آمار بد موسیمانه در استقلال| مربی سیاه‌پوست در آستانه اخراج؟ استقلال در باتلاق تساوی‌ها ویدئو| خلاصه بازی تیم‌های استقلال و چادرملوی اردکان (۶ دی ۱۴۰۳) نتیجه بازی استقلال و چادرملوی اردکان (۶ دی ۱۴۰۳) | هتریک در ناکامی! درویش: اگر می‌خواهید فوتبال اصلاح شود به تاج رای ندهید شکایت سپاهان از رضا درویش توافق فاتح تریم با الشباب سرمربی کوبایی تیم ملی بوکس، وارد ایران شد باقری دوباره تأکید کرد: به‌صورت موقت سرمربی هستم میزبانی بسکتبالیست‌های آسمان ولایت از پالایش نفت آبادان ترکیب احتمالی استقلال مقابل چادرملو | بازگشت مدافع مازاد به ترکیب اصلی؟ لتسکیه بهترین داور جهان شد تاریخ و ساعت بازی پرسپولیس و خیبر خرم آباد | رونمایی از دستپخت کریم باقری تیر فدراسیون فوتبال به سنگ خورد تاریخ‌نگاری حضور تیم‌های مشهدی در مسابقات فوتبال باشگاهی کشور/ قسمت ۱۸۵ تیم‌والیبال سپهرصدرا بازهم باخت | همچنان در قعر چاه! واکنش امیر علی‌ اکبری به نگهداری و بازی کردن با «شیر» + فیلم غیبت ۳ بازیکن پرسپولیس در تمرین امروز (۵ دی ماه ۱۴۰۳) اراک، میزبان سوپرجام ایران میلان در آستانه زلزله زمستانی
سرخط خبرها

کوچ پیشکسوت مشهدی ورزش زورخانه‌ای به دیار باقی در سکوت

  • کد خبر: ۸۰۴۹۹
  • ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۷
کوچ پیشکسوت مشهدی ورزش زورخانه‌ای به دیار باقی در سکوت
پیشکسوت نامی ورزش زورخانه‌ای مشهد در بی خبری اهالی و مسئولان ورزش، مسافر دیار باقی شد.

بهنام اخوت | شهرآرانیوز؛ هنوز لبخند‌های پهلوان زنگی در چشممان است؛ با آن تسلط بیان و نگاه نافذ. انگار هنوز دلش می‌‎خواهد از ضرب‌و‌زنگ‌و‌زور بگوید. اصالتش یزدی بود، اما در همین مشهد و در کوچه مشتاق و قراول‌خانه دیده به جهان گشود. خداحافظی‌اش با جهان فانی هم در محله هاشمی‌نژاد مشهد بود؛ آمد و‌رفتی که ۹۴‌سال به طول انجامید، تولد به تاریخ یکم‌شهریور‌۱۳۰۶ و وفات به وقت شامگاه ۱۳‌شهریور‌۱۴۰۰.

 

پهلوان محمدرضا کیهانی، از معدودورزشکاران ورزش زورخانه‌ای است که صاحب زنگ بود و او را «زنگی» می‌خواندند، یعنی ورزشکاری که دست‌کم ۴۵ سال ورزش کرده است و دست‌کم ۶۵‌سال سن دارد. کیهانی در‌حالی هفته پیش دار فانی را وداع گفت که در بحبوحه اخبار تلخ کرونایی و بالا‌گرفتن میزان مرگ‌و‌میر در ایران، خبر درگذشت او در رسانه‌ها مسکوت ماند. او در بی‌خبری و در غیبت عجیب مسئولان اهالی ورزش در صحن جمهوری حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

ساعت ۱۱‌شب نحس‌ترین روز سال

کهولت سن سه‌چهارروزی می‌شد که استاد را به بستر بیماری کشانده بود. پسر ارشدش می‌گفت پدر همیشه آرزو داشت اگر قرار است روزی از این دنیا برود، افتاده نباشد و با عزت خداحافظی کند؛ اتفاقی که رقم خورد. موسپید عرصه ضرب‌و‌زنگ خیلی در بستر نما‌ند و زمین‌گیر نشد. همین‌که ناقوس مرگ را شنید، به کوچ ابدی گردن نهاد. ساعت ۱۱ شب نحس‌ترین روز سال بود که به گفته حسین، پسر بزرگش، محمدرضا کیهانی در سیزدهمین روز از شهریور امسال دار فانی را وداع گفت.

 

این پیشکسوت ورزش‌های زورخانه‌ای و باستانی صبح روز بعد در صحن جمهوری حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد؛ اما بدون خبری از هیاهوی تقدیر‌ها و تجلیل‌ها. شاید به‌خاطر اینکه استاد کوچ در غربت را به کوچ پُرهیاهو در روزگار کرونایی ترجیح می‌داد. پسرش در‌این‌باره می‌گوید: در حقیقت به‌خاطر شرایط کرونایی نخواستیم که با برگزاری مراسم، سلامتی مردم را به خطر بیندازیم. این شد که بلافاصله صبح روز بعد، پدر را در سکوت کامل به خاک سپردیم.

از زورخانه خانگی تا گود امیرکبیر

پیرمرد سال‌ها قبل، از اولین زورخانه زندگی‌اش گفته بود؛ گفته‌هایی که بازخوانی‌اش خالی از لطف نیست: خانه پدری ما ۲ ورودی داشت. از سمت کوچه مشتاق یک هشتی داشت و درِ آن کوتاه بود، مثل درِ زورخانه‌های قدیمی. خشت‌های هشتی را کندم و طاقچه‌هایش هم که مناسب نشستن تماشاچی‌ها بود. این‌طور بود که یک زورخانه ابتدایی ساختم.
زورخانه کیهانی با ضرب‌گیر سنتورنواز محله و چند میل و هالتر و گورگل شکل گرفت و پای گودنشین‌هایش هم هم‌کلاسی‌های مکتب بودند، حرکاتی از سر عشق که نه مبنا داشت و نه تکنیک؛ اما پشت هر چرخش عشق بود و عشق.

 

محمدرضا کیهانی از آن روز که سن‌و‌سالی کمتر از ۱۵‌سال داشت تا به امروز، با گود و زورخانه انسی عجیب داشت. می‌گویند تا همین اواخر پایش از زورخانه بریده نمی‌شد و هر روز از ساعت‌۱۱‌صبح تا ۴‌بعد‌از‌ظهر با کمک پسرش به زورخانه رفیق قدیمی پهلوان چوبدار (زورخانه امیرکبیر) واقع‌در خیابان عدل خمینی مشهد می‌رفت. حسین کیهانی، پسر ارشد حاج محمدرضا، در‌این‌باره اظهار می‌کند: حتی همین چند روز آخر پدر می‌گفت کتم را بیاور به زورخانه برویم، اما ما می‌گفتیم پدرجان حال شما خوب نیست، باید استراحت کنید. دلش تا دم آخر با گود و زورخانه و ورزش بود.


علافی، فرنگی‌سازی، املاکی

پدر محمدرضا علاف بود؛ گندم می‌گرفت و آرد تحویل می‌داد، همین نبش میدان شهدای فعلی. محمدرضا هم کار را از فرنگی‌سازی شروع کرد. آن‌موقع به کسی که مبل و صندلی می‌ساخت، فرنگی‌ساز می‌گفتند. کیهانی بزرگ، بعد‌ها استاد کارخانه نجاری اداره کار میدان فردوسی شد و سال‌ها با عشق بچه‌های اداره کار را به گود برد و آن‌ها را با ورزش زورخانه‌ای آشنا کرد. با‌وجود‌این ۳ پسرش هیچ‌کدام راه پدر را در ورزش زورخانه ادامه ندادند.

 

حسین، پسر بزرگ محمدرضا کیهانی که املاکی دارد، در‌این‌باره می‌گوید: من آن اوایل کمی به‌سمت ورزش زورخانه‌ای رفتم. برادرم هم چند‌صباحی در ورزش بود، اما راستش را بخواهید هیچ‌کداممان ادامه ندادیم. شاید به‌خاطر اینکه دیدیم آخر راه پدر چه بود! وی می‌افزاید: خیلی‌ها در این ورزش آمدند و از ورزش کاسب شدند؛ اما پدر ما هر‌چه داشت و نداشت، برای ورزش خرج می‌کرد و حالا هم در غربت رفت. خیلی‌ها نمی‌توانستند او را ببینند.

خداحافظی با رفیق قدیمی

مرحوم محمدرضا کیهانی با بسیاری از پهلوانان و پیشکسوتان ورزش زورخانه‌ای رفاقتی دیرین داشت؛ از پهلوان چوبدار بگیرید تا مرحوم محمد خادم و پهلوان کارگر. بعد از فوت ناگهانی و در سکوت خبری این پیشکسوت ورزش پهلوانی و زورخانه‌ای یک‌هفته‌ای خبری از مسئولان و عرض تسلیت نبود تا اینکه چوبدار، رفیق قدیمی پهلوان کیهانی، تصمیم می‌گیرد خانواده‌اش را راضی کند تا مراسمی در گود زورخانه امیر‌کبیر که متعلق به اوست، بگیرند؛ مراسمی برای خداحافظی دوستان قدیمی با استاد، مراسمی که در آن تمام بزرگان ورزش زورخانه‌ای و پهلوانی مشهد حاضر بودند، اما گویا خبری از مسئولان ورزش استان نبود. این آخرین تصویر از گرامیداشت مردی است که سال‌ها صاحب ضرب و‌زنگ بود و در غربت روز‌های کرونایی و به‌دلیل کهولت سن، دار فانی را وداع گفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->