دیدار وزیر ارشاد با قباد شیوا، هنرمند پیشکسوت عرصه هنر‌های تجسمی بررسی کتاب «قدرت اندیشه» و برخی از آرای آیزیا برلین فیلم‌های آخر هفته شبکه‌های سیما (۲۱ و ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴) + زمان پخش و خلاصه داستان دانلود قسمت شانزدهم سریال پایتخت ۷ + تماشای آنلاین اختتامیه مرحله استانی چهارمین جشنواره ملی «افتخار من» در مشهد برگزار شد همه چیز درباره سریال وحشی هومن سیدی + زمان پخش و تیزر احساس سوختن به تماشا نمی‌شود مستند فریم‌های فلسطینی روی آنتن شبکه یک + زمان پخش دکترای افتخاری برای اولگا توکارچوک، نویسنده برنده نوبل هنر انقلاب، به مسائل ناب انسانی می‌پردازد لزوم حفظ هویت محتوایی هنر انقلابی هنر انقلاب زبان گویای جامعه کاپیتان تیم ملی فوتسال مهمان «۱۰۰۱» می‌شود + زمان پخش احیای سینما به سمت درست تاریخ پرندگان خشمگین ۳ در راه سینما هنر انقلابی مطالبه گر و امید آفرین | گفت وگو با هنرمندان مشهدی به بهانه سالروز شهادت سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی رضایت ادبی و چند پاراگراف درباره‌ سبک نویسندگی همینگوی
سرخط خبرها

ننه فتیر

  • کد خبر: ۱۸۳۲۳۷
  • ۱۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۴
ننه فتیر
ننه فتیر را برای این فتیر می‌گویند که هر ساله سر همان تاریخ در اوایل پاییز فتیر می‌پزد و پخش می‌کند بین همسایه ها.
حمید سبحانی
نویسنده حمید سبحانی

ننه فتیر را همه اهالی سیرچ می‌شناسند، نه تنها اهالی سیرچ که همه در ختان و دیوار‌های سنگی سیرچ هم می‌شناسند، از سرو چند هزار ساله وسط میدان تا دیوار سنگی امام زاده سید جلال.

ننه فتیر را برای این فتیر می‌گویند که هر ساله سر همان تاریخ در اوایل پاییز فتیر می‌پزد و پخش می‌کند بین همسایه ها.

از همان اول صبح بوی فتیر‌های ننه می‌پیچد توی کوچه ها، از لای درختان و روی رودخانه و توی کوچه‌ها عبور می‌کند. هوش و حواس بچه‌های قالیباف خانه را می‌کشاند پی خودش و می‌رود و می‌رسد و می‌پیچد دور صندوق ضریح امام زاده.

بوی فتیر با خود یاد آن قصه قدیمی را پخش می‌کند و توی ذهن‌ها جان می‌دهد. نقشه خوان قالیباف خانه از نقشه خواندن باز می‌ایستد و آن قصه را برای دخترکان جوان دوباره تعریف می‌کند. اوایل پاییز بود، گردو‌های سیرچ را تازه چیده بودند، سیب‌ها هنوز روی درختان با عشوه‌ای سرخ خودنمایی می‌کردند، ننه فتیر، ننه فتیر که نه! آن زمان اسمش سکینه بود.

سکینه رشته‌هایی از اسپند را مثل دانه‌های تسبیح از سه رشته نخ عبور داده بود و برای رفع چشم زخم آن را آویزان سقف ایوان کرده بود، وان یکادی خوانده و فوت کرده بود. آن سال محصول باغ سیب عالی بود.

کربلایی قاسم،  شوهر سکینه خوشحال بود. گفته بود سیب‌ها را که جمع آوری کنند و آخرین بار را که ببرند شهداد بفروشند، فردایش راهی سفر مشهد می‌شوند برای زیارت امام رضا (ع). آن صبح کامیون دوج خیرا...  پر بود از جعبه‌های چفت شده کنار هم، بار ماشین به اندازه چند ردیف از لبه‌های قسمت بارگیری کامیون زده بود بالا.

سکینه از کربلایی قاسم پرسیده بود بار ماشین این بار زیاد و سنگین نیست توی این جاده خاکی؟  کربلایی گفته بود آخرین بار است. خیرا... شهداد کار دارد و بر نمی‌گردد. تو فتیر سفر مشهد را بپز خاتون جان که فردا راهی هستیم.

سکینه نان فتیر‌ها را پخته بود. بین همسایه پخش کرده بود چندتایی را هم نگه داشته بود برای توی راهشان. آن روز شب شد و کربلایی قاسم نیامد. سال‌های بعدش هم نیامد. مردمی که آن روز از شهداد به سمت سیرچ بر‌ می‌گشتند، سیب‌های سرخی دیده بودند که در پهنای کویر در این سو و آن سو زیر آفتاب می‌درخشیدند.

هنوز که هنوز است همان تاریخ در اوایل پاییز ننه فتیر برای سفر مشهد و رفتن به زیارت امام رضا (ع) فتیر می‌پزد.

عکس: امیر مافی بردبار

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->