ما پاسدار و جانبازیم و به این افتخار میکنیم. دلیلش هم در نسبتی است که میان خود و خالق تعریف کرده ایم. در هندسهای زیست میکنیم که امامت و ولایت، آن را طراحی کرده اند. به منطقی زندگی خود را سامان میدهیم که هم نظامات باطل را بی سامان کند و هم به زندگی مردم در تراز حیات طیبه، سر و سامان بخشد.
برهمین اساس است که هر جا خطر هست، پاسدار خاطره میسازد. خاطره هایش هم خط به خط، در خطِ خداست. پاسدار، خود را نمیبیند. اگر چشم به خود باز کند که پاسدار نیست. خدا را باید ببیند و دستانش در خدمت به خلق خدا، زخم بردارد. ما این تراز را در حماسه دفاع مقدس، تعریفی سرخ داشتیم. دفاع از سرحدات ایران عزیز، دفاع فرامرزی از حقیقت و انسانیت و حق حیات آزادانه برای زندگی، ادامه همان منهج روشن است.
کم شهید نداده ایم در این عرصه. هرکدامشان، تجسم این نگاه بودند. سلسله جلیله شهادت در لباس پاسداری، چون سلسله جبال به هم پیوسته، پیوستگی ایران عزیز را تضمین میکند و هم حراست از جان مایه وطن را که انقلاب اسلامی است، در کنار ارتش قهرمان و دیگرنیروهای مسلح، به عهده میگیرد. در نگاه پاسداری، نیروی مسلح، باید «نیرویِ مُصلح» هم باشد. محمد بروجردی، مهدی و حمید باکری، نورعلی شوشتری، عبدالحسین برونسی، محمود کاوه، ابراهیم همت و... نامهای بلندی هستند که پاسداری را به درستی و در اوج تعریف کرده اند.
هر کسی امروز هم بخواهد این لباس را بپوشد، باید خود را به این انسانهای معیار، بسنجد و هر روز عیار خود را بالاتر ببرد. در نظام پاسداری، هر روز مان باید بهتر از دیروز باشد. ناپذیرفتنی است که امروز را شبیه دیروز، سر کنیم؛ چه رسد که -خدای نکرده- بخواهیم روزی را بگذرانیم که عیار خدمت ما کمتر از دیروز باشد. ما پاسداریم، جانبازیم. زندگی ما باید در میانه راه جانبازی و شهادت باشد. جز این هر مسیری را کسی پیش بگیرد، طریق پاسداری نیست. پاسدار وقتی لباس سبز را پوشید، با خدای خود عهد کرد که خود را مدام در عاشورای تکلیف ببیند.
فقط هم حرف جنگ و تفنگ برداشتن نیست. عاشورا تعریف روزآمد دارد و پاسدار به این تعریف زندگی شخصی و حرفهای خود را سامان میدهد. خطر، به هر قسم که رقم خورد، او در میدان است. همه ظرفیت هایش را همواره فعال نگه میدارد تا دشمن نتواند برنامههای بالقوه خود را بالفعل کند. در این راه هم تیر باشد را به جان میخرد، تیغ باشد را هم. برای طعنه شنیدن هم آماده است که کم هم نشنیده است طعنههای سهمگینتر از تیر و ترکش را. کم بر این حقیقت سبز هجوم نیاورده اند باطل کرداران در فضای مجازی.
پاسدار، اما پا، پس نمیکشد. این در میدان ماندن را هم مثل جانبازان، دین نمیداند که به یک بار و دوبار ماندن ادا شود. تکلیف میشمارد که به تعداد روزهای زندگی اش، باید به جا بیاورد. باری، ما پاسداریم، جانبازیم، پای آرمانهای بلندی که امام روح ا... و حضرت سید علی، تبیین کردند تا شکوه شهادت ایستاده ایم. ما را نشناخته اند کسانی که میپندارند میشود نقطه پایان گذاشت نقش آفرینی ما را. به هر نقطه که برسیم، به سر خط برمی گردیم. پای عهدی که بستیم.