امیرمنصوررحیمیان | شهرآرانیوز؛ استاد نگارگر و نقاش «حسین بهزاد» کسی است که از دسترنج هنرش هنوز هم بهرهها میبرند. به طوری که نوشتهاند، ۲۲ سال از ازدواج پدر و مادرش گذشته بود که حسین به دنیا آمد. به سن مدرسه رفتن که رسید، چندماهی بیشتر دوام نیاورد و روح بیقرارش او را از درس خواندن بازداشت و کمی بعد مدرسه را رها کرد و نزد پدر و پدربزرگش علوم و هنر نقاشی را آموخت. به توصیه پدربزرگش شاگرد حجره ملاعلی قلمدانساز شد و عاشق گل و مرغ و نقشهای ریز و ظریف نگارگران روی قلمدانها شد. حسین در نوجوانی پدرش را بر اثر وبا از دست داد و خیلی زود یاد گرفت تا روی پای خودش بایستد. او پس از پدر، با مادر و پدربزرگش همراه با خواهرش به زندگی ادامه داد. دوران نوجوانی حسین با تنگدستی گذشت. کارش در حجره قلمدانسازی رو به پیشرفت بود که دچار بیماری سختی شد بهطوریکه اطرافیان امکان زنده ماندن وی را ضعیف میدانستند.
او پس از مدت کوتاهی برای درمان به تهران و به منزل «فتوح السلطنه» از دوستان پدربزرگش رفت. از همین نقطه زندگیاش تغییر کرد و به سمت آنچیزی که برایش زاده شده بود حرکت کرد. او قرار بود هنر ایران را اعتلا ببخشد و سبکی ایجاد کند که آیندگان از آن بهرهها ببرند. او که به شدت شیفته نقاشی بود، در توصیف علاقهاش به نقاشی و نگارگری میگوید: «احساس ناشناخته و گنگی مرا به سوی نقاشی میکشید و من وقتی به پیروی از این احساس مداد یا قلم به دست میگرفتم، مثل تشنهای که به برکه زلال و گوارایی رسیده باشد، حس میکردم سیراب شدهام. نقاشی دنیای من بود.» در خانه فتوحالسلطنه شرایط برای نیل به این عشق سوزان فراهم شد و حسین در مدت یکسال اقامتش کتاب «خمسه نظامی» را به تمامی به تصویر درآورد. بعد از آن کارش آنقدر رونق گرفت که کارگاهی برای خودش دایر کرد و سفارش مشتریان را در آن به سرانجام میرساند.
این کار را آنقدر خوب و مقبول انجام میداد که آثارش را در کشورهای دیگر، به عنوان آثار فاخر و قدیمی، به قیمتهای گزاف میخریدند. او به ویژه آثار «کمالالدین بهزاد» و «رضا عباسی» از مینیاتوریستهای صاحبنام و بزرگ دوران صفویه را با استادی تمام گرته میریخت. در سال ۱۳۱۴ موسیو رابینو-باستانشناس فرانسوی- بهزاد را با خود به فرانسه برد و او را به کار گرفت. دراین هنگام تاجرهای عتیقهفروش، دائم بهطور محرمانه به او مراجعه کرده و از او دعوت به کار میکردند، زیرا میتوانستند کارهای بهزاد را به عنوان کارهای قدیمی و عتیقه بفروشند. اقامت بهزاد در فرانسه، ۱۳ ماه طول کشید و در این مدت او به موزههای «لوور»، «گیمه» و «ورسای» میرفت و آثار قدیمی مینیاتور ایرانی و شرقی را مطالعه میکرد.
او این دوران را اینطور توصیف میکند: «من در این مسافرت شکفته شدم و خودم را شناختم و پنجههای من از آن پس شور و احساس نوظهور تازهای یافت.» در جای دیگری هم میگوید: «مطالعه من در سبکهای مختلف نقاشی ایرانی و خارجی بدین منظور بود تا سبکی بهوجود بیاورم که ضمن داشتن خصایص ایرانی با هنر روز دنیا نیز منطبق باشد.» شیوه نگارگری قبل از او همان شیوه رایج مغولی بود. بهطوریکه حتی آداب و رسوم مغولی در آنها به چشم میخورد. شکلها شبیه هم و یکنواخت بود. او این شیوه را عوض کرد و شکلهای ایرانی را وارد مینیاتور کرد. خود او در این باره چنین میگوید: «مطالعه من در سبکهای مختلف نقاشی ایرانی و خارجی به این منظور بود سبکی بهوجود بیاورم که ایرانی باشد و با هنر امروز تطبیق کند. شیوه نقاشی مینیاتور که به صورت تقلید غلط و ناپسندی درآمده بود و رفتهرفته از بین میرفت. من کوشش داشتم سبکی به وجود بیاورم تا این هنر ملی فراموش نشود.» بهزاد در طول زندگی خود نزدیک به ۴۰۰ اثر هنری خلق کرد و سعی کرد در آنها بسیاری از ریزهکاریهای زائد مینیاتور را دور بریزد.
در آثار او حالات و روحیات اشخاص مشخص است. در کار قدما سایه وجود نداشت. او سایه را وارد مینیاتور کرد و در رنگآمیزی هم ابتکار به خرج داد. از آنجا که در گذشته بیشتر مینیاتورها برای قطع کتابهای رایج کشیده میشدند، اندازههای آنها هم کوچک بود. ولی بهزاد قطع مینیاتور را بزرگ کرد. همچنین مینیاتور قدما پر از اشخاص گوناگون بود، او از عده اشخاص هم کاست. گفته میشود که بهزاد نخستین نقاش مبتکر مینیاتور پس از صفویان بودهاست و این هنر را از گرایشی که در زمان قاجار به سمت نقاشیهای روسی پیدا کرده بود به سمت نقاشیهای ایرانی بازگرداند. او در بعدازظهر بارانی ۲۱ مهر سال ۱۳۴۷ بعد از جنگی چند ساله با بیماری، در خانهاش در تهران درگذشت. خانهای که اکنون موزه و آموزشگاه هنر نگارگری است.