چند بار به قفسش سر زدم. برایش آب تازه گذاشتم. ظرف ارزنش را پر کردم. حتی کمی با او حرف زدم اما انگار فایدهای نداشت. بابا سگرمههایش را توی همکشیده بود و از دور وفا را زیر نظر داشت.
کد خبر: ۹۰۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۸
در این پادکست داستان طنز «خرابکاری» اثر امیرحسین بنیاسدی را میشنوید.
کد خبر: ۹۰۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴
شاید برای همه پیش بیاید که بعضی وقتها فکر کنند به هیچ دردی نمیخورند و هیچ کسی توی دنیا به کمک آنها احتیاج ندارد. سنگریزه هم همین فکر را میکرد.
کد خبر: ۸۶۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۳
اگر میتوانستم خودم را به اتاق برسانم عالی میشد. بعد در را قفل میکردم و تا آمدن مامان همانجا میماندم. اینطوری عالی میشد.
کد خبر: ۸۶۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۱
عیدها همیشه پر از نقل و شکلات و شیرینیهای خوشمزهاند. مادربزرگ هم دوست داشت عید غدیر با یک عالمه شکلات خوشمزه از مردم پذیرایی کند، یک عالمه شکلات خوشمزه توی بستههای کوچولوی پلاستیکی.
کد خبر: ۸۶۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۹
«درد» همیشه برایم یک کلمه بود، یک کلمهی سادهی سهحرفی، یک حسّ سبک و گذرا که مثل بیشتر انسانها گاه سراغی از من میگرفت.
کد خبر: ۸۶۶۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۹
داستان سفید، این بار از صرفه جویی برایمان میگوید.
کد خبر: ۸۶۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۸