سفر کاروانی به عتبات دوباره آغاز شد چه افرادی بدون فیش می‌توانند به حج بروند؟ ۲۰۰ هزار عمره‌گزار ایرانی تا سال ۱۴۰۵ به عربستان مشرف می‌شوند ۳ ویژه برنامه در پنج شب پایانی ماه صفر در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود یک کاسه نبات زعفرانی به یاد «شهید مصطفی چمران» هم‌زمان با سالروز پایان یافتن محاصره پاوه | نور خورشید پس از گرگ‌ومیش پاوه عوامل هلاکت مردم در گفتار اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) مظلومیت و غربت امام حسن (ع) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین فرحزاد | جلوه کرامت در نهایت غربت درخواست اختصاص اعتبار ویژه از وزیر کشور برای ستاد خدمات زائر در دهه پایانی صفر برپایی بیش از ۷۰۰ موکب برای دهه پایانی صفر در خراسان رضوی | ۵۷۵ موکب در مشهد فعال می‌شوند مشهد میزبان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی ایرانیان در دهه پایانی ماه صفر | تشرف بیش از ۷ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) + فیلم هزار کاروان پیاده در مسیر مشهدالرضا (ع) برنامه‌ریزی برای خدمات‌رسانی به زائران دهه آخر ماه صفر در خراسان رضوی استقرار ۱۵۰ موکب مردمی در ۵ محور اصلی اطراف حرم امام‌رضا(ع) طی دهه آخر صفر ۱۴۰۴ یادی از شهید مهندس حمیدرضا شریف‌الحسینی | نخبه‌ای که شهید خاک وطن شد راز ماندگاری حال خوش عبادت راهکارهای عملی افزایش حضور قلب در نماز | چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ از فلکه آب تا «الرمادیه ۲» | ناگفته‌های مترجم مشهدی صلیب سرخ در اردوگاه اسرای ایرانی آغاز فعالیت حوزه علمیه خراسان رضوی در دهه پایانی ماه صفر ۱۴۰۴
سرخط خبرها

گروه سرودی که زائران حرم بودند

  • کد خبر: ۱۴۸۲۰۲
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۷
گروه سرودی که زائران حرم بودند
حمید سبحانی - عکاس و نویسنده

اتوبوس خلوت بود، مسافران چند زن و مرد بودند که مشخص بود برای زیارت قبل از اذان ظهر به حرم می‌رفتند. همه چیز آرام بود و گاهی هم مسافرانی وسط راه سوار یا پیاده می‌شدند. پیرمردی که تسبیح به دست روی صندلی اول نشسته بود بلند گفت: نشوی لال به هنگام ممات/  خشنودی امام رضا (ع) صلوات. جمعیت صلواتی فرستاد. رادیو تصنیفی قدیمی را پخش می‌کرد. پیرمرد به راننده گفت: آقا یه خورده رادیو رو بلند می‌کنی؟  صدای «شد خزان گلشن جدایی» توی اتوبوس پیچید. پیرمرد دانه‌های تسبیحش را لای انگشتانش بالا پایین کرد و گفت: به به

کمی جلوتر مردی کنار مینی بوسی ایستاده بود و دو دستش را به شدت رو به اتوبوس تکان می‌داد. اتوبوس ترمز زد و راننده پرسید: چی شده آقا؟  مرد که آچار و دستمالی توی دستان روغنی اش بود گفت: داداش ماشینم خراب شده؛ داشتم این بچه‌ها رو می‌بردم حرم، درست نشد. داره دیر میشه. اگه ممکنه این بچه‌ها رو برسونید. راننده اتوبوس در را باز کرد و تعدادی پسرک کودک و نوجوان با لباس‌های یک دست پشت سر هم آمدند بالا. اتوبوس راه افتاد. چند دقیقه نگذشت که اتوبوس پر شد از همهمه و سروصدای پسران. صدای جواد بدیع زاده که داشت به شکل سوزناکی فریاد می‌زد «وز دل سنگت آه، دلم از غم خونین است...» لای صدا‌های تیز و بلند بچه‌ها گم شد که داشتند در مورد برتری مسی یا امباپه بحث می‌کردند.

انگار طرف داران تیم آرژانتین و فرانسه بودند که همگی داشتند با خط ۱۲ اتوبوس مشهد می‌رفتند به ورزشگاه لوسیل قطر تا بازی فینال جام جهانی را تماشا کنند و حالا طرف داران اولترای هردو تیم با هم داشتند کل کل می‌کردند.

پیرمرد که حال خوش چند دقیقه پیش و آرامشش با توفانی از سروصدا به شدت مخدوش شده بود، برافروخته و با صدای بلند گفت: بسه دگه، اقذر سروصدا برِیِ چیه؟! یَک توپی او سر دنیا آنداختن وِسَط یَک عده یَم دنبالش مُدُوَن! پول و جایزشه اونا میگیرن، دعواشه شما مُکنِن! عه باریکلا واقعا.  سکوت شد و بعد پسری گفت: حاج آقا جام جهانیه دیگه، هیجان داره!   

پیرمرد گفت: هیجانِشه بُبُرِن خانتا، مثلا دِرِن مِرن حرم! اصلا شما بره چی درن مِرن حرم؟   یکی دیگر از پسران گفت: ما گروه سرودیم حاج آقا، می‌ریم سرود بخونیم!  پیرمرد با تعجب گفت: سرود؟  سرود چی؟   پسری که سنش از بقیه بیشتر بود رو به بقیه گفت: بچه‌ها بخونیم همین جا؟

 پسران هرکدام به نوعی تأیید کردند و بعد سعی کردند یک سمت اتوبوس جمع بشوند.

پسری که بزرگ‌تر بود روبه رویشان ایستاد و دستانش را آورد بالا و گفت: یک دو سه...  و بعد گروه سرود یک صدا خواندند: «رضا رضا... دوست دارم صدات کنم تو هم منو نگاه کنی...»

پیرمرد دوباره تسبیحش را لای انگشتانش چرخاند و گفت: به به.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->