نامزدهای هجدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت معرفی شدند + فهرست امتیازات «زن و بچه» و «یک تصادف ساده» در جدول منتقدان اسکرین دیلی (جشنواره کن ۲۰۲۵) واکنش منتقدان به فیلم «زن و بچه» سعید روستایی | یک درام خانوادگی پرتنش و تکان‌دهنده‌! اوشین مهمان برنامه ۱۰۰۱ و جناب خان می‌شود + زمان پخش و تیزر بازیگر برنده اسکار در فیلم جدید «بازی‌های گرسنگی» سعید روستایی و پیمان معادی در کن ۲۰۲۵ + عکس واکنش رامبد جوان به شباهت «۱۰۰۱» با «خندوانه» فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۱ و ۲ خرداد ۱۴۰۴) + خلاصه داستان و شبکه پخش یادی از فضل‌الله آل داود، ملقب به بدایع‌نگار آستان قدس رضوی | صدای مردم بی‌صدا بود اولین تریلر انیمیشن «زوتوپیا ۲» منتشر شد + فیلم فیلم‌برداری سریال حضرت «موسی (ع)» به زودی آغاز خواهد شد هنر از یادرفته نقاشی قهوه خانه‌ای؛ در گفت‌و‌گو با محمدرضا حمیدی، از معدود بازماندگان نقاشی قهوه خانه‌ای کشور نقد ادبی و داستان نویسی ایران در گفت وگو با حسین آتش پرور | اگر نویسنده حرفی نداشته باشد، گم می شود تأثیر قطعی برق بر وضعیت چاپخانه‌ها و صنعت نشر کتاب مشهد | نمایشگاه تمام شد، کتاب‌ها چاپ نشد آغاز فروش بلیت کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی با قطعات جدید
سرخط خبرها

قصیده «اکبر»

  • کد خبر: ۱۶۶۲۰۹
  • ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۳
قصیده «اکبر»
مو‌ای خانه رَه نِمفروشُم! شلوغه! خب باشه! مُگُم مو اصلا فقط تو همی هوا که شُما‌ها مِگِن آلوده یه مِتِنُم نِفس بکشُم!

مو‌ای خانه رَه نِمفروشُم! شلوغه! خب باشه! مُگُم مو اصلا فقط تو همی هوا که شُما‌ها مِگِن آلوده یه مِتِنُم نِفس بکشُم!

-پسر جان شِلِنگ آب بگیر ُاوَر پیشینگه کردی همه رِ رو مو!‌ها داشتُم مُگفتُم! واز مِگَن‌ای خانه قِدیمیه! خب مو خودُمَم قِدیمیُم! مُو اصلا تو او خیابونای عَجق وَجق با او آپارتمانای بِلند دلُم مِگیره! اصلا راه خانه رِ نِمتِنُم پیدا کُنُم!

- بیا‌ای سرَ فرش رِ بگیر بَکشم اووَر،‌ای کفِ صابونا اینجِه جمع رِفته!

هم شما خودِت حتما آمارش دستتانه! چون اوقدر زیاده از دست مو در رفته! چند بار از همینجه تو خوشی و ناخوشی وایستادُم با شما صُحبت کِردُم؟ یادتانه سرِ به دنیا امدن محمود چقدر دلواپس فائزه خانم بودُم! خودتا مِدنن که فائزرَم از شما دِرُم، جوون بودُم. مغرور بودُم. راز دلُم به هرکی نمگُفتُم.

دلُم که لِرزیده بود پیش شما محکمِش کردُم. یادتانَه یَک شب هموجور غُر مِزدُم، پول قسط خانه مانده بود. به شوخی بهتا گفتُم کاش مِشُد یک آجر از همو طلای گلدستتانه مِدادن به مو! خودُم او شب از حرف خودُم خندیدُم!

ولی فردا صُبِش حاج قربون کریمی دستمزد ساخت خانَشه یکجا پیش پیش داد. خب او آجر افتاد خورد تو سر مو که یک لحظه از کرم شما و اوستا کریم فراموش کرده بودُم. یادتانه اوسال تابستون خانواده اکرم اینا‌ای همه راه از تبریز آمِده بودن، یک نامردی کیف و پولاشا رِ زده بود. سر شب دیدومشا با اصرار آوُردمشان خانه. جا مردانه رِ همینجه رو پشت بوم انداختِم. بهم گفت اکبر آقا ما اگه هتل پنج ستاره هم مِرفتِم، ایجور منظره‌ای به حرم نِداشتم! خب بعدش اکرم دخترشان شد عروس ما. اینا رِ کی جفت و جور کرده. جز شما آقا جان؟!

اگه بُخوام همه قِضیه‌هایی که بین ما و شما اتفاق افتِده رِه بگُم خودش مِشَه مثنوی هفتاد من کاغذ! راستی یادتانه یک ماه پیش وقتی دختر سِد رحیم اهوازی کرونا گیریفتهَ بود، آمدُم اینجه گوشی رِ گرفتُم به سمت شما، سِد رحیم بِرِه شفای دخترش دعا مِکرد؟ خب اویَم شکر خدا خوب رفته. الان سالم سالمه. امشب قراره زنگ بزنه. از همینجه بره عرض تشکر که مو گوشی رِ بگیرُم سمت شما. ما زبونمان قاصِره! فکر نُمکنُم تمام عمرمَم کفاف بده بره شکر‌ای همسایگی. ولی خیالُم راحته شما با معرفت عالمِن.

با اجازتا اذون نزدیکه. مو بُرُم دست نماز بگیرُم. -بسه بِچه جان او فرش سابوندی! اوقدَم آب مصرف نکن. اوَر فرشِ بگیر بلندش کن بندِزمش رو نرده!

عکس: حسین ملکی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->