حذف تومور بیمار ۳۵ ساله، بدون بیهوشی برای اولین بار در مشهد (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) کمبود اسپری‌های آسم جدی است ایران قطب چشم پزشکی منطقه است پیش‌بینی هواشناسی کشور (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) | خیزش گرد و خاک در شرق کشور در سال ۱۴۰۳ بیش از ۲ هزار تبعه خارجی غیرمجاز در شبکه راه‌آهن دستگیر شدند لزوم تشکیل پلیس ویژه اطفال و نوجوانان ضرورت پیوند سیاست‌گذاری جمعیتی با توسعه اقتصادی و رفاه عمومی ۲ هزار دستگاه اتوبوس برای ایام اربعین ۱۴۰۴ وارد کشور خواهد شد آغاز پویش «نه به کار کودک» از ۲۱ خردادماه ۱۴۰۴ دستگیری سارقی با یک سرقت در هر ۳۳ ساعت | دزدی روی دور تند! زمان طلایی رویش مجدد مو را از دست ندهید هشدار درباره بحران جمعیتی ایران در همایش «همه برای ایران جوان» | خراسان رضوی، پیشتاز در اقدامات حمایتی برای جوانی جمعیت به محض بیدار شدن از خواب، گوشی را چک نکنید! ۲۲ مصدوم درپی واژگون‌شدن اتوبوس اتباع افغانستانی در جوپار کرمان نتایج تکان‌دهنده درباره مصرف نوشیدنی‌های انرژی‌زا گیاه ضدسرماخوردگی قوی در آشپزخانه شما! سارق نسخه‌های تاریخی مقبره «شاه نعمت‌الله‌ولی» به دام افتاد سرگذشت تلخ یک زن؛ از اعتیاد تا فرزندآزاری این واقعاً یک «بحران» است کشف اسکلت یک زن متعلق به ۳۲۰۰ سال پیش در شهرستان بابل اطلاعیه سازمان امدادونجات هلال‌احمر درخصوص احتمال وقوع طوفان تندری و سیلاب در خراسان و چند استان دیگر (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) ۱۴ درصد متقاضیان وام ازدواج و فرزندآوری در صف هستند مصرف چه مقدار نمک در روز برای سلامتی خطرناک است؟ پیشنهاد دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای افزایش سن ورود زنان به هیئت علمی دانشگاه‌ها آتش‌سوزی ۲.۵ هکتار از مراتع قره‌چغه قوچان خراسان رضوی (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) یک کشته و ۸ مصدوم در حادثه واژگونی اتوبوس در آزادراه کرج-تهران (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴) توپ برخورد با «تخلیه فاضلاب در اراضی کشاورزی» در زمین شهرداری مشهد بعد از ۷ سال فاش شد؛ ردّپای مرد مستأجر در ناپدیدشدن زن صاحبخانه فروش ۱۰۰ میلیونی نوزاد توسط مادر معتاد برملا شد قتل پسر ثروتمند با سم مار افعی | اعترافات متهمان در دادگاه
سرخط خبرها

بر فراز ابر‌ها

  • کد خبر: ۱۳۹۵۱۷
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۸
بر فراز ابر‌ها
خیلی وقت‌ها به این نکته فکر می‌کنم که اگر روزی بفهمم توانایی پرواز کردن در من هست، آیا قدرت رها شدن در آسمان را پیدا خواهم کرد؟

پرواز بر فراز ابرها، از آرزو‌های دیرینه آدم هاست؛ کنده شدن از زمین چسبناک و رها شدن در آسمان بی انتها، همراه شدن با پرندگان مهاجر و کوچ کردن از تمامی تعلقات. حتی حس پرواز هم روح آدم را بی تاب می‌کند، طوری که دیگر در پوست نمی‌گنجد و میل به اوج رسیدن در او بیداد می‌کند.

خیلی وقت‌ها به این نکته فکر می‌کنم که اگر روزی بفهمم توانایی پرواز کردن در من هست، آیا قدرت رها شدن در آسمان را پیدا خواهم کرد؟ آیا خواهم توانست دست هایم را بگشایم و بدون ترس از سقوط (که انگار در وجود همه آدم‌ها نهادینه شده است) به بی کرانه‌های آسمان رجعت کنم؟ هیهات که این زمین جذاب، میلش به رهایی آدم نیست!

با دوستان همدل، سفر می‌کنیم به منطقه الموت (آله آموت) در استان قزوین. آله به معنی عقاب و آموت به معنای آشیان است و آله آموت یعنی آشیانه عقاب. جاده‌های پیچ درپیچ را می‌پیماییم و از قلعه حسن صباح و دریاچه اوان می‌گذریم. مقصد ما جایی دیگر است. از میان زیبایی‌های چشم نواز و طبیعت متفاوت و زیبای روستا‌های آرام می‌گذریم و به ارتفاع سه هزاروسیصدمتری می‌رسیم. کاروان سرای پیچ بن در آرامش و سکوتی چندصدساله، در انتظار ما نشسته است. این کاروان سرا در منتهاالیه ارتفاعات الموت و هم مرز با استان مازندران قرار دارد.

درکنار کاروان سرا و بر فراز کوه، منظره‌ای است که تماشای آن، احساس پرواز را در آدم زنده می‌کند. حجم انبوهی از ابر‌های سپید در زیر پای ما همچون دریایی آرام، در آغوش دره خفته است و آهسته و نرم نرمک، می‌لغزد و دره عمیق را همراه روستای کوچکی که درمیان آن نشسته است، می‌پوشاند و در خود فرومی برد. بر فراز ابر‌ها ایستادن، برای آدمی که درمیان ساختمان‌های بلند محصور شده است و هرجا نگاه می‌کند چشمش به دیواری آجری می‌خورد، تجربه هیجان انگیزی است.

من و همسفران، مبهوت این زیبایی شگرف و آرامش بی نظیر می‌شویم. «محو تماشا شدن» اینجا معنی پیدا می‌کند. ابر‌های سپید، با ناز و کرشمه، رقص کنان و دامن کشان به بالا می‌آیند و ما در اوج، از این بالا، که بالاتر از ما زمینی نیست، این فرازوفرود و دلبری‌ها را به تماشا نشسته ایم. دلم می‌خواهد دست هایم را باز کنم، نسیمی بوزد و مرا همراه خودش در این گستره زیبا بچرخاند و زندگی را از این بالا نشانم بدهد. نشانم بدهد که چقدر کوچکم و ریشه هرچه غرور و تکبر است، در من بخشکاند و جایش، دانه رهایی را در دلم بکارد و به یادگار بگذارد.

یک جفت عقاب، رها و سرمست، از آن بالا‌ها به ما نگاه می‌کنند و سری تکان می‌دهند و می‌گذرند؛ دست بالای دست بسیار است. هوا تاریک می‌شود و ابر‌ها به ما می‌رسند. در دل ابر‌ها گم می‌شویم. این گم شدن، دست کمی از پرواز ندارد. باران می‌بارد، ما درون بارانیم. ما با باران و ابر‌هایی که می‌بارند، یکی می‌شویم. در دل باران بودن، با زیر باران بودن، خیلی تفاوت دارد و این تفاوت را کسی می‌فهمد که آن را تجربه کرده باشد؛ مثل این است که آدم خودش یک تکه از طبیعت شود. می‌رویم درون چادر. تا صبح باران می‌بارد و خواب من، شبیه خواب ابری است که هنوز تا باران شدنش، راهی طولانی مانده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->