هشدار خود مراقبتی کارگروه شرایط اضطرار پدیده گرد و غبار خراسان رضوی پایان کار پویش مدادرنگی ۳ با حمایت از ۲ هزار کودک کار در مشهد ۳۶ درصد جامعه هدف کمیته امداد را سالمندان تشکیل می دهند اهدای اعضای ۲ نفر از مصدومان حادثه معدن طبس انتخاب دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان دومین دانشگاه جامع کشور هر چهار ثانیه یک نفر به آلزایمر مبتلا می‌شود سازمان جهانی بهداشت نسبت به شیوع ویروس مسری و کشنده ماربورگ هشدار داد وعده‌های متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان چه زمانی به معنای واقعی عملی می‌شود؟ فوت ناگهانی دانش‌آموز مینودشتی در حیاط مدرسه + فیلم (۱۲ مهر ۱۴۰۳) یک‌سوم عمل‌های بیماری صرع ایران در مشهد انجام شده است واژگونی یک دستگاه خودروی سواری در جاده ملک آباد - مشهد پایان زورگیری‌های وحشتناک باند عقاب‌های خون‌آلود در مشهد + عکس ترافیک نیمه‌سنگین در بولوارهای سجاد و امام‌خمینی(ره) و میدان شهید فهمیده مشهد (۱۲ مهر ۱۴۰۳) ۵۰ تا ۸۰ درصد ماده اولیه دارو‌ها در داخل کشور تولید می‌شود پیش‌بینی می‌شود تا سال ۱۴۳۰ یک میلیون و ۶۰۰ هزار سالمند وابسته به مراقبت در کشور داشته باشیم همایش بین‌المللی بیماری صرع در مشهد آغازبه‌کار کرد (۱۲ مهر ۱۴۰۳) ضروت تلاش برای بهبود کیفیت زندگی سالمندان| علائم افسردگی در سالمندان از فردی به فرد دیگر متفاوت است همه آنچه که برای برنامه‌ریزی سفر نیاز دارید | بسیار سفر باید تا پخته شود خامی لایحه شرح‌ وظایف وزارتخانه میراث فرهنگی در مجلس شورای اسلامی در حال تصویب است اعلام نتایج اولیه آزمون صلاحیت حرفه‌ای سازمان روانشناسی افزایش حدود ۳۰۰ درصدی هزینه دریافت گواهینامه و سکوت پلیس راهور هشدار سازمان جهانی بهداشت درباره یک ویروس تنفسی خطرناک برخی شهروندان مشهدی از افزایش ناگهانی هزینه‌های قبض برق گلایه‌مندند | تعویض اجباری کنتور برق چکار کنیم در فصل پاییز کمتر دچار سرماخوردگی و آنفلوآنزا شویم؟
سرخط خبرها

مرد مشهدی از دست کتک‌های همسرش به پلیس پناه برد

  • کد خبر: ۱۵۵۷۳۸
  • ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۶
مرد مشهدی از دست کتک‌های همسرش به پلیس پناه برد
مرد مشهدی گفت: تازه در اداره پشت میز کارم نشسته بودم که ناگهان همسرم فریادزنان وارد اتاق محل کارم شد و در حضور دیگر کارمندان به من حمله کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، مرد ۳۹ ساله که با سرووضعی خون آلود و چهره‌ای زخمی وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره مشاور قلابی که زندگی اش را به روز سیاه نشانده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: درست ۲۰ سال قبل بود که عاشق «لیدا» شدم، اما خانواده اش با ازدواج ما موافقت نمی‌کردند چرا که من شغل دولتی نداشتم و تا مقطع دیپلم درس خوانده بودم. بالاخره بعد از ۹ بار خواستگاری رضایت دادند و من و لیدا پای سفره عقد نشستیم. با به دنیاآمدن دخترم زندگی عاشقانه ما شیرین‌تر از گذشته شد. عشق من هر روز به همسرم افزایش می‌یافت و من از صمیم قلبم به او عشق می‌ورزیدم، اما بدبختی‌های من از حدود ۶ ماه قبل زمانی شروع شد که خواهر زنم از شوهرش طلاق گرفت.

آن‌ها بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا شدند چرا که خواهرزنم تصور می‌کرد شوهرش به او خیانت می‌کند! در همین روز‌ها بود که فهمیدم رفتار‌های «لیدا» هم تغییر کرده است. با آن که ما با خانواده همسرم زیاد رفت و آمد نداشتیم، ولی خواهرزنم به طوری پنهانی با همسرم در تماس بود. او آن قدر از ماجرای خیانت‌های شوهر سابقش برای «لیدا» تعریف کرده بود که او هم به همه مردان بدبین شده بود. این ماجرا‌ها تا جایی پیش رفت که دیگر همسرم مدام با من بر سر مسائل بی اهمیت و پوچ جر و بحث می‌کرد، ولی من به خاطر این که او را دوست داشتم و نمی‌خواستم خاطرش آزرده شود، هیچ اهمیتی نمی‌دادم، اما وقتی درباره تغییر رفتار‌های همسرم حساس شدم و به کنکاش پرداختم، تازه فهمیدم که او در دام یک مشاور قلابی افتاده است.

خواهرزنم در کشاکش طلاق که بود با مردی در اطراف دادگاه آشنا شده که خودش را مشاور معرفی کرده بود. او بعد از طلاق، این مرد شیاد را به همسرم معرفی کرده بود تا خصوصیات مردانی را که به همسرانشان خیانت می‌کنند، به او بیاموزد. این ماجرا را زمانی فهمیدم که همسرم مدام سرگرم گوشی تلفن بود و با مرد غریبه‌ای پیامک بازی می‌کرد یا به صورت کوتاه و رمزآلود با وی به صورت تلفنی سخن می‌گفت. هنگامی که درباره آن مشاور تحقیق کردم، متوجه شدم که حتی دیپلم هم ندارد و با پرسه زنی در اطراف دادگاه‌های خانواده، زنانی را که در آستانه جدایی از شوهرانشان هستند، شناسایی و با معرفی خودش به عنوان مشاور بسیاری از خانواده‌ها را برای سودجویی‌های خودش متلاشی می‌کند. خلاصه روزی در کنار همسرم نشستم و به او گفتم که فریب این افراد شیاد را نخورد چرا که این‌ها کلاهبردار هستند و اصلا می‌دانی این مشاور عضو کدام مرکز قانونی است؟ مردی که حتی دیپلم هم ندارد چگونه توانسته مشاور دیگران باشد؟ و...

خلاصه آن روز از همسرم خواستم جزئیات زندگی اش را محرمانه نگاه دارد و سفره دلش را برای هرکس و ناکسی باز نکند! با این حرف‌ها تا چند روز دیگر خبری از پیامک‌های پنهانی همسرم نبود، اما بعد از این ماجرا دوباره خواهرزنم با او تماس گرفت و روزگارمان دوباره رنگ سیاهی گرفت. یک روز وقتی به خانه آمدم، دخترم اشک ریزان گفت: بابا فکری به حال مادر بکن! او همواره با گوشی تلفن صحبت می‌کند و هیچ اهمیتی به من نمی‌دهد! دیگر خسته شده‌ام!

آن جا بود که فهمیدم «لیدا» دوباره با همان مرد شیاد ارتباط برقرار کرده است. وقتی موضوع را برایش بازگو کردم، فریادزنان گفت: تو که فقط سرکار هستی، با خانواده ام هم که نمی‌گذاری معاشرت کنم، پس باید با چه کسی حرف بزنم؟

با این جملات مشاجره‌ای بین ما شروع شد و من باز هم برای آن که همسرم عصبانی نشود، سوئیچ خودرو را برداشتم و به محل کارم رفتم، اما هنوز به درستی پشت میز کارم قرار نگرفته بودم که صدای فریاد‌های لیدا را شنیدم که ناسزاگویان در اتاقم را گشود. او فریاد می‌زد، رئیس احمق این اداره کجاست؟ همکارانم تلاش می‌کردند او را آرام کنند تا وارد اتاق نشود، ولی همسرم فریادزنان به طرف من حمله ور شد و مرا پشت میز کتک زد. او سر و صورتم را طوری ناخن می‌کشید که پوست صورتم لای ناخن هایش دیده می‌شد. خون از سر و صورتم می‌ریخت و من در مقابل نمی‌توانستم حتی دستم را روی همسرم بلند کنم!

در مقابل چشمان همکارانم کتک می‌خوردم، ولی کاری از دستم ساخته نبود. فقط از شدت عصبانیت لیوان شیشه‌ای چای را در دستم می‌فشردم که ناگهان لیوان شکست و خون از کف دستم بیرون زد! در این شرایط بود که «لیدا» مرا رها کرد و توهین کنان از اداره بیرون رفت. من هم به کلانتری آمدم تا چاره‌ای برای حل این مشکل بیابم...

با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) بررسی کارشناسی و قانونی این ماجرا به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: رکنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->