ملیحه کروخی - شهرآرانیوز، امسال پاییز با رنگهای زرد و نارنجی و عطر نارنگی باز هم آمد و بوی مدرسهها در شهر پیچیده است. مدرسههای دخترانه و پسرانه آنقدر زیادند که گاهی از یادمان میرود بپرسیم اولینشان کی و کجا بود که آجربهآجر بالا رفت و ما را پشت نیمکتهای چوبی رفاقت نشاند تا الفبای زیستن را پای تختهسیاههایشان بیاموزیم.
حتی بسیاری نمیدانند چه مردان و زنانی مرارتها کشیده و زخم چه طعنها و جفاها به جان خریدهاند تا سنگ بنای نخستین این مدرسهها گذاشته شود؛ یکیشان بانو فروغالسلطنه آذرخشی است که حوالی یک قرن پیش، نخستین مدرسه دخترانه مشهد را ساخت و اولین چراغ تحصیل دختران را روشن کرد. سطرهای بعدی، یادی از او و چالشهایی است که در این راه پشت سر گذاشت.
پس از مشروطه با اینکه بارقههای توسعه طلبی روشن شده و مطالبه برای فراهم شدن زمینه تحصیل و دانش اندوزی افزایش پیدا کرده بود، زنان و دختران همچنان در بسیاری از شهرها از بسیاری حقوق اولیه که یکی شان کسب علم بود، محروم بودند؛ زیرا معمولا جامعه سنتی آن روزگار اعتماد یا اعتقادی به شیوه نوین آموزش نداشت یا تحصیل را صرفا مخصوص پسران میدانست.
در واقع اواخر دوره قاجار و پس از مشروطیت همچنان نگاههای جامعه سنتی ایران راه تحصیل به ویژه برای دختران را بسیار دشوار و دور از تصور ساخته بود.
خانوادههایی هم که اصرار بر تحصیل دختران خود داشتند، ناچار بودند معلم خصوصی استخدام کنند و آنان را در منزل آموزش دهند. در این میان برخی نه تنها تحصیل را برای دختران عیب میدانستند که حتی معدود معلمان زن آن دوران را بی عفت میخواندند و بر سر راه مدارس هنگام عبورشان آب دهان میانداختند.
این تلاشها به سرانجام میرسد و درست ۱۱۷ سال پیش، اولین مدرسه دخترانه در مشهد راه اندازی میشود؛ مدرسهای که در خیابان سرشور فعلی، کوچه مسجد نظریافته (سهله) سرشور ۲۷ واقع شده است و هنوز نام فروغ در تابلو معرفی کوچه اش میدرخشد.
ناگفته نماند از این بانو دو مدرسه به یادگار مانده که یکی مدرسه «فرزانگان» است و دیگری دبیرستانی بوده که این سالها تغییر کاربری داده و با عنوان اداره کل آموزش استثنایی تابلو خورده است.
به فاصله ۱۲ سال پس از شروع کار اولین مدرسه دخترانه در تهران، بانو فروغ السلطنه آذرخشی در مشهد اقدام به تأسیس اولین مدرسه دخترانه میکند.
اگرچه در ظاهر ساده به نظر میرسد، تأسیس مدرسه دخترانه در مشهد آن روزگار بسیار سخت بوده است و پیش از فروغ، میرزا حسن تبریزی نیز در سال ۱۲۶۷ خورشیدی وقتی نخستین دبستان مشهد را ساخت، این مرارتها را تجربه کرد، آن چنان که این اتفاق به مزاق برخی از افراد جامعه سنتی آن دوران خوش نیامده و مدرسه اش خراب شد و او ناگزیر از مشهد رفت.
ورود زنان به این عرصهها در همان جامعه بعد از ۲۷ سال با مشکلات و موانع بیشتری همراه بود و ایجاد تحولی جدید و سنت شکنی تلاش برای سوادآموزی قطعا بازخوردی شدیدتر را درپی داشت.
با توجه به تاریخ درج شده در گزارش شاپور که مربوط به سال ۱۳۱۳ خورشیدی است، بانو فروغ در سال ۱۲۹۴ خورشیدی دبستان خود را در مشهد و در محله سرشور تأسیس و در ابتدا با سه دانش آموز در کلاس اول و چهار دانش آموز در کلاس دوم، کار خود را آغاز میکند و به تدریج کلاسهای سوم، چهارم و پنجم هم دایر میشود.
روایت است فروغ که تا آن زمان برای برگزاری مراسم افتتاح رسمی مدرسه فرصت پیدا نکرده بود، در سالروز تولد پیامبر اکرم (ص)، جشن مفصلی به عنوان افتتاحیه مدرسه برگزار میکند.
بودجه مدرسه اش نیز ابتدا با هزینه شخصی، کمک برادران و دیگر خیّران شهر و شهریه دانش آموزان تأمین میشود، اما پس از مدتی و با بیشتر شدن هزینه ها، از کمک ماهیانه ۳۰ تومانی شرکت فرهنگیان کمک میگیرد.
برابر اسناد، این مدرسه در سال ۱۳۰۹ خورشیدی، پس از ارزیابی و تأیید اداره معارف به عنوان یکی از مدارس ملی تأیید میشود و از طرف این اداره کمک ماهیانه دریافت میکرده است با این همه همچنان با مشکلاتی مانند بودجه، کمبود مکان، نبود حمایت مسئولان و شخصیت ها، استقبال نکردن والدین از مدارس دخترانه و نگرانی از سرنوشت دختران تحصیل کرده دست وپنجه نرم میکرده است. در کنار اینها برخی از مخالفان ترویج سوادآموزی به اقسام گوناگون، وی را تهدید میکردند و از ادامه کار میترساندند.
او، ولی با پشتکار ادامه میدهد و در مقابل مخالفان ایستادگی میکند. در خاطرات یکی از معلمان این مدرسه، آقای قدوسی، میتوان بخشی از مرارتهایی را که فروغ آذرخشی کشیده است، خواند.
او مینویسد: «برای اینکه تندروها یورش نیاورده و تابلو مدرسه را نشکنند، به توصیه دکتر حجازی تابلو مدرسه را با ریسمانی به پشت بام متصل کرده بودند و هروقت میشنیدند که عدهای برای برداشتن تابلو قصد حمله را دارند، فورا از پشت بام تابلو مدرسه به بام کشیده میشد. تجمع کنندگان هم وقتی میدیدند که تابلویی در کار نیست، میرفتند!»
در روایتهایی هم آمده است که در ابتدای تأسیس مدرسه، بانو فروغ شبهای بسیاری را در مدرسه به صبح میرسانده است تا مبادا افرادی که به دفعات شبانه به مدرسه یورش آورده بودند و قصد تخریب آن را داشتند، در بزنگاهی بیایند و مدرسهای را که برای پا گرفتنش خون دلها خورده بوده، به آتش بکشند.
این در حالی بوده که فروغ، چون خود، زنی مذهبی بوده، آموزش مسائل مذهبی در مدرسه اش بسیار مورد توجه قرار میگرفته و انجام فرایض دینی و نماز و روزه و همچنین جنبههای اخلاقی مانند متانت، راستی و درستی رفتار به دقت آموزش داده میشده است.
این ترس در ادامه سبب میشود که فروغ آذرخشی دست به کاری زند که غصه سرآید؛ او تصمیم میگیرد به در خانه همه علمای بزرگ مشهد برود تا در کنار جلب رضایت آنان برای ادامه کار مدرسه، آنها را با خود همراه کند و تندروهایی را که مخالف تأسیس و تداوم کار مدرسه دخترانه بودند، سر جای خودشان بنشاند.
گفته شده است که بانو فروغ با توجه به ثبات عقیده در مذهب و تعصب در اجرای احکام اسلام و فرایض دینی، به راحتی با زبان گفت وگوی علما آشنا بوده، بنابراین بسیار هوشمندانه با برقرار کردن ارتباط و دخیل کردن همسران، دختران یا خواهران علما در این موضوع، از داخل خانه نیز برای گفتوگو و جلب موافقت این افراد تلاش میکرده است؛ همان ترفند هوشمندانهای که در زمان تحریم تنباکو برای تأیید گرفتن از ناصرالدین شاه ازسوی زنان حرم به کار برده شد.
در این میان حسن نیت و علاقه مخصوص بانو فروغ به تعلیم و تربیت دانش آموزان، برای همه این افراد اثبات شده و زمینه ساز اعتماد و همراهی با او شده بود.
طبیعتا اگر هر یک از این جنبههای شخصیتی او نبود، تحصیل دختران مشهد و خراسان تا سالها به تأخیر میافتاد. اما بانو فروغ همچون پلی مستحکم به ایجاد ارتباط بین بخش سنتی و مدرن جامعه آن روز دست یافت.
موقعیت خاص اجتماعی بانو فروغ آذرخشی در کنار آموزههای دینی باعث شده بود نگاهی انسان گرایانه و جامع به همه طبقات اجتماعی داشته باشد.
برای او آینده روشن دختران از فرزندان اشراف تا کودکان بی سرپرست بورسیه شده در مدرسه اش د رکنار هم و به یک میزان اهمیت داشته است تا گام برداشتن به سوی جامعه مدرن را آغاز کنند.
برای نمونه با تدبیر او، هزینه تحصیل دختران بی بضاعت ازسوی آستان قدس رضوی و جمعیت شیر و خورشید سرخ شرق (معادل بهزیستی امروز) پرداخت میشده است که به صورت شبانه روزی در مدرسه تعلیم داده میشدند.
این بانو همچنین در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، دبستان دیگری را تأسیس و سرپرستی آن را به خواهرش بانو قهرمانی واگذار میکند.
پس از ایجاد دبستان، او در سال ۱۳۱۱ خورشیدی سعی میکند که یک دبیرستان دخترانه در مشهد راه بیندازد که با این درخواست او موافقت میشود.
ناگفته نماند سابق بر این، در همان دبستان، پایه اول متوسطه از سال ۱۳۰۹ خورشیدی تدریس میشده است، اما در این سال و پس از گرفتن مجوز ایجاد دبیرستان، مدرسه دوره متوسطه به صورت مستقل برای هفت کلاس و در مکانی مستقل در مجاورت دبستان فروغ پا میگیرد.
نقش مهم بانو فروغ تنها به مشهد محدود نمیشود؛ زیرا همت او در ترویج و تشویق آموزشهای مدرن دختران در دیگر شهرهای ایران نیز بسیار شایان توجه است.
در روایتهای مختلف آمده است بارها از نقاط مختلف ایران، پدران و مادرانی که فرزند دختر داشتند و نگران تحصیل فرزند خود بودند، نزد وی به مشهد میآمدند و از او تقاضا میکردند که در راه اندازی مدارس جدید برای دختران به آنان مشاوره دهد و راهنمایی برای گشایش مشکلات ایجاد مدرسه در شهر باشد که او دریغ نمیکرده و هر آنچه را میدانسته، در طبق اخلاص میگذاشته است.
در سال ۱۳۳۵ خورشیدی به مناسبت چهلمین سال تأسیس مدرسه فروغ و بازنشستگی خانم فروغ السلطنه، طی مراسم و جشن بزرگی که از طرف اداره کل فرهنگ خراسان ترتیب داده شده بود، از خدمات وی قدردانی میشود.
همه مسئولان وقت از استاندار، نیابت تولیت، رؤسای ادارات، فرهنگیان و جمع زیادی از طبقات مختلف در این جشن شرکت میکنند تا از ۴۲ سال تلاش او برای ارتقای فرهنگ و دانش این شهر قدردانی کنند.
بانو فروغ پس از بازنشستگی و سرانجام بعد از یک عمر خدمات آموزشی، روز ۱۹ دی ۱۳۵۷ بعد از یک دوره بیماری در مشهد فوت کرد و در حرم مطهر به خاک سپرده شد. چراغی که بانو فروغ در حوزه دانش دختران برافروخت، همچنان شعله ور است و میدرخشد.
اگر از شهامت و خستگی ناپذیری در مشقت راضی کردن والدین، علما و مردم برای تحصیل دختران هم بگذریم، در کل شخصیت بانو فروغ جایگاه محکمی درمیان نسلهای مختلف داشته است.
تلاش خستگی ناپذیر او برای ارتقای جامعه زنان و خانواده، الگویی فراموش ناشدنی در جامعه ایران شکل داده بود. حتی امروز و سالها پس از فوتش و علی رغم تغییر نام مدرسه هایش، هنوز میان مردم، کوچه فروغ در میانه سرشور، سرراستترین نشانی برای جهت یابی در پیج و خم کوچههای این محله و یادآور این بانوی پر تلاش است.
فروغ السلطنه آذرخشی دختر قهرمان میرزا قاجار و صغری خانم (بی بی جان) و جد پدری اش مرحوم شجاع السلطنه پسر فتحعلی شاه قاجار بود.
وی در سال ۱۲۶۰ خورشیدی در روستای ازغند از توابع تربت حیدریه متولد شد و به همراه خواهرش، بانو، در مکتب خانهها خواندن و نوشتن را فرا گرفت. فروغ در هفده سالگی با سرتیپ علی اکبرخان اهل تفلیس روسیه و رئیس تلگرافخانه روسیه در مشهد ازدواج کرد که حاصل آن چهار پسر و سه دختر بود.
در مشهد تا دهه سوم زندگی فروغ آذرخشی مدرسهای وجود نداشت؛ بنابراین وی به فکر بازکردن مدرسه و باسوادکردن بچههای خود و دیگران افتاد.
فروغ این اندیشه را با همسرش درمیان گذاشت و پس از چند جلسه صحبت، با همیاری افرادی، چون حاج مرتضی قهرمان میرزا متخلص به شکسته، اولین مدرسه دخترانه مشهد شکل گرفت.
کار ساختمان مدرسه از سال ۱۲۹۰ خورشیدی شروع شد و تکمیل آن بیش از سه سال طول کشید. عزیزالملوک آذرخشی دختر فروغ علاوه بر تحصیل در اولین دبستان دخترانه مشهد، معلم این مدرسه بوده است.
او در خاطراتش، ساختمان مدرسه فروغ را این طور توصیف کرده است: «ساختمان مدرسه با ارتفاع کم از زمین و دارای پنج اتاق با پنجرههای نیمه چوب و نیمه شیشه با نور کافی، رو به روی باغ ساخته شد و از ساختمان، راهرو عریض و تا حدی طولانی کشیدند که حیاط بزرگ را به حیاط کوچک که به کوچه در داشت، وصل میکرد.
برای ورود به مدرسه باید از کوچه به حیاط کوچکتر وارد شد و از همان راهرو به حیاط بزرگ و ساختمان مدرسه رسید. در حیاط کوچک، اتاق مدیر مدرسه قرار داشت و پهلوی آن تا رسیدن به راهرو، یک اتاق دیگر و در طرف مقابل، سه اتاق و یک مستراح ساخته شده بود. اتاق سوم، متعلق به فراش مدرسه بود که صندوقخانه هم داشت. حوض آبی با دو باغچه متوسط در وسط این حیاط بود.»
شعری از دکتر قاسم رسا در مدح بانو فروغ آذرخشی
زهی خاک پاک چنین میهنی
که پرورده، چون آذرخشی زنی
فروغی که از فر روشن دلی
بود روشنی بخش هر محفلی
نخستین زن است این زن نیکنام
که در راه فرهنگ بگذاشت گام
از این دامن پاک و آراسته
زنانی هنرمند برخاسته
کمال زنان خراسان از اوست
نخستین بنای دبستان از اوست
منبع: پژوهش غلامرضا آذری خاکستر