چای هیئت، بیمه سال است | روایتی از دومین شب ماه محرم در موکب حضرت زهرا (س) مشهد ۱۲ نفر از حجاج ایرانی در عربستان دفن شدند (۱۷ تیر ۱۴۰۳) پیام تبریک تولیت آستان قدس رضوی به مسعود پزشکیان اعمال شب و روز اول محرم ۱۴۰۳ + دعا و نماز اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند دعوت عام بی‌بی دیگر قلیان نکشید عاشورانامه؛ منبر اول؛ محرم ۱۴۴۶ | درس وفای مسلم، باب ورود محرم اعلام برنامه‌های دهه اول محرم در حرم مطهر امام‌رضا(ع) | پذیرایی از ۶ میلیون زائر رضوی + فیلم برگزاری آیین سنتی «صلا» در حرم مطهر رضوی هم‌زمان با نخستین روز از ماه محرم + فیلم روایتی از آیین سنتی «اذن عزا» در حرم مطهر رضوی | این پرچم سیاه عزا آبروی ماست آیین اذن عزای محرم در حرم مطهر رضوی برگزار شد + فیلم (۱۶ تیر ۱۴۰۳) حس خوب زندگی پای مجالس روضه امام حسین (ع) حرم امام‌رضا(ع) سیاه‌پوش عزای امام‌حسین(ع) شد (۱۶ تیر ۱۴۰۳) + تصاویر دوخت ۸ هزار لباس شیرخوارگان حسینی در حرم مطهر امام‌رضا(ع) پیام تسلیت فرمانده سپاه امام رضا (ع) به مناسبت ارتحال پدر شهید مدافع حرم پیکر پدر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی در مشهد تشییع شد آیت‌الله علم‌الهدی رأی خود را به صندوق انداخت (۱۵ تیر ۱۴۰۳) | امام‌جمعه مشهد: مشارکت در دور دوم انتخابات، تکمیل برکت مشارکت در دور اول است + فیلم رونمایی از بسته محتوایی شعر ماه محرم ۱۴۰۳ در حرم مطهر رضوی آغاز فرایند اخذ رأی مرحله دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری در حرم امام‌رضا (ع) (۱۵ تیر ۱۴۰۳) + فیلم و تصاویر
سرخط خبرها

گروه سرودی که زائران حرم بودند

  • کد خبر: ۱۴۸۲۰۲
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۷
گروه سرودی که زائران حرم بودند
حمید سبحانی - عکاس و نویسنده

اتوبوس خلوت بود، مسافران چند زن و مرد بودند که مشخص بود برای زیارت قبل از اذان ظهر به حرم می‌رفتند. همه چیز آرام بود و گاهی هم مسافرانی وسط راه سوار یا پیاده می‌شدند. پیرمردی که تسبیح به دست روی صندلی اول نشسته بود بلند گفت: نشوی لال به هنگام ممات/  خشنودی امام رضا (ع) صلوات. جمعیت صلواتی فرستاد. رادیو تصنیفی قدیمی را پخش می‌کرد. پیرمرد به راننده گفت: آقا یه خورده رادیو رو بلند می‌کنی؟  صدای «شد خزان گلشن جدایی» توی اتوبوس پیچید. پیرمرد دانه‌های تسبیحش را لای انگشتانش بالا پایین کرد و گفت: به به

کمی جلوتر مردی کنار مینی بوسی ایستاده بود و دو دستش را به شدت رو به اتوبوس تکان می‌داد. اتوبوس ترمز زد و راننده پرسید: چی شده آقا؟  مرد که آچار و دستمالی توی دستان روغنی اش بود گفت: داداش ماشینم خراب شده؛ داشتم این بچه‌ها رو می‌بردم حرم، درست نشد. داره دیر میشه. اگه ممکنه این بچه‌ها رو برسونید. راننده اتوبوس در را باز کرد و تعدادی پسرک کودک و نوجوان با لباس‌های یک دست پشت سر هم آمدند بالا. اتوبوس راه افتاد. چند دقیقه نگذشت که اتوبوس پر شد از همهمه و سروصدای پسران. صدای جواد بدیع زاده که داشت به شکل سوزناکی فریاد می‌زد «وز دل سنگت آه، دلم از غم خونین است...» لای صدا‌های تیز و بلند بچه‌ها گم شد که داشتند در مورد برتری مسی یا امباپه بحث می‌کردند.

انگار طرف داران تیم آرژانتین و فرانسه بودند که همگی داشتند با خط ۱۲ اتوبوس مشهد می‌رفتند به ورزشگاه لوسیل قطر تا بازی فینال جام جهانی را تماشا کنند و حالا طرف داران اولترای هردو تیم با هم داشتند کل کل می‌کردند.

پیرمرد که حال خوش چند دقیقه پیش و آرامشش با توفانی از سروصدا به شدت مخدوش شده بود، برافروخته و با صدای بلند گفت: بسه دگه، اقذر سروصدا برِیِ چیه؟! یَک توپی او سر دنیا آنداختن وِسَط یَک عده یَم دنبالش مُدُوَن! پول و جایزشه اونا میگیرن، دعواشه شما مُکنِن! عه باریکلا واقعا.  سکوت شد و بعد پسری گفت: حاج آقا جام جهانیه دیگه، هیجان داره!   

پیرمرد گفت: هیجانِشه بُبُرِن خانتا، مثلا دِرِن مِرن حرم! اصلا شما بره چی درن مِرن حرم؟   یکی دیگر از پسران گفت: ما گروه سرودیم حاج آقا، می‌ریم سرود بخونیم!  پیرمرد با تعجب گفت: سرود؟  سرود چی؟   پسری که سنش از بقیه بیشتر بود رو به بقیه گفت: بچه‌ها بخونیم همین جا؟

 پسران هرکدام به نوعی تأیید کردند و بعد سعی کردند یک سمت اتوبوس جمع بشوند.

پسری که بزرگ‌تر بود روبه رویشان ایستاد و دستانش را آورد بالا و گفت: یک دو سه...  و بعد گروه سرود یک صدا خواندند: «رضا رضا... دوست دارم صدات کنم تو هم منو نگاه کنی...»

پیرمرد دوباره تسبیحش را لای انگشتانش چرخاند و گفت: به به.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->