نمایش فیلم‌های جشنواره «سینما حقیقت» در خراسان رضوی آغاز شد بیش از ۱۰ میلیون ایرانی در پاییز ۱۴۰۳ به سینما رفتند | زودپز همچنان در صدر! رونمایی از نخستین تیزر انیمیشن «ساعت جادویی» + فیلم خیز هنرمندان مشهدی‌ برای ساخت ۶ مجموعه تلویزیونی ۲۹ مجموعه سینمایی، میزبان چهل و سومین جشنواره فیلم فجر داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم کیانوش عیاری و منوچهر محمدی پروانه ساخت گرفتند سریال سرزمین مادری با کیفیت 4K-HDR روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش اولیویا هاسی، ستاره فیلم‌های رومئو و ژولیت و کریسمس سیاه درگذشت آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) «خیام‌خوانی» پرواز همای و گروه بوشهری «لیان» در تبریز + فیلم آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۸ دی ۱۴۰۳) زمان پخش فصل سوم بازی مرکب مشخص شد + خلاصه داستان فیلم کوتاه کُر در راه جشنواره فیلم سولوتورن مجید صالحی با «تاکسیدرمی» در راه فجر چهل و سوم + عکس خون‌آشامی‌ها در رأس گیشه آمریکای شمالی انیمیشن داستان اسباب بازی ۵، در راه سینما
سرخط خبرها

خاستن، جَستن، کاستن

  • کد خبر: ۱۶۴۱۵۷
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۱
خاستن، جَستن، کاستن
اشعار کتاب فردوسی را با نازش و بالش یا دریغ و درد نمی‌خوانم، همچون تکه‌ای از یک کل مطالعه می‌کنم که هم زمان وصف خاستن و جَستن و کاستن ما ایرانیان است.

یک. ۲۶ سال پیش، برادر بزرگ ترم، اسماعیل، با کتابی به خانه برگشت که آن را از دوستش به امانت گرفته بود. آن کتاب ــ که همچنان دست ما امانت است ــ اقتباس گونه‌ای است از «شاهنامه» تحت عنوان «رستم، یل سیستان» که داستانِ هفت خانِ جهان پهلوانِ هزاردستانِ ایران را در بر دارد. این کتاب نه مناسب سن وسال ما بود، نه رنگ ورو و نقش ونگاری داشت، اما سرگرممان می‌کرد، به ویژه من را که تازه خواندن ونوشتن یاد گرفته بودم و کتاب داستانی دیگری هم نداشتم؛ بنابراین، طی یک سال، هفت بار خواندمش، اگرچه بدون فهم جزئیات و، چنان که بعدا فهمیدم، به غلط: «کَیقَباد» را هماهنگِ «تیزباد» می‌خواندم و «تَهْمْتَن» را «تَهْمَتُن» تلفظ می‌کردم.

دو. ۱۹ سال پیش، معلم ادبیاتم، آقای ناصر عطری، من و باقی هم درسانم را با مفهوم «تصحیح نسخه» و ویرایش‌های مقبول متن‌های کهن فارسی، ازجمله «شاهنامه»، آشنا کرد. کار جلال خالقی مطلق هنوز تمام نشده بود؛ مطلوب و مشهورْ چاپ مسکو بود که همه جا هم پیدا می‌شد، اما من ــ نمی‌دانم به چه دلیلی ــ تصحیح ژول مُلِ آلمانی-فرانسوی را خریدم که دیگر چندان قدروقیمتی نداشت؛ بااین همه، از رفت وآمد به کتابخانه و آوردوبُرد نسخه حجیم و مصور «شاهنامه» نجاتم داد. بالاخره، چند سال بعد، اگرچه پول خرید تصحیح خالقی مطلق را نداشتم، توانستم چاپ مصطفی جیحونی را به دست بیاورم که بسیار پرداخته و پاکیزه است.

سه. ۱۱ سال پیش، استادم در درس «شاهنامه»، دکتر ابوالقاسم قوام، علی رغم میل باطنی اش، مرا که تلاشی برای گذراندن درس نکرده بودم در آزمون پایان دوره کارشناسی ارشد رد کرد. اگرچه بار دوم، این بار از دکتر فرزاد قائمی، نمره قبولی در آن درس را گرفتم و سال بعدش آزمون دکتری را هم با موفقیت پشت سر گذاشتم، به دلیل اشکال آموزشی پیش آمده بر اثر آن اهمال کاری اول، نتوانستم تحصیلاتم در رشته زبان و ادبیات فارسی را پی بگیرم و به پایان برسانم و به این ترتیب از دانشگاهی که به نام فردوسی بود و گروهی که «قطب علمی فردوسی شناسی و شاهنامه» به شمار می‌آمد و خودم یکی دو سالی کتابدار کتابخانه تخصصی اش بودم بیرون آمدم.

اما، امروز، من این‌ها را با شوق وذوق یا آه وافسوس به یاد نمی‌آورم و به عنوان شرح پیروزی یا شکست نمی‌نویسم، بلکه به مثابه بخشی از واقعیت بازمی گویم و قلمی می‌کنم. با «شاهنامه» هم درست همین رفتار را دارم: اشعار کتاب فردوسی را با نازش و بالش یا دریغ و درد نمی‌خوانم، همچون تکه‌ای از یک کل مطالعه می‌کنم که هم زمان وصف خاستن و جَستن و کاستن ما ایرانیان است، اینکه چگونه برآمدیم و بالا رفتیم و فروافتادیم، و باز بلند خواهیم شد و زمین خواهیم خورد و .... گمانم، هر برخوردی جز این به افراط یا تفریط می‌گراید و فردوسی و کتابش را نمی‌شاید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->