آیسسکو، در سال ۲۰۱۷، مشهد را به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام معرفی کرد. رهبر معظم انقلاب، مشهد و حرم علی بن موسی الرضا (ع) را «مرکز مهم و پایگاه معنویت» میدانند. با این حال در قبال این نام گذاریها باید پرسید که «سهم معاصر ما» در پایتخت فرهنگی جهان اسلام چقدر است؟ آیا میراث قدیمی مشهد علت نام گذاری به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام شده یا اقدامات معاصر ما در این امر مؤثر بوده است؟ بیایید سری به سابقه مشهد بزنیم.
۱. مشهور است که معمار و طراح بسیاری از صحنها و رواقهای حرم علی بن موسی الرضا (ع)، شیخ بهائی است. این بنای عظیم و هنرمندانه، دست کم چهار قرن است که همچون نگینی در معماری جهان میدرخشد. به تعبیری دیگر، ما هنوز از این معماری هنرمندانه، در میزبانی زائران حضوری و حتی مجازی بهره میبریم و بر سرِ خوان این هنرمندی نشسته ایم. مشهور است که در ساخت مسجد گوهرشاد، صاحب کارِ اثر، با اعتقاد به تأثیر عوامل معنوی بر کالبد فیزیکی، پرداخت حق الزحمه بیشتر به کارگران و بنایان را منوط به داشتن وضو در هنگام کار کرده بود. به نظر میرسد با چنین ظرافتهایی است که مشهدالرضا (ع) و نگین آن برای قرنهای متمادی منشأ تأثیرگذاری جهانی بوده و یحتمل به خاطر این میراث «گذشتگان» است که مشهد، پایتخت فرهنگی جهان اسلام شده است؛
۲. زحمت بزرگانی در سالهای بعد از شیخ بهائی برای حفظ میراث او و نظایر او، ارزشمند است؛ اما به ویژه بعد از مواجهه ما ایرانیان با دستاوردهای جهان مدرنِ غربی «در دوره معاصر»، از جمله فناوریهای ناظر به سفر، ساخت وساز، اسکان زائر، ساختارهای اقتصادی و فرهنگی و هنری معاصر نظیر سینما، روزنامه، فضای مجازی و صدها مصداق دیگر، در عین حال که امکانهای عدیدهای پیشِ روی ما قرار داده است تا بتوانیم از آنها درراستای ترویج گسترده و تبلیغ جهانیِ معارف اهل بیت (ع) بهره ببریم، اما مخاطراتی را نیز برای ما در پی داشته است؛
۳. متأسفانه با رواج یک درک خام اندیشانه و ساده لوحانه از خنثی بودنِ دستاوردهای مدرنیته غربی، ما به جای تلاش برای تصرف و تسخیر آنها در ذیل فرهنگِ دینی مان، آنها را بدون هیچ تغییر درخورتوجهی در خدمت تخریب میراث گذشتگان قرار داده ایم. اگر شیخ بهائی یا معماران گوهرشاد، ریاضیات و هنر و معماری گذشته را با امکانات محدود آن زمان، در خدمت این بارگاه ملکوتی قرار میدادند و توانستند میراثی بیش از پانصد سال برای ما باقی بگذارند، آیا ما با این امکانات «جهانی»، باید دلخوش به ترویج معارف رضوی در سطح ایران یا حداکثر جهان تشیع باشیم و مسئولیتی در قبال تحولات «جهانی» معاصر، در اقصی نقاط جهان نداریم؟
آیا ما میتوانیم مدعی باشیم که آنچه از دستاوردهای انسان معاصر اعم از تکنولوژی، معماری، سینما و فضای مجازی، روابط اجتماعی-اقتصادی-سیاسی، امنیت، روابط فرهنگی میانملتها، کسب کرده و میکنیم را بهگونهای در خدمت این بارگاه و شهر قرار دادهایم که پیام اهل بیت (ع) در سطح جهانی منتشر و تاثیرگذار باشد؟ حتی قدری صریحتر، آیا ما با ساخت هتلها، پاساژها و بهکارگیری معماری بیتناسب با فرهنگ دینی و نگاه سوداگرانهای که در مشهد ساری و جاری است، نقشی جز تخریب میراث گذشتگان داشتهایم؟ آیا میزان گسترش مراکز فرهنگی در مشهد، بهقدری هست که مفید معنای پایتخت فرهنگی جهان اسلام باشد؟ سفرۀ پهنشدۀ گذشتگان تا چه زمانی ذائقۀ مصرفگرای ما را تامین میکند و آیا ما مسئولیتی در قبال این مصرفِ فرهنگی-تاریخی و میراثمان برای آیندگان نداریم؟ آیا اقدامات ما در مشهد، بهنحوی هست که برای آیندگانِ ۲۰۰ سال آینده، میراث فرهنگی و معنوی خاصی از دورۀ جمهوری اسلامی باقی گذاشته باشیم؟