نمایش فیلم‌های جشنواره «سینما حقیقت» در خراسان رضوی آغاز شد بیش از ۱۰ میلیون ایرانی در پاییز ۱۴۰۳ به سینما رفتند | زودپز همچنان در صدر! رونمایی از نخستین تیزر انیمیشن «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم کیانوش عیاری و منوچهر محمدی پروانه ساخت گرفتند سریال سرزمین مادری با کیفیت 4K-HDR روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش اولیویا هاسی، ستاره فیلم‌های رومئو و ژولیت و کریسمس سیاه درگذشت آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) «خیام‌خوانی» پرواز همای و گروه بوشهری «لیان» در تبریز + فیلم آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) زمان پخش فصل سوم بازی مرکب مشخص شد + خلاصه داستان فیلم کوتاه کُر در راه جشنواره فیلم سولوتورن مجید صالحی با «تاکسیدرمی» در راه فجر چهل و سوم + عکس خون‌آشامی‌ها در رأس گیشه آمریکای شمالی انیمیشن داستان اسباب بازی ۵، در راه سینما
سرخط خبرها

ترجمه رمان پلیسی «زندگی دوباره» منتشر شد

  • کد خبر: ۱۴۵۶۱۸
  • ۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۱
ترجمه رمان پلیسی «زندگی دوباره» منتشر شد
رمان پلیسی «زندگی دوباره» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی راهی بازار نشر شد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ رمان «زندگی دوباره» نوشته فردریک دار به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوششمین عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

«آسانسور»، «مرگی که حرفش را می‌زدی»، «کابوس سحرگاهی»، «چمن»، «قیافه نکبت من»، «بزهکاران»، «بچه‌پُرروها»، «زهر تویی»، «قاتل غمگین»، «تصادف»، «تنگنا»، «دژخیم می‌گرید»، «اغما»، «نان حلال»، «مردِ خیابان»، «قتل عمد؟»، «دفتر حضور و غیاب»، «آغوش شب»، «آدم که نمی‌میرد» و «قرار ملاقات با یک نامرد» رمان‌هایی به‌قلم دار هستند که تا به‌حال با ترجمه عباس آگاهی در قالب مجموعه نقاب منتشر شده‌اند.

در ادبیات معاصر فرانسوی و جهان نام فردریک دار به‌عنوان نویسنده‌ای توانا و پرکار ثبت شده است. او در سال ۱۹۲۱ متولد و در سال ۲۰۰۰ درگذشته است. زندگی پرماجرایش موضوع آثار متعدد بوده و مصاحبه‌های فراوان و آموزنده‌اش در سامانه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی در اختیار دوستداران قرار گرفته است. فردریک دار نه تنها با نام اصلی خود بلکه با استفاده از حدود بیست نام مستعار دیگر، نزدیک به ۳۰۰ رمان و داستان بلند و کوتاه، حدود ۲۰ نمایشنامه و ۱۶ اثر سینمایی خلق کرده است. ده‌ها رمان پلیسی او با نام مستعار «سن آنتونیو» و با لحنی ویژه و منحصر به فرد نوشته شده‌اند.

چاپ ترجمه آثار این‌نویسنده به قلم آگاهی از زمستان سال ۹۲ توسط انتشارات جهان کتاب آغاز شد.

داستان «زندگی دوباره» درباره مردی به‌نام فیلیپ است که در مقطع کنونی و زمان حال رمان، بازرس سابق بیمه محسوب می‌شود و همراه دوستش لینا به سفر و گردش به ایتالیا مشغول است. فیلیپ از شهری به شهر دیگر می‌رود و همراه لینا که زنی بسیار ثروتمند و از خودراضی است، دنیا را سیاحت می‌کند. دو شخصیت اصلی قصه در جایی از داستان و سفر پرماجرایشان، با یک راننده تاکسی و دختر جوان و زیبایش همسفر می‌شوند. مقصد نهایی این‌سفر پاریس است. اما شخصیت فیلیپ که مردی ناتوان و ضعیف است، باعث شکل‌گیری حوادثی می‌شود.

عباس آگاهی مترجم کتاب می‌گوید، این‌اثر قصه مردی سست‌عنصر است که تلاش دارد با ضعف خود مبارزه کند، اما جهت مبارزه‌اش نه به سمت این ضعف که به‌سمت دیگران است. چون شاهد ناتوانی‌اش هستند. او برای رهایی از ضعف، دست به تلاشی می‌زند که با نوعی لذت و به‌مرور او را به مهلکه‌ای دهشت‌انگیز می‌کشاند. بزرگ‌ترین درسی که فیلیپ در این‌قصه می‌گیرد، این است که با شکستن آینه نمی‌توان زیباتر شد.

«زندگی دوباره» در ۲۱ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

ناگهان احساس کرد که قایق در شن فرو می‌رود؛ و دریا اجازه نمی‌دهد قایقرانی کند. دوباره به پشت سر نگاه کرد و با دیدن لینا که موفق شده بود شناور قایق را بگیرد دچار حالت تهوع شد. زن دیوانه‌وار به شناور آویزان بود و با تمام وجود، خم شده در آب، می‌کوشید آن را متوقف سازد و به نحو حیرت‌آوری موفق به این کار شد.

فیلیپ نومیدانه و با تمام قدرت روی پدال‌ها فشار آورد. با تمام وجود؛ ولی قایق تحرک زیادی نداشت. آنگاه بلند شد و پای راستش را روی پدال فشار آورد. پدال در ماده‌ای نرم فرو رفت؛ تکانی خورد و به‌دنبال آن قایق رهاشده، سرعت خود را بازیافت.

«نه، فیلیپ! نه!»

مرد حالا می‌دانست که نجات یافته است. دست‌های لینا دیگر نمی‌توانستند شناور خیس را که لیز می‌خورد، بگیرند. دست‌ها به روی حلبی سفید لیز خوردند و به نحو تمسخرآمیزی، انتهای صاف شناور را فشردند و سپس در دریای بی‌رحم رها شدند!

«فیلیپ، دوستت دارم!»

مرد، بی‌آنکه به پشت سر نگاه کند، می‌گریخت، و در هر فشاری که به پدال می‌آورد، نعره‌ای خشن می‌کشید. قایق به نظرش سبک و سریع‌تر شده بود. عرق، خون و اشک کورَش کرده بود. بی‌اراده پا‌ها را به صورت هماهنگی حرکت می‌داد و نگاهش به آسمان آبی دوخته شده بود؛ آسمانی که در انتهای آن، از هم‌اکنون، پرتو‌های سرخ‌رنگ غروبی باشکوه به هم می‌پیوستند.

این‌کتاب با ۱۹۸ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

منبع: مهر

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->