اول/ اوضاع تنها نماینده استانمان در لیگ برتر فوتبال دوباره به هم ریخته است. بعد از چند سال ثبات که ماحصل آن جایگاه خوب تیم در جدول و صعود به لیگ قهرمانان آسیا بود، دوباره ویروس حاشیه به جان تیم شهرمان افتاده است و باید منتظر یک زلزله دیگر در تیمی باشیم که گویی با آرامش، بیگانه است. فقط چند ماه بعد از حضور تیم پدیده، مشکلات مالکیتی آن که ناشی از بحرانهای اقتصادی مجموعه حمایت کننده این تیم بود، آغاز شد و با اینکه در مقطعی با حضور شرکت شهر خودرو به آرامش رسید، اما حالا دو باره این زخم کهنه سر برآورده است. مالک شهر خودرو آن گونه که مثل روز قابل پیش بینی بود، کم آورده است و اکنون نسبت او با این تیم، فقط به همان اسمی است که رویش مانده؛ و گرنه عملا شهر خودرویی و جود ندارد.
دوم/ نماینده خراسان رضوی دوباره در باتلاق بلاتکلیفی مالکیتی افتاده است؛ وضعیتی که جزئی جدایی ناپذیر از این تیم در عمر کوتاهش بوده و اگر هنوز سرپا مانده، به خاطر چرخش دیدگاه مسئولان شهری و استانی است که بر خلاف اسلافشان، این تیم برایشان مهم شده ا ست و به تأثیر گذاری آن در نشاط عمومی شهروندان و شهر ایمان آورده اند. این مسئله امیدوار کنندهترین بخش این ماجرا برای دوستداران فوتبال خراسان است که میدانند بر خلاف آنچه بر ابومسلم و پیام گذاشت، واقعا کسی هست که به فکر تیم باشد و وعدههایی که داده میشود، از شعار بالاتر است.
با این همه به نظر میرسد گفتن این نکته همین حالا وقتش باشد که باید برای این تیم یتیم، فکری اساسی کرد و مُسکنهای موقتی، دیگر دوای آن نیست. سیاستِ «فعلا مشکل را حل کنیم تا ببینیم بعدا چه خواهد شد» نه تنها دیگر جواب نمیدهد، بلکه باید گفت در شأن فوتبال خراسان نیست. حق استانی که یک تنه چراغ فوتبال شرق کشور را در ۴ دهه اخیر روشن نگه داشته، دریوزگی این و آن نیست و باید برایش منبعی در خور و با ثبات یافت.
سوم/ میگویند فولاد خراسان پای کار تیم برزمین مانده شهرمان آمده و اگر همه چیز به خوبی پیش برود، بعد از فولاد سپاهان و فولاد خوزستان، فولاد خراسان هم متولد خواهد شد. نمیدانیم چقدر این داستان جلو رفته و چقدر امکان آن وجود دارد، اما به حکم تجربه آنچه در فوتبالمان دیده ایم، این همان راهی است که فوتبال خراسان سالها به آن محتاج بوده است؛ اینکه در لوای ارگانی نفس بکشد که میهمان یک روز و دو روز نباشد و بیاید که بماند. مثل همین ۲ تیم اصفهانی و اهوازی که جزو با ثباتترین تیمهای ایران هستند و طرف داران آنها هر سال استرس رفت و آمد آدمها و تغییر پرالتهاب اسمها را ندارند.
چهارم/ درد شهرخودرو، درد فقط این تیم نیست، درد فوتبال خراسان است که در این سالها وامدار سایههای کوتاه بوده است. خوشگوار، مقاومت، ایران خودرو، گچ، چین چین، پیکان و... همه و همه اسمهایی بودند که حکم چسب زخم را داشتند، نه اکسیر حیات. واقعا وقتش رسیده است که مسئولان یک بار برای همیشه همت کنند و دست این فوتبال را در دست کسی بگذارند که بخواهد و بتواند بماند. غیر از این باشد، همه تلاشهای آنان آب در هاون کوبیدن است و چندی بعد آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود.