زلزله در آرادان سمنان، تهران را هم لرزاند + جزییات(۱۴ مهر ۱۴۰۳) مصرف زیادی آب میوه باعث سکته می‌شود خودکشی مرد تهرانی زیر چرخ‌های مترو(شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳) هشدار راهداری: خیزش گرد و خاک و کاهش دید افقی در محور مشهد_کلات و درگز (۱۴مهر ۱۴۰۳) استقرار آمبولانس تمام‌وقت در معدن طزره دامغان طرح پابند‌های الکترونیکی ۲۵ درصد سرقت را کاهش داد| توفیق سارقین از غفلت‌های ماست واژگونی تریلی سوخت در کمربند جنوبی مشهد (شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳) هشدار نارنجی هواشناسی برای شرق کشور| بارش‌ها در خراسان جنوبی تشدید می‌شود جزییات آتش سوزی مغازه چایخانه در بلوارمعلم مشهد کشف ۴۱ فقره سرقت آیفون تصویری منازل مسکونی در مشهد (۱۴ مهر ۱۴۰۳) برای حفظ سلامت روان فرزندمان در موقعیت‌های تنش چه‌کار کنیم؟ ایران تا پایان قرن ۲۱، افزایش دمای ۱.۵ درجه‌ای دارد بهترین زمان رزرو بلیط هواپیما برای سفر‌های زمستانی ۹ مجموعه متخلف و مداخله‌گر سلامت در حوزه دندان‌پزشکی در مشهد پلمب شد (۱۴ مهر ۱۴۰۳) آمار نگران‌کننده ترک خدمت و استعفای پرستاران ممنوعیت عقد قرارداد ملکی با اتباع افغانستانی در شهرستان‌های مرزی زلزله‌ای با قدرت چهار ریشتر دوباره بهاباد را لرزاند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) اعتیاد به روان‌گردان‌های ارزان‌قیمت در پی افزایش دوبرابری قیمت تریاک ویروس ماربورگ چیست؟ سازمان جهانی بهداشت اولین آزمایش تشخیصی «آبله میمونی» را تأیید کرد سه عضو گروه تروریستی داعش در نوشهر مازندران دستگیر شدند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) استخدام ۱۲ هزار پرستار جدید تا یک ماه آینده (۱۴ مهر ۱۴۰۳) امدادرسانی جمعیت هلال‌احمر به ۵۰۷ حادثه‌دیده طی ۳ روز گذشته
سرخط خبرها

پیشنهاد غیراخلاقی مرد معتاد مشهدی به همسرش

  • کد خبر: ۱۴۳۷۳۸
  • ۱۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۹
پیشنهاد غیراخلاقی مرد معتاد مشهدی به همسرش
شوهر معتادم موضوع شرم‌آوری را مطرح کرد و از من خواست تا از طنازی‌های زنانه‌ام برای درآمدزایی استفاده کنم!

به گزارش شهرآرانیوز، آن قدر عاشق تیپ و قیافه پسر همسایه شده بودم که حتی سرنوشت و تجربه تلخ مادرم در زندگی را هم نادیده گرفتم و با وجود همه مخالفت‌ها پای سفره عقد نشستم، اما طولی نکشید که ابر سیاه اعتیاد، آسمان عاشقانه زندگی ام را در تاریکی مطلق فرو برد و من درحالی که غرورم اجازه نمی‌داد مشکلم را با کسی در میان بگذارم با پیشنهاد بی‌شرمانه شوهرم مجبور شدم که...

زن ۲۳ ساله که نوزاد شیر خواره‌ای را در آغوش می‌فشرد و با عذاب وجدان عجیبی دست به گریبان بود، قطرات اشک را از چهره اش زدود و درباره این ماجرای شرم آور به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پنج سال بیشتر نداشتم که به خاطر طلاق پدر و مادرم «بی کسی» را تجربه کردم. مادرم که معتقد بود خیانت‌های پدرم را نمی‌تواند تحمل کند، مهر و عاطفه مادری را زیر پا گذاشت و با رها کردن من، به دنبال سرنوشت خودش رفت. در این شرایط من که بی کس و تنها مانده بودم به آغوش مادر بزرگ پدری ام پناه بردم و نزد او بزرگ شدم، ولی گویی چرخ روزگار به کام من نمی‌چرخید چرا که فقط چهار سال بعد و در حالی که کلاس سوم ابتدایی بودم مادر بزرگم را هم از دست دادم و در سوگ او سیاه پوش شدم. در همین روز‌ها مادرم که متوجه مرگ مادربزرگم شده بود در عصر یک روز پاییزی به سراغم آمد و مرا نزد خودش برد. با آن که هنوز کودکی خردسال بودم، ولی رنج سختی‌های مادرم را با همه وجود حس می‌کردم. او بعد از طلاق با مرد معتادی ازدواج کرده بود که هیچ مسئولیتی را در زندگی به عهده نمی‌گرفت و مادرم با کارگری و زحمت کشی در خانه‌های مردم، هزینه‌های زندگی خود و فرزند شیرخواره اش را تامین می‌کرد، اما برای حفظ آبرویش، با این شرایط وحشتناک کنار می‌آمد و گلایه هایش را شب هنگام با اشک هایش درهم می‌آمیخت.

با همه این مشکلات، مادرم مخارج تحصیل مرا می‌پرداخت تا درس بخوانم و به سرنوشت او دچار نشوم. پنج سال بعد از این ماجرا، هنگامی که ۱۴ سال بیشتر نداشتم و در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کردم روزی نگاهم با نگاه خیره پسر همسایه گره خورد و در یک لحظه «عاشق» شدم! «فیروز» تیپ و قیافه جذابی داشت و من هم به همین دلیل به او دل باختم و تنها با یک «لبخند» روابط تلفنی ما آغاز شد. حدود یک هفته بعد «فیروز» که جوانی بیکار بود به خواستگاری ام آمد، اما مادرم وقتی در جریان روابط ما قرار گرفت و از سوی دیگر به خاطر شناخت نسبی که از فیروز داشت به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد، اما من از گوش «کر» و از چشم «کور» شده بودم. نصیحت‌های دلسوزانه مادرم نیز فایده‌ای نداشت او اشک ریزان فریاد می‌زد «دخترم سرنوشت و روزگار سیاه مرا ببین و عبرت بگیر!».

ولی من مدعی بودم که هرگونه مشکلات وسختی‌ها را برای رسیدن به یک زندگی عاشقانه به جان می‌خرم! خلاصه با اصرار‌های کودکانه من، مادرم تسلیم شد و با چشمانی اشک بار مرا پای سفره عقد نشاند. اما هنوز یک هفته از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم نامزدم اعتیاد دارد! او همه اوقات خودش را به رفیق بازی می‌پرداخت و با دوستانش به شب نشینی و خوشگذرانی می‌رفت و روز‌ها را نیز در خواب بود! با وجود این غرورم اجازه نمی‌داد این موضوع را با کسی درمیان بگذارم چرا که خودم اصرار به ازدواج با «فیروز» داشتم. همه آن افکار عاشقانه در طول یک ماه رنگ باخت، ولی باز هم با خودم می‌اندیشیدم اگر زندگی مشترکمان را آغاز کنیم او هم سر به راه می‌شود و برای رفاه خانواده اش دنبال شغل و درآمد می‌رود. بالاخره زندگی زیر یک سقف هم موجب نشد تا همسرم دست از اعتیاد و رفتار‌های ناشایست خودش بردارد. به گونه‌ای که با تولد دخترم، سختی‌های مالی و عاطفی در زندگی ما شدت گرفت تا جایی که حتی اجاره منزل را هم پرداخت نمی‌کرد. در یکی از همین روز‌ها «فیروز» موضوع شرم آوری را مطرح کرد و از من خواست تا از طنازی‌های زنانه ام برای درآمدزایی در فضای مجازی استفاده کننم! او که گویی غیرت مردانه اش را هم به اعتیاد باخته بود از من خواست تا در شبکه‌های اجتماعی از مردان هوسران «گوش بری» کنم! من هم که دیگر چاره‌ای برای تامین مخارج نوزادم نمی‌دیدم، با بغضی غریب پیشنهادش را پذیرفتم و با برخی افراد هوسران در فضای مجازی ارتباط برقرار کردم.

بعد از آن که آن‌ها مبلغی را به حساب بانکی واریز می‌کردند که شوهرم در اختیارم گذاشته بود، برای مدتی گوشی تلفن را خاموش می‌کردم و آن‌ها هم برای جلوگیری از رسوایی و آبروریزی، پیگیر ماجرا نمی‌شدند، اما مدتی بعد عذاب وجدان به شدت آزارم می‌داد و دوست نداشتم دختر شیرخواره ام را با این پول‌ها بزرگ کنم. این بود که به کلانتری آمدم تا از این وضعیت دردناک رهایی یابم و ...

با تاکید و دستورات ویژه سرگرد «جعفر عامری» (رئیس کلانتری سپاد) بررسی کارشناسی و روان شناختی و همچنین یاری این زن جوان برای یافتن مسیر درست زندگی به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->