ماجرای بخشش یک قاتل پای چوبه دار پیدا شدن پیکر جوان گلستانی پس از چند روز در استخر کشاورزی + فیلم بایدها و نبایدهای تغذیه‌ای برای پیشگیری از سرطان پروستات هشدار: تغییر الگوی انتقال ایدز از اعتیاد به رابطه جنسی راهکارهای یک مشاور برای کاهش وابستگی نوجوانان به فضای مجازی معمای پیچیده مرگ مرد تهرانی پس از مصرف مشروبات الکلی اعترافات تکان دهنده زن جوان به قتل خونین همسرش هشدار هواشناسی نسبت به رگبارو رعد و برق در خراسان رضوی و ۲۴ استان دیگر قتل مرد جوان کرمانشاهی به دست همسرش + جزییات ۵۹۲ هزار زن تحت پوشش بهزیستی هستند| ۳۰۰ هزار نفر معلولیت شدید دارند آتش‌سوزی منزل مسکونی در خیابان خاقانی مشهد (دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳) سرانه فضای آموزشی در «تبادکان» مشهد به سه مترمربع رسید آغاز ثبت‌نام مقدماتی حج تمتع ۱۴۰۴ از پنجم آذر ۱۴۰۳ کمبود دارو و عدم تغییر سبک زندگی، بلای جان بیماران کلیوی | پیوند کلیه را جدی بگیرید وحید شالچی معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم شد + بیوگرافی و سوابق شیوع بیماری ناشناخته گوارشی در کشور | همچنان با کرونا درگیریم اجاره سیم کارت، دامی برای فریب شهروندان نحوه محاسبه متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی چگونه است؟ (۲۸ آبان ۱۴۰۳) آغاز نام‌نویسی بیستمین دوره عمره دانشگاهیان (۲۸ آبان ۱۴۰۳) نکاتی برای پایداری زندگی و رابطه­ سالم بین همسران | دل‌بسته هم باشیم کمک ۱۴ میلیارد تومانی مردم خراسان رضوی به جبهه مقاومت سند ملی حقوق کودک به طور شایسته اجرا نشد ثبت‌نام داوطلبان کنکور برای ترمیم نمرات از آذرماه ۱۴۰۳ آغاز می‌شود انتقاد نماینده سابق مجلس از راه‌اندازی کلینیک ترک بدحجابی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳) | کاهش کیفیت هوا در شهر‌های صنعتی و پرجمعیت طی امروز و فردا توصیه‌های دندانپزشکی برای دیابتی‌ها مصرف کنسرو ماهی نجوشیده، منجر به بستری شدن یک ماهه شهروند مشهدی شد هشدار سازمان غذا و دارو: در سرماخوردگی و آنفلوانزا از مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک بپرهیزید معلمان در بارگذاری مدارک برای رتبه‌بندی به این مراحل توجه کنند پیگیری سازمان حج و زیارت برای ارائه وام کم‌بهره توسط بانک‌ها به ودیعه‌گذاران عمره آیا وام شهریه از سبد وام‌های دانشجویی حذف می‌شود؟ آخرین وضعیت اعطای تابعیت به کودکان حاصل از ازدواج مادران ایرانی با پدران اتباع
سرخط خبرها

درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن

  • کد خبر: ۱۷۱۱۱۳
  • ۰۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۳
درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن
حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.

فکر می‌کنم چندوقتی می‌شد که «پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن» به مسئله حیاتی یکی از رفقایمان تبدیل شده بود. جوری درباره اش حرف می‌زد انگار موهبتی را از دست داده یا ظلمی ازلی ابدی نصیبش شده است که هیچ رقمه نمی‌تواند کاری برایش بکند. از اینکه خواهرش می‌تواند کلی گریه کند و کسی نفهمد، ولی او با کوچک‌ترین نم اشکی چشم هایش باد می‌کند، شاکی بود. احساس فلاکت می‌کرد. حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.

حالا حسابش را بکنید اگر دلش می‌خواست یک وقتی، یک جایی، اصلا گیریم جلو یک جمع بزرگی،‌ها های گریه کند، احتمالا طوری صورتش ورم می‌کرد که نه می‌توانست ببیند، نه می‌توانست نفس بکشد. حالا دیگر برای این پف کردن و قرمزشدن شدید چشم‌ها و راه افتادن آب از لب ولوچه و بینی اش باید فکر اساسی می‌کرد.

البته فکر اساسی که وجود نداشت. کاری از دستش برنمی آمد به جز اینکه جلو خودش را بگیرد. باید حواسش را جمع می‌کرد تا بغض هایش را کنترل کند و از هرگونه موقعیتی که در آن به شدت تحت تأثیر قرار می‌گرفت، اجتناب کند.

نباید در معرض هیچ فیلم و عکس و کتابی قرار می‌گرفت. درواقع اگر هم در معرضشان قرار می‌گرفت، نباید خیلی عمیق می‌شد. نباید زیادی فکر و خیال می‌کرد. بعدش گفتیم سری به خواهرش بزند و ببیند او چطور توانسته است به این ویژگی خدادادی دست پیدا کند.

همه این حساسیت‌ها به این برمی گشت که دیگران او را بابت این گریه‌ها سین جیم نکنند و راستش من -و ما- اصلا متوجه نمی‌شدیم حساسیت دیگران چرا باید این همه برای او مهم باشد. اما مهم بود و در این فقره هم کاری از دست ما برنمی آمد. می‌گفت بعد از گریه کردن چندساعتی بی نهایت حالش خوب است. کیفور است. نفس می‌کشد.

یک جور رهایی و بی قیدی از ته ته درونش ترشح می‌کند که هیچ موقعیت دیگری این حال را برایش نمی‌آورد. ولی همین که می‌خواهد از محدوده اش، از اتاقش، بزند بیرون، نگران است کسی چیزی بگوید و گند بزند به همه این حس وحال؛ و متأسفانه بیشتروقت‌ها این اتفاق می‌افتاد. بحث‌ها بعد از این دیدن چشم‌های پف کرده اش توسط خانواده کشیده می‌شد به این سمت که «این خرس گنده معلوم نیست چشه و چه گندی زده که هر چندروز یه بار زارزار گریه می‌کنه و با چشمای ورم کرده می‌آد بیرون. داره خودش رو کور می‌کنه.»

البته این رفیق خرس گنده ما کم مصیبت نداشت و اتفاقا برای همین هم دلش می‌خواست دست کم با فراغ بال گریه کند، ولی این یک قلم آزادی را داشتند از او می‌گرفتند. دلش می‌خواست بابت همین هم یک دل سیر گریه کند، ولی جلو خودش را می‌گرفت.

فکر نمی‌کردم روزی برسد که یک نفر برای گریه کردن هم سازوکار بچیند، غبطه بخورد و مقرراتی تنظیم کند. فکر می‌کردم گریه ‎ها بداهه می‌آیند و لابد دیگران، حتی نزدیک‌ترین آدم ها، اجازه می‌دهند بی هیچ تصور و نگرانی اشک را بریزی و کارت را بکنی. چاره کار باز هم به دست مرگ باز شد. پدرش از دنیا رفت و حالا هر گریه او یک دلیل مشخص دارد؛ بی پدری!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->