انتصاب سرپرست اداره کل حوزه شهردار و امور شورای اسلامی شهر مشهد مقدس ثبت نام بیش از ۲۹ هزار خانواده مشهدی در سامانه سرویس مدارس «سپند» (۱۷ تیر ۱۴۰۳) آمادگی مشهد برای برگزاری مراسم‌های دهه اول محرم اکران تصاویر خادمان حسینی در قاب مفاخر در مشهد حمایت از ۵٠٠ ایستگاه صلواتی در قالب طرح «حسینیه‌ای به وسعت شهر» در مشهد روایتی تاریخی از هجوم به زائران و مجاوران حرم‌رضوی در محرم ۹ قرن پیش برگزاری جلسه هماهنگی ستاد اربعین شهرداری مشهد شهروند خبرنگار | درخواست بهسازی پیاده رو بین سیدرضی ۲۵ و ۲۷ مشهد + پاسخ بهره‌برداری از مرکز دندانپزشکی شهرداری مشهد تا یک ماه دیگر زمان بهره‌برداری از پروژه اتصال بولوار امام خمینی(ره) به بولوار نماز اعلام شد ذخایر خونی در مشهد رو‌به‌کاهش است هوای کلانشهر مشهد امروز سالم است (۱۷ تیر ۱۴۰۳) تقدیر شهردار مشهد از مردم این شهر برای حضور حماسی در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری آخرین وضعیت پروژه احداث آزادراه مشهد-چناران نگاهی به روزگار رفته یکی از مهمترین صنعت‌های قدیمی مشهد | گره خوردن تاریخ ریسندگی با تارو پود قالی مشهد روزانه ۲ تا ۶ هزار شهروند از شهربازی پارک ملت مشهد بازدید می‌کنند افزایش‌چشمگیر نماد‌ها و یادمان‌های زیارت در مشهد فارسی‌سازی کارت‌های پرواز به صورت آزمایشی در فرودگاه بین‌المللی مشهد آغاز شد ترافیک سنگین در پیرامون حرم مطهر رضوی (۱۵ تیر ۱۴۰۳) رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: مردم باید کمک کنند تا رئیس‌جمهور موفق عمل کند + فیلم عضو شورای اسلامی شهر مشهد: کسانی که رأی ندادند، بدانند که زندگی آن‌ها وابسته به انتخاب دیگران خواهد بود + فیلم
سرخط خبرها

از چاپخانه توس تا رصدخانه خیابان اسرار

  • کد خبر: ۵۵۲۷۴
  • ۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۸
از چاپخانه توس تا رصدخانه خیابان اسرار
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
چاپخانه در زمان جوانی من، آیینه تمام‌نمای تجدد و پیشرفت ملت‌ها بود. من در کار چاپ در حد خودم، تا نهایت پیش رفتم. از کار حروفچینی در روزنامه خراسان شروع کردم. بعد به چاپخانه توس رفتم. پایه‌گذاری چاپخانه دانشگاه فردوسی و مدیریت چاپ‌ونشر آستان قدس رضوی از دیگر تجربه‌هایم در کار چاپ است.

کار چاپ، آدم را دقیق می‌کند. در کار چاپ، آدم ناگزیر است که دقیق باشد. اشتباه در کار چاپ، می‌تواند گاه مصیبت‌بار شود. عکسی که می‌گیرید، شامل مجموعه‌ای از رنگ‌هاست. این رنگ‌ها برای تبدیل شدن به فرایند چاپ، نخست با فیلتر‌هایی مخصوص و فیلم، از هم تفکیک می‌شوند. بعد هرکدام براساس چهار رنگ اصلی آبی، قرمز، زرد و سیاه، دوباره بازسازی می‌شوند. حالا برای انتقال آن‌ها به کاغذ، آن‌ها تبدیل به نقاط می‌شوند؛ هر سطح، مجموعه‌ای از نقاط است و حالا هر نقطه، رنگی دارد یا درست‌تر آنکه مختصات رنگی مخصوص به خود دارد.

هرنقطه، درصدی از هرکدام از رنگ‌ها را دارد و تلفیقی از آن چهار رنگ است. این نقاط درکنار هم، عکس را در چاپ نشان می‌دهند. این گوشه‌ای از دقتی است که بناچار باید در کار چاپ داشت.
مجموع این دقت‌ها از آدم‌های چاپ، آدم‌هایی دقیق می‌سازد. اوایل جوانی در چاپخانه توس کار می‌کردم؛ در بازار سرشور. از آنجا خاطرات بسیاری دارم. یک روزنامچه از دخل‌وخرج آن چاپخانه دارم که به خط سیاق است.
در چاپخانه دانشگاه فردوسی با استادان دانشگاه هم فراوان ارتباط داشتم. بیشتر خاطراتی که دارم، به‌نوعی با کارم در صنعت چاپ و چاپخانه گره خورده است.

دکتر میردامادی یکی از استادان دانشگاه فردوسی بود. استاد برجسته میکروب‌شناسی بود و از رجال سرشناس شهر. همیشه شماره پلاک ماشینش با شماره تلفن خانه‌اش یکی بود. آن وقت تلفن همراه که نبود. تلفن‌ها یا تلفن خانه بود یا تلفن محل کار. شماره‌ها هم چهاررقمی بود که بعد‌ها پنج رقمی شد. آن‌قدر با راهنمایی‌ورانندگی سروکله می‌زد تا بتواند شماره پلاکی را که با شماره تلفنش یکی باشد، بگیرد.
ما، در چاپخانه دانشگاه دو کتاب برای ایشان چاپ کردیم؛ کتاب‌های میکروب‌شناسی و ویروس‌شناسی. این کتاب‌ها هنوز هم جزو کتاب‌های دانشگاهی است و دانشجو‌ها در رشته‌های مرتبط با این دانش، همان‌ها را می‌خوانند. دکتر میردامادی، برای ما ناهار سفارش می‌داد و با ما ناهار می‌خورد.

موقع غذا، ما را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: جوان‌ها! من پیرمرد را ببینید که چطور در هشتادونه‌سالگی، از شما جوان‌ها بیشتر بنیه دارم و فعالیت می‌کنم. اگر می‌خواهید مثل من باشید، توصیه می‌کنم که هیچ‌وقت موسیقی غمگین گوش نکنید. اسم چند تا ملیت را هم می‌آورد (البته این نظر ایشان بود) و می‌گفت: این موسیقی‌ها، ذاتا موسیقی‌های غمگینی است و غم می‌آورد؛ می‌پرسیدیم پس چه گوش کنیم. می‌گفت موسیقی کلاسیک گوش کنید؛ باخ و بتهوون بشنوید.

مرحوم دکتر تقی عدالتیان، استاد نجوم دانشگاه فردوسی، هم با من رفیق بود. فیزیک آسمان درس می‌داد و آدم فاضل دانشمندی بود. یک روز به من زنگ زد که خانواده را بیاور که امشب ماه و مشتری و زحل در آسمان هستند. رفتیم دانشکده علوم که آن‌وقت‌ها در همین خیابان اسرار بود. آنجا برجی داشت که محل رصدخانه بود.

آنجا من و فرزندان و نوه‌ها، آسمان را از پشت تلسکوپ دیدیم. من روی ماه، زوم کردم و آنجا بود که تکان خوردم. تصویر واقعی‌تری از ماه را داشتم می‌دیدم. ماهی که این همه در شعر‌ها از آن به زیبایی یاد کرده بودیم، حالا در نظرم برهوت بی‌آب‌وعلفی می‌آمد که ترسناک بود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->