پردیس سینمایی ویلاژتوریست مشهد تعطیل شد! (۱۱ دی ۱۴۰۳) انتشار فصل دوم «بازی مرکب» با دوبله فارسی فاطمه هاشمی درباره تابوشکنی جوکر بانوان: می‌‎خواستم در کاری پرچالش برای مدیران حضور داشته باشم! آخرین خبر‌ها از ساخت سریال‌های زیرخاکی و پایتخت مستند دریاشوب روی آنتن شبکه سه + زمان پخش تقاضای عفو الهه محمدی و نیلوفر حامدی درگذشت آنگوس مک‌اینز، بازیگر کانادایی، در هفتادوهفت‌سالگی فیلم سینمایی باد وحشی با بازی نوید محمدزاده در مرحله پیش‌تولید لیلا حاتمی، امین حیایی و حامد بهداد؛ پرکارترین بازیگران احتمالی فجر ۴۳ گزارشی از نمایشگاه «نقش خیال دوست» در نگارخانه رضوان مشهد سریال انیمیشن گروه لندی در راه تلویزیون + زمان پخش جشنواره مردمی فیلم عمار و حضور پررنگ فیلم‌سازان مشهدی اهدای جایزه جشنواره دسینه آرژانتین به انیمیشن پیانو پاپان دعواهای برد پیت و آنجلینا جولی پس از ۸ سال فیلم سینمایی ایستاده در غبار در شبکه نمایش + زمان پخش اسامی آثار نهایی بخش «مرور تئاتر ایران» جشنواره تئاتر فجر اعلام شد انتشار ۲ رمان «ناقوس نیمه‌شب» و «آوای باد» صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ مجید درخشانی، آهنگساز و نوازنده پیشکسوت تار، روی صحنه می‌رود مراسم بزرگداشت مسعود کیمیایی در تهران برگزار شد
سرخط خبرها

حکایت خر و آهو و ژن خوب

  • کد خبر: ۱۴۴۵۶۲
  • ۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۵
حکایت خر و آهو و ژن خوب
روزی شکارچی غیرمجاز که برای شکار غیرمجاز به طبیعت رفته بود، آهوی زیبایی را مشاهده کرد و موفق شد او را به طور زنده شکار کند.

سال‌ها پیش در نواحی خوارزم یا خجند شکارچی‌ای زندگی می‌کرد که به کار شکار غیرمجاز اشتغال داشت. روزی شکارچی غیرمجاز که برای شکار غیرمجاز به طبیعت رفته بود، آهوی زیبایی را مشاهده کرد و موفق شد او را به طور زنده شکار کند. شکارچی با مشاهده جمال آهو تصمیم گرفت او را به شهر ببرد و به همسرش هدیه کند، اما از آنجا که جایی برای نگهداری آهو نداشت، بر آن شد که آهو را به نزد یکی از دوستانش که دارای دامداری بود ببرد و از وی خواهش کند برای مدتی از آهو نگهداری کند.

مرد دامدار نیز از آنجا که جایی ویژه نگهداری آهو نداشت، آهو را به طویله خر‌ها برد و لای خر‌ها ول کرد. وقتی مرد دامدار آهو را در طویله رها کرد، آهو نخست خودش را به در و دیوار زد، تا آنکه بالأخره خسته شد و یک جا نشست. در این هنگام خری از خر‌ها به آهو نزدیک شد و گفت:‌ای آهوی زیبا، چه مرگت است؟ آهو گفت: ما آهو‌ها به عنوان موجوداتی زیبا همواره مورد توجه شاعران و ادیبان بوده ایم. من بزرگ شده دشت و صحرا هستم و همواره در فضای آزاد مشغول جست وخیز و چمیدن بوده ام و به زندگی در این دخمه تنگ و تاریک در جوار خر و الاغ عادت ندارم.

خر گفت: عادت می‌کنی؛ و از آهو دور شد. شب هنگام کارگر دامداری وارد طویله شد و در آخور خران کاه و یونجه ریخت. خران با اشتها مشغول خوردن شدند. خر مذکور به آهو گفت: بفرما بخور. آهو گفت: غذای من سبزه و علف تازه و برگ درختان است. این آشغال‌ها که شما می‌خورید از گلویم پایین نمی‌رود. خر گفت: به درک؛ و مشغول خوردن شد. سه شبانه روز به همین منوال گذشت و آهو افسرده و ضعیف و لاغر شد و زیبایی و طراوت خود را از دست داد. در روز چهارم مرد شکارچی به دامداری دوستش مراجعه کرد و گفت: یکی از دوستانم ویلای بزرگی دارد و در آن به نگهداری حیواناتی از جمله یازده قلاده ببر، سی وچند قلاده سگ و چندین پرنده شکاری از جمله عقاب و شاهین می‌پردازد.

از او خواهش کرده ام که از آهوی من نیز نگهداری کند. مرد دامدار به طویله خران رفت و آهو را گرفت و نزد مرد شکارچی آورد. مرد شکارچی وقتی چشمش به آهو افتاد، گفت: آهوی من این بود؟ اینکه عن قریب جانش درمی رود. مرد دامدار گفت: خودم هم تعجب کردم. مرد شکارچی گفت: این را در طبیعت رها کن برود، زیرا زیبایی و طراوت خود را از دست داده است.

وی افزود: در عوض چندتا از خرهایت را به من بده که به ویلای دوستم ببرم و جلو ببر‌ها بیندازیم و تفریح کنیم. مرد دامدار چندتا از خر‌ها را ـ که خر مذکور نیز در میان آن‌ها بود ـ به مرد شکارچی داد. آهو وقتی چشمش به خر مذکور افتاد سرش را دم گوش او برد و جمله‌ای حکیمانه گفت که کسی نشنید، اما خران دیگر موفق شدند دو عبارت «ژن خوب» و «سرنوشت» را از لابه لای حرف هایش تشخیص دهند. بدین ترتیب همه خاموش شدند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->