گذری بر تاریخ تعدادی از روستاهایی که حالا جزو حریم شهری مشهد شده‌اند | باغ‌هایی مدفون زیر آهن و سیمان ایستگاه‌های دوچرخه بایدو خیابان سناباد مشهد به‌زودی توسعه می‌یابد بی‌توجهی شهروندان به جایگاه‌های استقرار کارگران ساختمانی | وقتی به ایست‌کار بها نمی‌دهیم شهروند خبرنگار | درخواست توسعه ایستگاه‌های دوچرخه بایدو در مشهد اعمال‌قانون ۱۵۱۶ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۲۶ خودروی متخلف توقیف شدند (۱۵ مهر ۱۴۰۳) ترافیک سنگین در بزرگراه‌های شهید سلیمانی و آزادی و معابر منتهی به حرم امام‌رضا(ع) (۱۵ مهر ۱۴۰۳) تأمین ۲۵ درصد منابع آب فضای سبز مشهد از بازچرخانی و پساب فاضلاب + فیلم اصلاح الگوی کشت فضای سبز مشهد مطابق با منابع آبی آمار متوفیان مشهد در شش‌ماه نخست ۱۴۰۳ | به طور میانگین روزانه ۶۳ نفر در مشهد فوت کرده‌اند مه و باران در بعضی محور‌های خراسان رضوی باعث لغزندگی جاده‌ها شده است (۱۵ مهر ماه ۱۴۰۳) احداث بیش از ۱۰۹ کیلومتر راه روستایی آسفالته در خراسان رضوی صدور بیش از ۳۰۰ هزار مجوز بهره‌برداری از غرفه‌های بازار‌های سیار در مشهد (۱۵ مهر ۱۴۰۳) سیلوی گندم مشهد در فهرست میراث صنعتی کشور ثبت شد طرح بازنگری قلعه وکیل آباد مشهد در کمیسیون ماده ۵ تصویب شد| تراکم منطقه بین ۲ تا ۶ طبقه پیش‌بینی تمهیدات ویژه مدیریت شهری مشهد برای برگزاری مسابقه ایران _ قطر برگزاری سومین رویداد «عطر و طعم پاییز» در مشهد  سقوط کارگر جوان مشهدی از ارتفاع (۱۴ مهر ۱۴۰۳) سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد: امروز هژمونی آمریکا و اسرائیل نابود شده است افزایش ظرفیت ساماندهی و آموزش آسیب‌دیدگان اجتماعی در مشهد رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: حضور مردم در نماز جمعه نصر نمایانگر استحکام کافی مبنایی و مردمی نظام جمهوری اسلامی است + فیلم اعمال‌قانون ۱۴۷۵ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۴۷ خودروی متخلف توقیف شدند (۱۴ مهر ۱۴۰۳) حکایت ناشنیده از آغاز حکومت شاه عباس صفوی در مشهد | بدشگونی تاج‌گذاری در کوهسنگی
سرخط خبرها

گاری مملو از روایت

  • کد خبر: ۱۶۴۱۵۳
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۰
گاری مملو از روایت
پرسیدم روی این گاری به غیر از آدم خسته و علیل و ناچار و تپه چمدان‌های کوچک و بزرگ چیز دیگری هم بوده؟ چیزی دیگری هم کشانده است؟ چیز عجیبی که پس ذهنش مانده باشد.

گمان نمی‌کردم دوروبر حرم گاری‌ها و گاریچی‌ها همچنان پرقدرت به حیات خودشان ادامه می‌دهند. ولی کوچه پس کوچه‌های تنگ و شلوغ و پررفت وآمد طبرسی و نوغان و آن طرف‌ها گاری خورش بیشتر ملس بود تا ماشین خورش. ایستادم به تماشای ترافیک گاری‌ها که ماشین‌های عبوری انگار خیلی حریفشان نمی‌شدند. پادشاهی می‌کردند.

وسط آن هیروویر پیرمرد شمالی موسفیدکرده‌ای گوشه‌ای ایستاده بود و داشت با نیمه فریادی از ضرورت رعایت مقررات برای همکارانش حرف می‌زند و اینکه امور باید طوری پیش برود که نوبت به باقی گاری‌ها هم برسد. انگار این وسط مافیایی هم بودند و گروه‌های فشاری که اجازه نمی‌دادند کار درست پیش برود. پیش تر، اما فکرم کشید به اینکه این بابا با این سرووضع کارگری و با این لهجه جیغ شمالی اینجا چه می‌کند.

جلوتر رفتم و بی مقدمه همین را پرسیدم. چشم‌های گردش را تنگ کرد و خنده‌ای تحویلم داد و یک قصه عشقی. بعد گفت که چطور سی سال پیش از شمال آمده مشهد و همین جا ساکن شده و سه دختر دارد که با باربری بزرگشان کرده است.

نشستم وسط گاری اش؛ یعنی قبلش اجازه گرفتم و گفت بفرما. معذب نشستم. گفت من هرهفته این فرش روی گاری را می‌شویَم تا مسافر‌ها اذیت نشوند.

پرسیدم روی این گاری به غیر از آدم خسته و علیل و ناچار و تپه چمدان‌های کوچک و بزرگ چیز دیگری هم بوده؟ چیزی دیگری هم کشانده است؟ چیز عجیبی که پس ذهنش مانده باشد.

حالا یکی نبود توی آن گرما به من بگوید آخر مرد حسابی این چه جور سؤال کردن است. اما واقعیتش این است که اصلا سؤال بدی نبود، چون رفت روی موج هرچه می‌خواهد دلت تنگ بگو و قصه‌های چر ب وچیلی کاسب شدم.

توی صف بود تا نوبتش شود. افتاد روی دور حرف زدن و گفت: «جنازه بردم. جنازه‌ای را با اجازه شما بردم بیمارستان؛ البته قبل اینکه روی گاری من بیاید معلوم نبود جنازه است.
فکر کردم زنده می‌ماند. منم مثل آمبولانس ویراژ دادم تا نزدیک‌ترین بیمارستان همین دوروبَر. آخرش هم بنده خدا عمرش به دنیا نبود. دیگری خانمی بود که داشت فارغ می‌شد. وسط کوچه از حال رفت و من هم گاری را بردم کنارش پارک کردم. واقعا حال بدی داشت.

رنگ به رویش نمانده بود. حتی به این فکر می‌کردم که اگر بچه اش را روی گاری من به دنیا بیاورد این اطراف یا از بین همین مسافران و زائران، دکتری، قابله ای، کسی پیدا می‌شود یا نه.

برای همین چادری گرفتم دورش و خودم هم کاپشنم را درآوردم و انداختم روی کولش. رساندمش بیمارستان و بچه اش را هم صحیح و سالم به دنیا آورد.» بله! گاریچی‌ها به حیات خودشان ادامه می‌دهند و ظاهرا علاوه بر اسباب و وسایل تا دلتان بخواهد قصه‌های عجیب را با خودشان راه می‌برند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->