درمیشیان، سینماگر ایرانی، نامزد جایزه «افشین یداللهی» شد درخشش «پریسان» در جشنواره‌های خارجی آرش مجیدی با «تانک‌خورها» روی آنتن شبکه سه + زمان پخش راهیابی ۲ فیلم کوتاه از انجمن سینمای جوان مشهد به تهران عیادت «کاپیتان جک اسپارو» از کودکان بیمار انتصابات وزارت فرهنگ تا پایان مهر ماه سال ۱۴۰۳ انجام خواهد شد مشهد، پیشرو در گرافیک مقاومت معرفی فیلم‌های بلند داستانی جشنواره کودک اصفهان + اسامی فیلم ترسناک «جیغ ۷» در راه سینما ایده درخشان دزدیدن پول مترجم از کی عملی شد؟ | درباره بی مهری همیشگی به مترجمان و حق وحقوق آن‌ها تاریخ ایستادگی در فلسطین به زبان شعر گفتگو با هوش مصنوعی «مایکروسافت کوپایلوت» درباره «فرهنگ و ادبیات مشهد» درخشش «پر» و «مورس» در دو جشنواره جهانی جایگزین ترانه علیدوستی در نسخه ترکیه‌ای «شهرزاد» کیست؟ + عکس طناز طباطبایی در «نفس‌خور»، فیلم جدید محمد کارت هیئت انتخاب سی‌و‌چهارمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی را بشناسید
سرخط خبرها

حکایت آهوی زیبا و شوهرِ خر

  • کد خبر: ۱۶۸۶۹۲
  • ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۰
حکایت آهوی زیبا و شوهرِ خر
در روزگاران قدیم در یکی از دشت‌های ناحیه مرکزی، نرسیده به کوه بلند، آهوی زیبا و رعنایی زندگی می‌کرد که مرکز توجه رهگذران و گردشگران و شاعران و ادبای روزگار بود.

در روزگاران قدیم در یکی از دشت‌های ناحیه مرکزی، نرسیده به کوه بلند، آهوی زیبا و رعنایی زندگی می‌کرد که مرکز توجه رهگذران و گردشگران و شاعران و ادبای روزگار بود. روزی فرشته مهربان که همواره از دور بر اوضاع واحوال جانوران نظارت می‌کرد، به سراغ او رفت و پس از سلام و احوالپرسی گفت:‌ای آهو، چه آرزویی داری؟ بگو تا برآورده کنم. آهو گفت: وقت ازدواجم فرا رسیده است، اما همسر دل خواهم را پیدا نمی‌کنم. آرزو دارم بتوانم همسر دل خواهم را پیدا کنم.

فرشته مهربان گفت: دوست داری همسرت چطور جانوری باشد؟ آهو عرق شرم را که بر پیشانی اش نشسته بود، پاک کرد و گفت: دوست دارم همسرم جانوری تنومند و خشن و کیوت و فنی و زحمتکش، با صدایی رسا و بلند باشد. فرشته به سرعت به جست وجو پرداخت و جانوری را که با معیار‌های آهو مطابقت داشت و نامش خر بود، در یکی از علفزار‌های اطراف پیدا کرد و با عصای جادویی اش او را نزد آهو برد.

آهو خر را پسندید و فرشته مهربان شرایط ازدواج آن دو را فراهم کرد و آن‌ها را به ماه عسل فرستاد. چند ماه بعد، فرشته مهربان که برای مأموریتی دیگر به دشت ناحیه مرکزی آمده بود، نزد آهو رفت تا احوال وی را جویا و از وضع زندگی اش مطلع شود. وقتی نزد آهو رسید، وی را در حال گریه کردن مشاهده کرد. پیش وی نشست و با عصای جادویی اش اشک‌های وی را پاک کرد و از وی پرسید:‌ای آهوی زیبا، چه شده است؟ چرا گریه می‌کنی؟

آهو گفت: از دست شوهری که برایم پیدا کرده ای، به تنگ آمده ام. فرشته گفت: وا! او که کاملا بر طبق معیار‌های تو بود. آهو گفت: من جوان و خام و خر بودم، اما او هم خیلی خر است. فرشته پرسید: یعنی چی؟ آهو گفت: همه می‌گویند شوهرت حمال است. فرشته پرسید: دیگر چی؟ آهو گفت: خانه ام عین طویله شده است. فرشته پرسید: دیگر چی؟ آهو گفت: هرچی با او حرف می‌زنم، عین خر نگاه می‌کند. فرشته پرسید: دیگر چی؟ آهو گفت: تا عصبانی می‌شود، عرعرش به هوا بلند می‌شود.

فرشته پرسید: دیگر چی؟ آهو گفت: همین‌ها بس نیست؟ فرشته گفت: چرا. وی سپس افزود: حالا چه آرزویی داری؟ آهو گفت: مرا از دست این خر خلاص کن. فرشته گفت: شاید او تو را دوست داشته باشد. آهو گفت: دوست داشتنی که از روی خریت باشد، دوست داشتن نیست. فرشته گفت: با اجازه این جمله زیبا را کپی می‌کنم. وی سپس آن جمله زیبا را کپی کرد و با عصای جادویی آهو را از دست خر خلاص کرد و به ادامه مأموریتش پرداخت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->