقعیاتی روبه‌رو شدم که هم متعجبم کرد و هم‌ علاقه‌ام را شدت بخشید. یادم هست یکی از چیزهایی که به‌شکل عجیبی در شکل‌گیری این علاقه بی‌حدوحصر به فرش موثر بود، نقش‌های فرش‌های روستایی بود. برایم سوال بود که چرا اروپایی‌ها بیشتر از همه به فرش‌های بافته‌شده در روستا که طرح‌های بدوی دارد علاقه نشان می‌دهند. وقتی شروع کردم به تحقیق، دیدم که چقدر این طرح‌ها انتزاعی و خاص و نمادین هستند. مثلاً پرنده را در فرش طوری انتزاع می‌کنند که شما تاکنون در هیچ‌جای دنیا مثل و مانندش را ندیده‌اید. تماشای این واقعیت‌ها، جدا از این‌که حس خوبی در من ایجاد و علاقه‌ام را به فرش تقویت می‌کرد، باعث شد به این نتیجه برسم که این هنر، هنرِ ناب و بکر و اصیل مملکت خودمان است. اما، این وسط گاهی وقت‌ها اتفاقاتی می‌افتاد که هم ما را منزوی می‌کرد و هم ناامید.


مثلاً چه اتفاقاتی؟
ما با هزار ذوق و شوق شبانه‌روزی یک طرحی را کار می‌کردیم و آن را می‌بردیم پیش یک کارخانه‌دار. همین‌که چشمش به طرح می‌افتاد با لحن خاصی می‌گفت: «این‌ها چی هستند حالا؟» این‌جا اولین ضربه را می‌خوردیم. مجبور بودیم که بنشینیم و نقش و نقوشی که در کار وجود داشت را برای آن آقا توضیح بدهیم تا بعد از چند ساعت بگوید: «چه طرح قشنگی شده پس!» اتفاقات این‌چنینی ما را خیلی اذیت می‌کرد.


ولی فکر کنم اوضاع و احوال ناخوش فرش دست‌باف در این سال‌ها و فکر معاش خیلی به شما اجازه نداده که تنها روی طرح‌های نابِ ایرانی کار کنید و مجبور شدید از یک‌جایی به بعد، کمی تجاری‌تر و مشتری‌پسندتر فکر کنید؟
ببینید؛ چیزی که الان در بین کارخانه‌دارهای فرش دست‌باف مُد شده، این است که می‌روند یک طرح فرش از داخل اینترنت پیدا می‌کنند، یا سفارش می‌دهند که برایشان پیدا کنند. همان را می‌دهند به بافنده که ببافد. چون شرایط تولید فرش دست‌باف سخت شده است و تولید‌کننده‌ها حاضر نیستند که به طراح، پول بدهند تا طرح اختصاصی خودشان را تولید کنند. بعد وقتی وارد نمایشگاه‌های فرش دست‌باف می‌شوید، می‌بینید که همه فرش‌ها شبیه هم هستند، چون همه‌شان از روی دست هم کپی کرده‌اند. این شرایط باعث شد که منِ طراح بروم سراغ فرش‌های ماشینی که رقابت در آن بالا بود؛ خودم می‌توانستم به کارخانه‌دار نَخ بدهم که چه نوع طرح‌هایی بزند و این‌که حاصل وقت‌صرف‌کردنم برای آن نقشه فرش را سه چهارساعت بعد می‌دیدم.
پس صنعت فرش ماشینی، دست‌کم، برای طراحان فرش، به‌قول‌معروف، آمد داشته و خیلی مخل کارتان نشده است، هرچند که سطح طراحی‌ها را پایین آورده است.
بازار فرش ماشینی رقابتی است. الان یک چیزی در حدود هزار کارخانه و کارگاه فعال در کاشان داریم و در مشهد کمی کم‌تر از این تعداد. این‌ها برای این‌که بازار را از‌دست‌ندهند، مجبورند که هر روز از طرح‌های جدید استفاده کنند که شبیه به کار کارخانه دیگر هم نباشد. در این شرایط منِ طراح، مدام باید فکر کنم و طرح جدید بزنم و از روی دست دیگری کپی نکنم؛ وگرنه، در این بازار خیلی زود محو می‌شوم.


همه حرف‌های شما درست، اما امروز همه نقشه‌ها و طرح‌های فرش یک‌جورهایی شبیه به هم است و خبری از آن‌همه تنوع طرح و نقشه قدیم نیست. کارخانه‌دارهای فرش ماشینی دوست دارند که آن طرح‌ها احیا شود و از آن‌ها هم کار کنند یا این‌که خودشان در رقم‌خوردن وضع و اوضاع فعلی نقش دارند؟
بگذارید یک خاطره برایتان بگویم: چندوقت‌پیش بر پایه طرح‌های قدیمی ایرانی، نقشه‌ای از درخت سرو زندگی زده بودم که کار قابل قبولی بود و زیبا شده بود. وقتی به یکی از تولیدکنندگان فرش، این طرح را نشان دادم، گفت «خیلی زیباست، اما من جرات تولیدش را ندارم.» چرا جراتش را نداشت، چون می‌داند که اگر 100تخته از این فرش تولید کند، هر صد تا روی دستش می‌ماند و کسی نمی‌خرد. کارخانه‌دار ما دوست دارد که طرح مشهد و اصفهان و کاشان روی قالی بزند، اما بازار و جامعه هدفش را می‌شناسند و به‌همین‌دلیل، ریسک نمی‌کند و مدام دنبال طرح‌های سبک‌تر و ساده‌تر می‌گردند. تغییر این روند بسیار سخت است و ما الان آلوده شده‌ایم و کاری نمی‌توانیم بکنیم. سلیقه بازار، فعلاً ایرانی نیست، ولی وظیفه منِِ طراح فرش احیای سنت‌ها و طرح‌ها و نقوش فرش ایرانی است. خبر خوب، این است که فرش‌های تراکم بالا که به بازار آمد، ما طراح‌ها شروع کردیم به طرح‌های سنتی‌کشیدن برای این‌ نوع از فرش‌ها که به دست‌باف شبیه‌تر است و با استقبال مردم مواجه شد. امروز مردم کم‌کم دارند به سمت نقوش سنتی ایرانی دوباره متمایل می‌شوند.


چه اتفاقی افتاده که مردم هنردوست و فرش‌شناسِ ایران، که روزگاری دنبال طرح‌های خاص فرش می‌گشتند، به این حال‌وروز افتاده‌اند و طرح‌های زیبا و شکیل ایرانی را پَس می‌زنند؟
تا دوره قاجاریه هنر ایرانی و هنرمندانش تا توانستند تاختند، اما از قاجار به این طرف، غرب‌گرایی عجیب‌وغریبی ایران را فراگرفت و ذهنیت‌ها را کاملاً متفاوت کرد و مردم، دیگر دنبال اصالت خودشان نیستند. الان مردم ما دنبال فرش‌هایی پتینه‌ای می‌گردند یا قالی‌ها طرح‌های ساده‌ای دارد و به قول ما طراحان فرش هیچ چیزی برای عرضه ندارد، چون در دکوراسیون فلان کشور خارجی این سبک را دیده‌اند و آن‌ها از این طرح‌ها استفاده کرده‌اند، پس خیلی خوب است. ما که روزگاری به این کشورها هنر صادر می‌کردیم، الان به جایی رسیده‌ایم که داریم از آن‌ها هنر وارد می‌کنیم و این خیلی بد است.


ولی قبول دارید با همه این تفاصیل فرش دست‌باف و طرح‌ها و نقش‌هایی که رویش دارد، چیزی دیگر است؟ اصلاً حس و حالی که با دیدن و راه‌رفتن روی این فرش به آدم منتقل می‌شود، در هیچ‌جای دیگر پیدا نمی‌شود.
همین‌طور است. فرش ‌دست‌باف از الیافی بافته می‌شود که به‌نظر من جان‌دار هستند و علم ثابت کرده که از مولکول‌های زنده ساخته شده‌اند. من خودم وقتی پا روی فرش دست‌باف می‌گذارم، این جان‌داربودن را کاملاً حس می‌کنم و به‌هیچ‌وجه، قابل مقایسه با الیاف مصنوعی فرش ماشینی نیست. تار و پود فرش دست‌باف با آدم حرف می‌زند. این حس‌وحال، حتی در نقشه و طرح این قالی‌ها هم وجود دارد. شما وقتی قلمتان را روی کاغذ بگذارید و شروع به طراحی فرش بکنید، حال و هوا و حس طرحتان با آن نقشه‌ای که طراح با قلم نوری در کامپیوتر می‌کشد، خیلی متفاوت است.


شما خودتان هنوز به سنت‌ها وفادار هستید و روی کاغذ طرح می‌زنید یا این‌که قلم‌نوری و کامپیوتر، جای کاغذ و رنگ و مرکب را گرفته‌اند؟
من هنوز برای این‌که ظرافت گل‌های فرش را بتوانم دربیاورم و همان حس و حالی که برایتان گفتم به طرح منتقل شود، بخش‌های زیادی از طرح و نقشه‌ها را روی کاغذ به اصطلاح «الیجه» می‌کشم و بقیه کار مثل رنگ‌آمیزی و خرده‌‌کاری‌های دیگر را با کامپیوتر انجام می‌دهم.


برای مردم سوال است که تعدادی از طرح و نقشه فرش از قدیم وجود دارد و شما طراحان امروزی، بدون هیچ نوآوری‌ای آن‌ها را کنار هم می‌چینید و تحویل کارخانه‌دارها می‌دهید و تمام.
فرشی قدیمی در خانه مادربزرگم بود که طرح‌های عجیبی رویش داشت. یک بار، از مادربزرگ خواستم که توضیح بدهد که نقش و نقوش روی این فرش چیست؟ یادم هست دست گذاشت روی شکل عجیبی و گفت که این گنجشک است. وقتی من گفتم که این شباهتی به پرنده ندارد، شروع‌کرد به نشان‌دادن اجزای بدنش که این بال گنجشک است و این پایش است و... . طراحی فرش و این گل و ترنج‌هایی که می‌بینید همه ساخته و پرداخته ذهن منِ طراح است. یک‌نفر 100سال پیش گل شاه‌عباسی را یک شکلی انتزاع کرده و حالا من در سال 1398 شکل دیگر می‌کشم یا مثلا زمان صفویه کسی به ذهنش نرسیده که گل زنبق را در طرح و نقشه‌های فرش وارد کند، من امروز این کار را انجام می‌دهم و این گل را به شکلی انتزاعی روی کاغذ و بعد هم طرح فرش می‌آورم. طراحی فرش اصول و اسلوب و چارچوبی دارد، که از گذشتگانمان به ما ارث رسیده است و ما امروز براساس همان چارچوب، طرح‌های جدید می‌کشیم و با ذهن خودمان انتزاع می‌کنیم. همیشه که قرار نیست دنباله‌روی‌ قدیمی‌ها باشیم و کارِ جدیدی را تولید نکنیم. روش طرح‌زدن و نقشه‌کشیدن از قدیم‌الایام به دست ما رسیده است و بقیه‌اش ذهن و انتزاع من طراح است، ولی اگر کسی همین چارچوب را بلد نباشد، از یک‌جایی به بعد دیگر متوقف می‌شود و درجامی‌زند.


یک‌جایی حرف از این شد که در شهرهای مختلف چقدر کارخانه فرش داریم. آن زمان که فرش دست‌باف ایرانی روی بورس بود و همه می‌خریدند، طرح‌ و نقشه فرش‌ها هم به فراخور شهرها تغییر می‌کرد؟ یعنی مثلاً طرح فرش مشهد با نقشه فرش اصفهان فرق داشت و خریدار از روی این موضوع می‌توانست بفهمد که این قالی متعلق به کدام شهر است و در کجا بافته شده است؟
نقشه و طرح قالی دست‌باف شهربه‌شهر با هم متفاوت است، مثلاً نقش و طرح‌های فرش تبریز پُر است از عشوه‌گری و ناز؛ گُل‌ها را ظریف و پرعشوه می‌کشند که یک‌جورهایی برگرفته از زبانشان است. از نشانه‌های فرش‌های اصیل مشهدی گل‌های شاه‌عباسی بزرگ با ساقه‌های نازک است. در جنوب خراسان به دلیل مهاجرت کرمانی‌ها، نقش‌های آن‌ها را در قالی‌های این شهر زیاد می‌بینیم. از گل‌های خشتی گرفته تا نقوش کله‌‌اسبی. سربیشه و مود بیرجند هم ریزه‌ماهی‌هایی در طرح فرش داشتند که مختص خودشان بود. کرمانی‌ها گل‌های داوودی و گل‌های قرمز زیادی در فرش استفاده می‌کردند که بعدها به خراسان هم رسید. اصولاً خراسان به‌خاطر شرایطی که داشته است، چهارراه برخورد فرهنگ‌ها باهم بوده است و در دوره‌ای هنرمندهای مختلف به این سرزمین آمده‌ و هنرشان را هم با خود آورده‌اند و برای همین، نقوش تبریز و اصفهان و کاشان را در فرش‌های خراسانی می‌بینید، اما نکته مهمی که نباید فراموش کنیم، این است که هنرمندهای هر شهر، طرح‌هایی که از دیگر شهرها وام گرفته می‌شد را با توجه به فرهنگ خودشان تغییر می‌دادند. وقتی طرحی از کرمان می‌آمد این‌جا، هنرمند مشهد با ذهنیت خراسانی آن را با نقوش مشهدی که متعلق به خود و فرهنگش بود، ترکیب می‌کرد و طرح جدیدی خلق می‌شد.


و بعد هرکدام از این طرح‌ها و نقوش به‌نوعی امضای آن شهر بود و از همه مهم‌تر استادی بود که آن را کشیده بود؟
تعداد هنرمندان طراح فرش بسیار کم بود و هر شهری چند استاد بزرگ داشت که همه او را می‌شناختند. وقتی این فرش با آن طرحی که داشت به دست آدم‌های خبره می‌افتاد، می‌فهمیدند که طراحی فرش کار چه کسی است.


احتمالاً برخلاف شما که این هنر را به‌صورت دانشگاهی و با تمام جزئیاتش یادگرفتید، آن‌ها هنرشان و فوت کوزه‌گری‌اش را به کسی یاد نمی‌دادند که مبادا بازار خودشان از سکه بیفتد.
واقعاً همین‌طور بوده است که شما می‌گویید. نمی‌دانم این اشتباه فن کوزه‌گری از کجا در ذهن مردم ما شکل گرفت، که بعد از آن هیچ هنری را به کس دیگری یاد نمی‌دادند. این خیلی بد است که من هنری داشته باشم و آن را پشت‌به‌پشت انتقال ندهم تا ارتقا پیدا نکند و من همیشه به این فکر می‌کنم چه‌قدر در این میان، طرح‌ها و نقوش زیادی ازبین رفته است. من خودم موقع آموزش‌دادن از هیچ نکته و گفته‌ای دریغ نمی‌کنم و تا آن‌جا که بتوانم و بلد باشم، کار یادشان می‌دهم.


خارجی‌هایی که دنبال قالی دست‌باف ایرانی می‌آیند، کدام طرح‌ و نقشه را بیشتر از همه دوست دارند و همان را می‌خرند؟
الآن مدت‌هاست که دوره افتاده‌اند، در روستاها می‌گردند و فرش‌هایی را می‌خرند که نقش و نقوش طبیعی‌تر و بدوی‌تر دارد که ما به آن‌ها می‌گوییم «هریس». این طرح‌ها کاملا انتزاعی هستند و از هیچ اسلوب و قاعده‌ای پیروی نمی‌کنند و طراح این نقشه با حال‌وهوا جلو می‌رود و طرح می‌زند. ما شاید نفهمیم که چرا سراغ نقشه اصفهان نمی‌آید، اما او خودش می‌داند که دارد چه چیزی را می‌خرد.


دل‌پسندترین نقشه فرش ایرانی برای علیرضا رادکان، نقوش کدام شهر است؟
من نقش و نقوش اصفهان را خیلی دوست دارم و این طرح‌ها رابطه مستقیمی با فضای معماری این شهر دارد. یعنی فرش دست‌باف اصفهان خیلی شبیه مسجد شیخ‌لطف‌ا... یا چهل‌ستون و منارجنبانش است و همان‌طور محکم و آنکادرشده است.

 

حول‌وحوش دویست سیصد سال، ایرانی‌ها اگر فرشی را تولید می‌کردند، برای مصرف شخصی خودشان بود و خیلی مهم نبود که طرح و نقش این فرش چه باشد و چه نباشد و در حین بافت نقشه می‌کشیدند. زمانی که انگلیسی‌ها پایشان به ایران بازشد و فرش‌های ایرانی را دیدند، خودشان نقاشی می‌آوردند و هنرمندها آن‌ها را برای بافتن فرش نقطه‌نقطه می‌کردند. بعد از مدتی بافنده‌های فرش متوجه شدند که اگر بخواهند فرششان مشتری داشته باشد و فروش برود، باید زیبا باشد. برای همین، افتادند دنبال این ماجرا که طراح فرش به خدمت بگیرند و سفارش بهترین طرح‌ها را به او بدهند. طراحی فرش در ایران تقریباً این‌طور شکل گرفت.

 

یک زمانی به خاطر شرایطی که در مشهد پیش آمد و ناامیدی‌ای که بر من چیره شد، مهاجرت کردم به تهران. آن‌جا در یک شرکتی حدود 2سال روی طرح و نقشه ظریف‌ترین فرش دنیا وقت گذاشتم که الآن یک‌سالی هست دارند آن را در یکی از روستاهای کاشان می‌بافند. حدود 25 متر است و 110 رج دارد که ما بیشتر از 100رج نداریم و این برای خودش رکوردی است. از آنجاکه این فرش قرار است ظریف‌ترین فرش دنیا باشد، از پودهای بسیار نازک طلای 24 عیار استفاده می‌کنیم، به این دلیل که امکان استفاده از نخ نیست. نقشه فرش هم چهل داستان از تاریخ ایران است، که از دوره مادها شروع می‌شود و تا دوره سلجوقی می‌رسد. نقش و نگارهای آن زمان را وارد نقشه فرش کردیم و آیین‌های ایرانی را هم داخل آن گنجاندیم. 6ماه کار من این بود که بروم سراغ کتابخانه دکتر جنیدی و روی رسم و رسومات ایرانِ قدیم تحقیق کنم تا از دل آن، طرحی برای فرش دربیاورم. این فرش دنیایی است برای خودش...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
صالحی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۱/۰۴
0
0
با سلام و وقت بخیر
لطفا اگر آدرس یا شماره تماس از این استاد سعید رادکان طراح فرش در دست دارین برام ارسال کنید ممنون میشم
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->