بازیگر نقش جایگزین مصطفی زمانی در نسخه آمریکایی سریال «یوسف پیامبر» چه کسی است؟ + عکس و بیوگرافی سعید روستایی از احتمال اکران «برادران لیلا» خبر داد + عکس «پوست شیر» رقیب سریال‌های ترکی در برزیل شد + عکس پائولو سورنتینو: سینما در برابر نسل‌کشی غزه ناتوان است جایگزین سریال هاتف از شبکه آی فیلم مشخص شد + زمان پخش و خلاصه داستان تولیت آستان قدس رضوی: نقش اهالی رسانه در امیدآفرینی و تقویت همبستگی ملی بی‌بدیل است | هر سخنی علیه وحدت ملی، خیانت به کشور است ویدئو | جدیدترین فیلم از پشت صحنه سریال هری پاتر در خیابان‌های لندن بازسازی حریم تئاتر شهر وارد مرحله جدید شد آرنولد شوارتزنگر: ترامپ مثل رشته فرنگی خیس بود! + فیلم پلاسکو در کمین کنسرت‌ها | ایمنی سالن‌ها زیر سوال است مجید قیصری به عنوان دبیر علمی جایزه جلال آل‌احمد منصوب شد انتقاد محمود پاک‌نیت از روند تولید سریال‌ها: کیفیت قربانی سرعت شده است برد پیت با «F۱» به پلتفرم‌های دیجیتال می‌آید حضور بانیپال شومون و کاظم سیاحی در «الیور توئیست» قطعی شد یوتیوب برای اولین بار خواهان پخش مراسم اسکار شد سعید چنگیزیان در کنار سحر دولتشاهی در نمایش «رامسس دوم» درباره کتاب «پاسیاد پسر خاک» و آشنایی با زندگی و مبارزات سیدعلی اکبر ابوترابی فرد | مرد جنگ و صلح نمایش آئینی «آسمان هشتم» در حرم مطهر امام رضا (ع) روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

خانه‌ای که ماند و خانه‌ای که فروریخت + صوت

  • کد خبر: ۱۳۰۷۴۳
  • ۳۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
خانه‌ای که ماند و خانه‌ای که فروریخت + صوت
پدرم معلم است. سال ۸۱ بازنشسته شد. مبلغی به عنوان پاداش بازنشستگی به او دادند که با آن یک مدرسه غیرانتفاعی راه انداخت.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

این حکایت را بشنوید

پدرم معلم است. سال ۸۱ بازنشسته شد. مبلغی به عنوان پاداش بازنشستگی به او دادند که با آن یک مدرسه غیرانتفاعی راه انداخت. طبیعی است که مدرسه، ساختمان می‌خواهد و ساختمان، وسایل و تجهیزات. خانه‌های بم معمولا بزرگ بود. من یادم نمی‌آید توی بم آن سال‌های قبل از زلزله، کسی توی تالار عروسی بگیرد و اصلا بم قبل از زلزله، تالاری برای عروسی نداشت.

خانه‌های معمولی چنداتاقه بود و خانه‌های وسیع و قدیمی تر، جان می‌داد برای مدرسه شدن. معمولا پدر قرارداد‌های خانه مدرسه را دوساله می‌بست و در این دو سال طبیعتا تعداد ثبت نامی‌های مدرسه مان افزایش می‌یافت و ما باید مدرسه را عوض می‌کردیم. قرارداد که نوشته می‌شد، ما بودیم و جابه جا کردن ۳۰۰، ۲۰۰ تا صندلی، ۱۲، ۱۰ تا تخته سیاه، چندتا کمد و کامپیوتر و هرچیزی که فکر کنید توی یک مدرسه باید وجود داشته باشد.

حالا تو فکر کن یک روز این اثاث کشی افتاده بود درست توی همان روزی که ایران و ایرلند بازی داشتند و ما قرار بود برویم جام جهانی. جوادخان خیابانی، جایی روی آنتن زنده، یک چیزی به آرش برهانی می‌گوید که آرش هنگ می‌کند. دیده اید؟ جوادخان می‌پرسد: «دربی بازترین دربی باز دربی، کیه» و آرش مانند سیامک انصاری به دوربین زل می‌زند و جوابی ندارد.

آن سال ما جام جهانی نرفتیم و اثاث کشی به مزخرف‌ترین حالت خود تبدیل شده بود. یک روز عصر مادرم خیال همه را راحت کرد. خانه ما ۹ تا اتاق داشت. به پیشنهاد مادر، ما خانه مان را کردیم مدرسه و یک خانه کوچک‌تر اجاره کردیم.

هم اجاره کمتری دادیم و هم دیگر از شر اثاث کشی مدرسه راحت شدیم. شهریور بود که خانه خودمان را مدرسه کرده بودیم و دی ماه بود که زلزله شد. خانه‌ای که اجاره کرده بودیم، خیلی نریخت و کشته نداد و خانه خودمان که مدرسه بود و قدیمی تر، ویرانه‌ای شد که نگو و نپرس.

اگر آن روز خدا به زبان مادرم نینداخته بود که خانه مان را مدرسه کنیم و بابا به حرفش گوش نکرده بود، قطعا الان حامدی نبود که برایتان چیزمیز بنویسد اینجا.

به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->