آواز خوانی حسام الدین سراج در مراسم تشییع استاد فرشچیان + فیلم فیلم «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» شهرام مکری در جشنواره بوسان بازیگر نقش جایگزین مصطفی زمانی در نسخه آمریکایی سریال «یوسف پیامبر» چه کسی است؟ + عکس و بیوگرافی سعید روستایی از احتمال اکران «برادران لیلا» خبر داد + عکس «پوست شیر» رقیب سریال‌های ترکی در برزیل شد + عکس پائولو سورنتینو: سینما در برابر نسل‌کشی غزه ناتوان است جایگزین سریال هاتف از شبکه آی فیلم مشخص شد + زمان پخش و خلاصه داستان تولیت آستان قدس رضوی: نقش اهالی رسانه در امیدآفرینی و تقویت همبستگی ملی بی‌بدیل است | هر سخنی علیه وحدت ملی، خیانت به کشور است ویدئو | جدیدترین فیلم از پشت صحنه سریال هری پاتر در خیابان‌های لندن بازسازی حریم تئاتر شهر وارد مرحله جدید شد آرنولد شوارتزنگر: ترامپ مثل رشته فرنگی خیس بود! + فیلم پلاسکو در کمین کنسرت‌ها | ایمنی سالن‌ها زیر سوال است مجید قیصری به عنوان دبیر علمی جایزه جلال آل‌احمد منصوب شد انتقاد محمود پاک‌نیت از روند تولید سریال‌ها: کیفیت قربانی سرعت شده است برد پیت با «F۱» به پلتفرم‌های دیجیتال می‌آید حضور بانیپال شومون و کاظم سیاحی در «الیور توئیست» قطعی شد یوتیوب برای اولین بار خواهان پخش مراسم اسکار شد سعید چنگیزیان در کنار سحر دولتشاهی در نمایش «رامسس دوم» درباره کتاب «پاسیاد پسر خاک» و آشنایی با زندگی و مبارزات سیدعلی اکبر ابوترابی فرد | مرد جنگ و صلح
سرخط خبرها

پناهی مادرانه

  • کد خبر: ۱۸۳۸۹۲
  • ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۴
پناهی مادرانه
مامان هر وقت دلش می‌گرفت می‌رفت حرم امام رضا (ع). هروقت غمگین می‌شد می‌رفت حرم امام رضا (ع). هر وقت بابایی می‌رفت مأموریت پشت بندش هم مامان می‌رفت حرم. آن باری هم که داداش قاسم رفت سربازی بعدش بلافاصله چادرش را برداشت رفت حرم.

خاله ریحان که مریض بود هم بعدِ عیادتش تو بیمارستان، آمدیم باهم حرم. دایی علی هم که دانشگاه قبول شد؛ درست بعد از اینکه پای تلفن خبرش را شنید گوشی را گذاشت و باز هم راهی حرم شد. یک بار ازش پرسیدم: مامان چرا همیشه میایم حرم امام رضا (ع).

خندید و گفت: یکمی سخته برای تو توضیح دادنش! گفتم: یه جوری بگو که آسون باشه. گفت:، چون امام رضا (ع) خیلی مهربونه! گفتم: مگر بابابزرگ، بابایی، داداش قاسم مهربون نیستند! گفت: چرا، اما حرم امام رضا (ع) جاییه که آدم توش احساس امنیت می‌کنه. گفتم: امنیت یعنی چی؟ گفت: یعنی مثل پناهگاه می‌مونه، یعنی اونجا حالت خوبه، خیالت راحته. یعنی آدم اونجا دل شوره اش آروم میشه، اونجا آدم ترسی نداره. بعدش گفت: امیدوارم فهمیده باشی توضیحاتم رو! یه چیزایی اش رو نفهمیده بودم و یه چیزایی رو هم فهمیده بودم. برای همین گفتم: اوهوووووم.

بعد مامان تو چشام نگاه کرد و گفت: یادته اون روز که رفته بودیم برات لباس فرم مدرسه بخریم، حواست پرت شده بود توی خیابون دستم رو ول کرده بودی و گم شده بودی؟
گفتم: آره.

گفت: چه احساسی داشتی؟ با خودت چی فکر کردی؟
گفتم: خیلی ترسیده بودم. خیلی گریه کردم. فکر کردم هیچ وقت دیگه پیدام نمی‌کنید و دیگه تنها شدم، خیلی ترسناک بود.
گفت: یادت هست وقتی من رو دیدی چطور چسبیدی به دست من و اومدی زیر چادرم؟ بعد محکم من رو گرفته بودی و ازم جدا نمی‌شدی.
گفتم: آره

گفت: حرم امام رضا (ع) مثل همون چادره، مثل همون دست امن مادرانه است که محکم گرفته بودی اش. من وقتی می‌ترسم، وقتی گم می‌شم، وقتی گریه ام می‌گیره وقتی تنها می‌شم، وقتی طاقتم طاق می‌شه، پناه می‌برم به امام رضا (ع)، امام رضا (ع) مثل یه مادر و حتی بیشتر مهربونه. اونجا آروم می‌شم. حالم خوب میشه. حس می‌کنم دیگه گم نمی‌شم.
گفتم: آهااااا... آره... بعد پرسیدم طاق یعنی چی؟!
مامان خندید و لُپم رو کشید.

عکس: امیر مهدی نجفلو

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->