به گزارش شهرآرانیوز، زنان بسیاری هستند که تحصیل را آغاز کردهاند، اما با ورود به مرحله مادری، مسیر آموزشیشان تغییر میکند یا بهطور کامل متوقف میشود. این وضعیت صرفاً یک تجربه فردی نیست، بلکه نشانه چالشی ساختاری است که به سیاستهای حمایتی، فرهنگ دانشگاهی و سازوکارهای اجرایی گره خورده است. مادران دانشجو، همزمان با مسئولیت تربیت فرزند و الزامات آموزشی، زیر فشار دوگانهای قرار میگیرند که اغلب آنها را ناچار به اولویتبندی میان این دو نقش میکند.
زن اول، دانشجوی روانشناسی در ترم دوم بود و رؤیای مشاور یا استاد شدن در سر داشت. تحصیل برای او نماد پیشرفت، هویت فردی و جایگاه اجتماعی بود. اما با تولد فرزند اول، همهچیز تغییر کرد:
«تجربه مادر شدن برایم خیلی سنگین بود. سنم کم بود و هیچ تجربهای نداشتم. ترجیح دادم روی مادری تمرکز کنم.»
به گفته او، حمایت همسر کافی نبود و با تولد فرزند دوم، تحصیل به اولویتی فرعی تبدیل شد. وقتی بارداری دومش را فهمید، احساس کرد ادامه مسیر برایش ممکن نیست:
«حس میکردم دنیا تمام شده؛ انگار دیگر هیچ ارزشی ندارم.»
حمایت خانواده محدود بود و نبود همراهی واقعی در نگهداری از فرزندان، مانعی جدی شد. او در نهایت مادری را بر تحصیل ترجیح داد؛ هرچند میگوید بعد از تولد فرزند اول، انگیزهاش برای ساختن هویت فردی پررنگتر شده بود:
«میخواستم با تحصیل برای خودم ارزش بسازم.»
برای او، تحصیل فقط واحد دانشگاهی نیست؛ رشد فکری، یادگیری مداوم و آموزشهای مهارتی نیز اهمیت دارد. اگر قرار بود زندگیاش را از نو شروع کند، دوست داشت هنری را که به آن علاقه دارد دنبال کند؛ البته به شرط آنکه در مادری تنها نباشد و مجبور نشود بار همه مسئولیتها را بهتنهایی به دوش بکشد.
زن دوم، دانشجوی کارشناسی ارشد در ترم دوم بود که متوجه بارداریاش شد. شرایط جسمی و انتقال محل کار همسر به شهری دیگر، او را وادار کرد ترم را حذف کند و به مرخصی زایمان برود. پس از پایان مرخصی، با امید استفاده از قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، به دانشگاه بازگشت.
او برای تحصیل مجازی به مسئولان آموزش مراجعه کرد و حتی نامه رسمی و متن بخشنامه را ارائه داد؛ اما پاسخ روشن بود:
«قانون هست، اما ما اجرا نمیکنیم.»
نتیجه، انصراف اجباری بود؛ تصمیمی که علاوه بر بار مالی، فشار روحی سنگینی به همراه داشت. او احساس عقبماندگی و حسرت را تجربه میکرد؛ همدورهایهایش حالا در مقطع دکترا بودند و او احساس میکرد در مسیری متوقف شده که تکرار میشود. به گفته خودش، این حس شبیه تجربه زنانی است که سالها بعد، نه از مادری، بلکه از نادیدهگرفتن حقوق قانونیشان افسوس میخورند.
قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، تسهیلاتی برای مادران دانشجو در نظر گرفته است، از جمله:
مرخصی نیمسالی برای دانشجویان باردار بدون احتساب در سنوات
مرخصی تا چهار نیمسال برای مادران دارای فرزند زیر دو سال
امکان مهمانی تحصیلی تا چهار نیمسال
گذراندن برخی دروس نظری بهصورت مجازی
مشوقهایی برای استادان راهنما در حمایت از دانشجویان مادر
همچنین اختصاص بخشی از بودجه دانشگاهها برای خوابگاه متأهلان و پرداخت وامهایی مانند ودیعه مسکن پیشبینی شده است. اما تجربه زیسته مادران دانشجو نشان میدهد که این حمایتها اغلب ناقص، نابرابر یا در عمل دستنیافتنیاند.
نبود یا ضعف مهدکودکهای دانشگاهی، اجرای سلیقهای قوانین، محدودیتهای ساختاری و فرهنگسازی ناکافی، از مهمترین موانع اجرایی این قانوناند. به بیان دیگر، ابزارهای قانونی وجود دارند، اما همیشه به دست کسانی که به آنها نیاز دارند نمیرسند.
کاهش شکاف قانون و اجرا: نظارت مؤثر بر دانشگاهها برای اجرای الزامی تسهیلات
تقویت زیرساخت مراقبت از کودک: مهدکودک دانشگاهی یک ضرورت است، نه امتیاز
فرهنگسازی دانشگاهی: پذیرش مادری بهعنوان بخشی از زیست دانشجویی
پایش مستمر: ارزیابی واقعی وضعیت مادران دانشجو توسط نهادهای متولی
تشویق عملی استادان: اجرای عادلانه و فراگیر مشوقهای حمایتی
داستان این دو زن، تصویری روشن از تعارض میان آرزوهای تحصیلی و مسئولیتهای مادری ارائه میدهد. قانونی که قرار است حامی مادران باشد، تا زمانی که در کلاس درس، آموزش دانشگاه و سیاستگذاری اجرایی دیده نشود، نمیتواند از ترک تحصیل جلوگیری کند. اگر قرار است مادری و تحصیل در تقابل با یکدیگر نباشند، حمایت باید از سطح شعار فراتر برود و در زندگی واقعی زنان جاری شود.