غزاله حسین پور| به نظر میرسد حوزه زبان و ادبیات عامه یا همان دانش فولکلور تا حدودی مغفول مانده است. جدی نگرفتن فرهنگ توده از سوی فرهیختگان از سویی و برخورداری ما از ادبیات فاخر و قدرتمند و گنجینههای گرانبهایی که پژوهشگران را به خود مشغول کرده است، از سوی دیگر، میتواند از عوامل این کمتوجهی باشد. بااینهمه، در پی تلاشهایی که در غرب شد، در ایران نیز کسانی، چون میرزا حبیب اصفهانی و جمالزاده و هدایت و انجوی شیرازی اهمیت فرهنگی و علمی این دانش را دریافتند و پژوهشها و نوشتههایی در زمینه آن عرضه کردند. پس از آن نیز کتابها و مقالاتی در این حوزه نوشته شد و میشود و حتی دانشگاه نیز آن را جدی گرفته است. همایش ملی «نگاهی نو به زبان و ادب عامه» که آخرین روز آبانماه چهارمین دوره آن، به همت انجمن علمی معلمان زبان و ادبیات فارسی خراسان رضوی و خردسرای فردوسی، در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، اقدامی دیگر در راستای همین جدیت بود.
کوشش برای جبران غفلت
در این همایش، دکتر غلامحسین غلامحسینزاده، رئیس انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی ایران، توضیحاتی درباره پیشینه آن ارائه کرد. او با اشاره به فروگذاری صورتگرفته در زمینه زبان و ادب عامه گفت: برای اینکه بتوانیم این غفلت را جبران کنیم، به عنوان انجمن علمی استادان زبان و ادبیات فارسی سعی کردیم به مطالعات حوزه زبان و ادب عامه شکل دانشگاهی دهیم. ما گرایش زبان و ادبیات عامه را تعریف کردیم که در وزارت علوم تصویب شد. نخستین دوره آن نیز در دانشگاه تربیت مدرس، سپس در دیگر دانشگاهها تدریس شد. بعدها مجله علمیپژوهشی راهاندازی کردیم که به سبب استقبال زیاد، از فصلنامه به دوماهنامه تغییر وضعیت داد. این همایشهای سلسلهوار نیز از اقدامات دیگر در این زمینه است. اولین دوره همایش در دانشگاه بوشهر، دومی در یاسوج، سومی در شهرکرد و چهارمی را در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار کردیم.
رئیس انجمن زبان و ادبیات فارسی برگزاری اینگونه همایشها را باعث رونق مطالعه در این حوزه -که با کمبود منابع و تحقیقات علمی روبهروست- و تولید مقالات علمی دانست.
باید مردم و فرهنگ را جدی گرفت
در ادامه، دکتر سید علی کرامتیمقدم، دبیر علمی این رویداد، گزارشی از روند آن خواند. او گفت: ما حدود ۲۰۰ مقاله دریافت کردیم که نویسندگان آن استادان دانشگاه، دانشجویان مقاطع تحصیلی ارشد و دکتری و کارکنان آموزش و پرورش هستند. ۲۴ مقاله را در کتاب مجموعه مقالات همایش با عنوان «کلید گنج سعادت» به چاپ رساندیم و باقی در نشریاتی، چون فصلنامههای پاژ و پژوهشهای ادبی و... منتشر خواهد شد.
دکتر محمدحسین پاپلییزدی، رئیس پژوهشکده امیرکبیر جهاد دانشگاهی، دیگر سخنران برنامه بود. او با بیان اینکه ما در فرهنگ عامه در سطح بینالمللی به دنبال دانشی هستیم که تبدیل به علم امروزی و تلفیقی از دانش بومی و مدرن باشد، از اهمیت توجه به آن دسته از دانشهای ما گفت که در سطح بینالمللی در حال نابودی است. پاپلی بزرگترین مشکل آموزش و پرورش و دانشگاه را در این دانست که هرکس از آن خارج میشود فکر میکند از دیگران بیشتر میفهمد و یادآور شد که مدیریت مدرنی که کپیبرداری کردهایم نتوانسته ما را به توسعه برساند.
این نویسنده و پژوهشگر با تأکید بر اینکه نباید فرهنگ عامه را مختص به ادبیات دانست، اضافه کرد: خواسته من این است که فرهنگ عامه به سیستمی با دانشها و استادان مختلف تبدیل شود و افراد بیسواد، اما بافرهنگ دعوت شوند تا به یاری آنها بتوانیم راه زندگی گذشته را پیدا کنیم. امروزه، چون فرهنگ خود را فراموش کردهایم دچار انواع مشکلات هستیم. باید مردم و فرهنگ را جدی گرفت.
اضطراب از آینده فرهنگ
دکتر نعمتا... فاضلی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز صورتبندی مسئله مطالعات فرهنگ مردم در ایران معاصر را برآیند نهایی کارهایی برشمرد که در دوره معاصر انجام شده و دربردارنده مجموعه وسیعی از رنج و فقر و نابسامانیهاست.
او بنیادیترین گفتمان حاکم بر جامعه ایران در ۵۰۰ سال اخیر را گفتمان تغییر دانست و گفت: در این گفتمان میل به تغییر بیشتر میشود. فرهنگ مردم، شیوه زندگی قومی و زبان عامه بخش مهمی از گفتمان تغییر است که پیوند فرهنگ مردم با آن ابعاد بسیاری دارد. هسته اصلی تئوریک این بحث، این است که در دوره معاصر با مفهومی به نام فرهنگ مردم مواجه میشویم. ما در دوره پیشامعاصر، با اینکه با این فرهنگ میزیستیم، نامی برای آن نداشتیم. فرهنگ به ابعادی تجزیه شده و بخشی از آن جدا شده است. این جدا شدن بخش وسیعی از زندگی در نتیجه تغییر است که نوعی بیقراری ایجاد میکند. این بیقراری برای انسان نوعی ایرانی، اضطراب مرگ فرهنگ است. به همین دلیل در بحث فرهنگ مردم آن چیزی که توجه ما را جلب میکند گذشته نیست، اضطراب از یک آینده و مرگ در انتظار ماست که نکند انسان ایرانی به پایان حیات خویش رسیده باشد.
فاضلی به بایستگی درک عمیقتر فرهنگ مردم تأکید کرد و توضیح داد: این مسئله فراتر از سرگرمی و گردآوری است. وظیفهای که برعهده پژوهشگران فرهنگ و ادب عامه است، دست یافتن به تفسیری انتقادی از هستیشناسی تاریخی اکنون ماست. ما تا این لحظه شکست خوردهایم. به اعتقاد من خطای اول یک خطای سیاسی بود، زیرا تمام فرهنگ و فولکلور را به نمادها و نشانههایی برای شکل دادن یک امر سیاسی تقلیل دادیم. در نتیجه انسان ایرانی در کلیت خود به حاشیه رانده شد. دومین خطایی که باعث شد مسئله فولکلور را به عنوان مسئله انسان ایرانی تاریخ اکنون نفهمیم، رویکرد کارکردگرایانه است. اینکه کلیت فرهنگ را به امر اقتصادی تقلیل دادیم. سومین خطا تعریف قلمرو فرهنگ به عنوان قلمروی مستقل و سرگرمی برای عدهای متخصص بود که آن را از بدنه زندگی اجتماعی جدا کردیم. ما نیاز به متفکران فلسفه و زبان شناس و تئوریسینی داریم که بتوانند به درکی عمیقتر از گردآوری فولکلور برسند. جهتگیری فرهنگ مردم بیش از آنکه معطوف به گذشته باشد، معطوف به آینده است. این حلقه گمشده فهم ما از فولکلور است. ما هم زمان و هم انسان را در فهم این مفهوم گم کردهایم. فولکلور اگر میخواهد به فرهنگ ایرانی کمک کند، باید جای خود را در هستیشناسی معاصر بیابد و این امر مستلزم تفکر عمیق است.
فولکلور هرگز نمیمیرد
ابهامزدایی از مفهوم دوگانه فولکلور، موضوعی بود که دکتر علی بلوکباشی، نویسنده و پژوهشگر حوزه مردمشناسی و فرهنگ عامه، در سخنانش به آن پرداخت. او تلاش در زمینه مطالعه فرهنگ عامه را در این دانست که بتوانیم راهی برای شناخت انسان پیدا کنیم. بلوکباشی ادامه داد: حدود ۱۷۰ سال از وضع اصطلاح فولکلور میگذرد. این اصطلاح ۲۵ سال قبل از تعریف نوین فرهنگ وضع شد. ما نیز در ایران ۷۰ سال پس از تولد این اصطلاح با آن آشنا شدیم. نخستین کسانی که با این دانش آشنایی پیدا کردند، ادیبانی، چون میرزا حبیب اصفهانی، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت و غلامرضا رشیدیاسمی بودند. آنها، چون فرهنگ غرب را میشناختند، با فولکلور محلی نیز آشنا شدند. هدایت نخستین کسی بود که در ایران دست به گردآوری این فولکلور زد. او در آغاز، اعتقادی به فرهنگ عامه نداشت و فرهنگ توده را اوهام و عقاید سخیفه میدانست. ولی رفتهرفته نگاهش عوض شد و با خواندن آثار فرنگی تغییر عقیده داد. بعدها به فرهنگ عامه به عنوان گنجینههای ملی نگاه میکرد و این گنجینههای ملی را پرمایهتر از فولکلوری دانست که در سرزمینهای غربی به ویژه فرانسه وجود داشت.
بلوکباشی بیان کرد: زمانی فولکلور در بریتانیا و کشورهای اروپایی جایگاه خاصی داشت. اما کمکم جایگاه خود را از دست داد و در بریتانیا انسانشناسی مطرح شد. برخلاف کشورهای اروپایی، در ایالات متحد آمریکا به فولکلور بسیار اعتبار دادند و آن را به عنوان علم دانشگاهی معرفی کردند و به سبب توجهشان به قانونمندی و نظریهپردازی، قلمرو مطالعات آن را محدود به هنر زبانی کردند.
این پژوهشگر اظهارکرد: فولکلور معنایی دوگانه دارد. هم به مواد و موضوعاتی که جمع میشود و هم به دانشی اطلاق میشود که این مواد را بررسی میکند.
به اعتقاد بلوکباشی، فولکلور هیچ گاه نمیمیرد، بلکه در فرایند زمان بازتولید میشود. او ادب عامه را از گونههای هنر زبانی برشمرد که با اشکال مختلف آن میتوان به خلقیات و شخصیتهای فرهنگی انسانها پی برد. این نویسنده تصریح کرد: یکی از اشکال مهم ادب عامه قصه است. قصههای هر ملت، محتوای همه اندیشهها و الگوهای رفتاری مردم آن است. مطالعات فولکلور باید طوری باشد تا انسانهایی را که حامل آن هستند، بشناسیم و نقش آنها را در زندگی پیدا کنیم.
در پایان چهارمین همایش ملی «نگاهی نو به زبان و ادب عامه» از فعالیتهای محسن میهندوست، نویسنده و پژوهشگر مشهدی فرهنگ عامه، تقدیر شد.