استاد زندهیاد محمدرضا حکیمیخراسانی که در حوزه دانش و اندیشه اسلامی مخالف هرگونه خلط مبحث میان دین و فلسفه بود و تبیین مسائل دینی به روشهای فلسفی را نادرست میدانست و بر این باور بود که مسائل دینی را باید از هرگونه روشها و بینشهای غیردینی «تفکیک» کرد، اما در حوزه ادبیات نظریهای داشت و از منظری به آثار ادبی مینگریست که انطباق کامل با نظریههای ادبی دو فیلسوف بزرگ یونانی یعنی افلاطون و ارسطو داشت.
استاد حکیمی که خود شاعری فحل و ادیبی سخنسنج بهشمار میرفت، اصلیترین سخنانش را درباره ادبیات در کتاب «ادبیات و تعهد در اسلام» آورده است. این کتاب در ده فصل تدوین شده است. مباحث فصل نخست با عنوان «بیستوپنج بحث» اختصاص به علم بلاغت در اسلام و ایران دارد و جستارهایی همچون «بلاغت در قرآن و سخنان پیشوایان»، «تاریخ بلاغت اسلامی»، «اهمیت بلاغت در نشر اندیشه»، «ادبیات و بلاغت در عصر حاضر»، «اهمیت تفکر ادبی»، «تعهد در علوم و ادبیات»، «ادبیات فارسی»، «ادبیات کودکان»، «مسئله جوانان»، «آداب تربیتی و آداب تعلیمی»، «وظیفهای بس خطیر»، «واقعگرایی نه آرمانطلبی» و... را در بر گرفته است.
فصل دوم کتاب با عنوان «ادب و علوم ادبی» به مباحثی از جمله «شماره و ترتیب علوم ادبی»، «تاریخ ادبیات»، «بیست کتاب درباره تاریخ ادبیات عرب» و... اختصاص دارد. در فصل سوم که «فنون ادبی و فنون ترجمه» نامگذاری شده، نوشتارهایی با عنوان «تعریف ترجمه»، «شرایط مترجم»، «زیان ترجمه بد»، «آگاهیهای لازم»، «انواع ترجمه»، «حکم شرعی ترجمه» و... آمده است.
در فصل چهارم که عنوانش «علم بلاغت» است، مباحثی همچون «علم بلاغت اسلامی»، «تعریفهای بلاغت»، «دستورنامه یکی از ادیبان قدیم برای نویسندگان و شاعران و مترجمان»، «مراحل سهگانه آفرینش اثر ادبی»، «نظر امام بلاغت درباره بلاغت»، «سخن امام جعفرصادق (ع) درباره بلاغت»، «فهرست مباحث علم معانی و بیان» و... آمده است. فصل پنجم نیز با عنوان «توابع علم بلاغت» دربردارنده جستارهایی در «فن بدیع»، «بدایعالقرآن»، «واضع علم بدیع»، «واضعان علوم در اسلام»، «پیوستگی بدیع به علوم بلاغت»، «امتیاز تألیفات قدما»، «امتیاز تألیفات متأخران»، «ورود علم بدیع به ادبیات فارسی»، «مؤلفان بزرگ علم بدیع»، «چند مقاله تحقیقی» و... است.
نویسنده در فصل ششم با عنوان «قصاید بدیعیه» به موضوعهایی همچون «اندیشه سرایش بدیعیه»، «انواع قصیده بدیعیه»، «التزام در بدیعیات»، «نخستین بدیعیهسرای»، «ترجیح و نقد بدیعیات» و... پرداخته است. فصل هفتم نیز بهنوعی در ادامه فصل پیشین است که با عنوان «بدیعیهسرایان» به بررسی «دو بیت از شعر معروف صفیالدین در ثنای امام علیبنابیطالب (ع)»، «شعر صفیالدین در ثنای آلعلی (ع)»، «سخن احمدامینمصری درباره موضع شاعران شیعه»، «دیگر بدیعیهسرایان» و... اختصاص دارد.
در فصل هشتم با عنوان «شعر متعهد» نیز نمونههایی از مدایح نبوی در عربی و فارسی بررسی شده است. فصل نهم با عنوان «شعر علمی» دربردارنده سخنانی در «اشاره به منظومههای علمی» و بررسی شعرهایی فلسفی از فارابی و ابنسینا و شیخاشراق است. فصل دهم و پایانی کتاب نیز که «آرمان والا» نام گرفته، به مباحثی ازجمله «نهاد سیاسی در اسلام»، «درگیری پیشوایان شیعه با جباران»، «اجماع مسلمین درباره مهدی (عج)»، «ملکالشعرا بهار و قصیده او»، «صلاحالصاوی و قصیده او»، «شیخ بهاءالدین عاملی و قصیده او»، «اشاره به چند قصیده دیگر درباره مهدی (عج)» و... اختصاص یافته است.
استاد حکیمی بهفراخور مباحث مطرحشده در این کتاب و در میان جستارهای خویش در تاریخ ادبیات اسلام و ایران، همواره یک موضوع مهم را مدنظر داشته و آن را آشکار و نهان در ظاهر و باطن سخنانش به مخاطب القا و عرضه میکند؛ ادبیات متعهد.
این موضوع اگرچه در قالب تعهد به باورهای اسلامی و جهانبینی شیعی و آرمانهای انقلابی نمود مییابد، اما در نگاهی فراتر، «تعهد به حقیقت» است که به شعر و ادبیات اعتباری دوچندان میدهد و آن را واجد صفت «ارزشمند» میکند. این رویکرد استاد حکیمی همان رویکرد افلاطون و ارسطو در تعریف ادبیات است؛
آنجا که افلاطون در «رساله جمهوری» ارزش شعر را در حقیقتمانندی و بهتصویرکشیدن حقیقت میداند و ارسطو در «رساله فنشعر» برای متن شعری ارزش فلسفی و حقیقتمانندی قائل است و آن را در مقامی والاتر از متنهای دیگر قرار میدهد؛ همان نظریهای که در میان اهالی ادبیات به «محاکات» مشهور است و ادبیات را از آن منظر مینگرد که بازتابدهنده حقیقتها و واقعیتهاست.