دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد درباره عکاسی تئاتر که پس از ۷ سال به جشنواره رضوان اضافه شد معرفی چند کتاب برای علاقه ­مندان به یادگیری وزن شعر | آراستن طبع موزون
سرخط خبرها

جامی، شهره در عالم و غریب در ایران

  • کد خبر: ۲۰۸۸۷۰
  • ۰۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱
جامی، شهره در عالم و غریب در ایران
علیرضا قیامتی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد از جایگاه جامی در سپهر ادبی ایران و جهان گفت.

خادم | شهرآرانیوز  «جایگاه جامی در سپهر ادبی ایران و جهان» عنوان سخنرانی دکتر علیرضا قیامتی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، در نوزدهمین نشست از مجموعه درس گفتار‌هایی درباره جامی بود که به همت مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار می‌شود. قیامتی که سخنانش به صورت ویدئویی پخش می‌شد، جامی را از ستارگان شعر و ادب فارسی دانست که می‌تواند نقطه پیوندی باشد برای فارسی زبانان و همه فرهنگ‌هایی که جامی در آن‌ها نقش و نفوذ و شأن و اعتباری دارد؛ چراکه نورالدین عبدالرحمان جامی شاعر قرن نهم که در خراسان و در روستای خرگرد جام به دنیا آمده است، منزلت و احترامی دارد در کشور‌هایی مانند تاجیکستان، افغانستان، ترکیه، ازبکستان و پاکستان و...

همچنین بخشی از اشعار او به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، فرانسوی و آلمانی ترجمه شده و او در اروپا و غرب هم تأثیرگذار بوده است. با همه این ها، قیامتی باور دارد جایگاه جامی آن طور که باید در ایران شناخته نشده و به او کم توجهی شده است. آنچه در ادامه می‌آید، متن سخنرانی این استاد است.

جایگاه جامی آن چنان که باید شناخته نشده است

بی گمان نورالدین عبدالرحمان جامی یکی از ستاره‌های تابناک شعر و ادب پارسی در قرن نهم است و یکی از بزرگ‌ترین و آخرین شعرای پارسی گوی است که پس از قله‌های شعر فارسی یعنی سعدی و مولانا و حافظ ظهور می‌کند.

با وجود اینکه جایگاه جامی در شعر و ادبیات ما ویژه است، شوربختانه در پژوهش‌های دانشگاهی ما آن چنان که بایدوشاید جایگاه او شناخته نشده است. جامی در خارج از مرز‌های ایران جای ویژه و بسیار خاصی دارد؛ در آسیای مرکزی، در کشور‌های شبه قاره هند، در آذربایجان و منطقه قفقاز، در ترکیه، در کشور‌های شمال آفریقا، در همه این‌ها آموزه‌های جامی در طول این چند قرنی که از درگذشتش می‌گذرد، رواج داشته است. شعر و اندیشه و آثار او حتی در مکتب خانه‌های کشور‌هایی مانند پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، قرقیزستان و خود ایران هم رواج داشته و هنوز که هنوز است، اندیشه‌های او در این مکتب خانه‌ها تدریس می‌شود و مولانا جامی را به شکل ویژه می‌شناسند.

او در هرات و سمرقند جایگاه والایی دارد. با وجود این، در ایران کمتر به او پرداختیم یا اگر پرداختیم، او را به عنوان شاعر مقلد صِرف در نظر گرفتیم که کارش فقط تقلید بوده است و هیچ آورده و دستاورد جدیدی ندارد، درحالی که این گونه نیست. جامی با وجود اینکه از شعرای بزرگی، چون مولانا و نظامی و سعدی و حافظ و عطار پیروی کرده و تأثیر گرفته است، بسیار حرف برای گفتن دارد و به نکات جدیدی پرداخته و سبک ویژه‌ای را در ادبیات پارسی پدید آورده است.

شعر و اندیشه جامی در غرب

جامی از نخستین شعرای فارسی زبانی بود که شعر و اندیشه او در جهان غرب شناخته شد و غربی‌ها با اندیشه‌ها و آثارش آشنا شدند. از زمانی که فیتز جرالد ترجمه ویژه و خاصی را از «سلامان و ابسال» ارائه داد، در‌های اندیشه جامی به روی غرب باز شد. بعد‌ها روکرت آلمانی هم ترجمه ویژه‌ای از «یوسف و زلیخا» ارائه می‌دهد که این ترجمه در واقع به نحوی موجب می‌شود که اروپاییان به ویژه آلمانی‌ها بیشتر با اندیشه‌های جامی آشنا شوند.

علاوه بر این، آرمان رنو در کتاب «شب‌های ایرانی» سخت تحت تأثیر جامی است و از او به بزرگی یاد می‌کند. لویی آراگون، شاعر فرانسوی، هم دو کتاب «مجنون السا» و «چشمان السا» را به جامی تقدیم می‌کند و جامی را این چنین می‌ستاید:

«جامی جامی من طنین دل نشین تو بودم/موسیقی عمیق تو سرچشمه آوای من است/و عشق چیست اگر از مکتب تو برنخیزد/آه‌ای چشمه سار‌ها خاموش بمانید/و شما‌ای سُهره‌ها اگر جامی نباشد، جنگل‌ها مرا به چه کار آیند/اگر جامی نباشد، من برای چه بزییم.»

بسیاری از اندیشه‌های جامی و آثار او در ادبیات اروپا تأثیرگذار بوده است.

ادوارد براون هم باور دارد که جامی آخرین سخن گو و آخرین شاعر فارسی گوی بزرگ جهان است و بی گمان در طول چندصدسالی که از شعر او می‌گذرد، هنوز شعر فارسی چهره‌ای به بزرگی او ندیده است. شاید دلیل دادن لقب «خاتم الشعرا» به جامی از این رو بوده است.

جامی در زمانه‌ای ظهور کرد که ارزش از سخن رفته بود

کار جامی بسیار سخت بود، چون پس از بزرگانی مانند سعدی و حافظ و مولانا که سخن را به اوج برده بودند، ظهور می‌کند. علاوه بر این، می‌توانیم بگوییم که جامی فرزند زمانه‌ای است که شعر و سخنوری، ارزش و آن جایگاه اصلی خودش را که در قرن هفتم و هشتم داشت، از دست داده و بازار سخن به کسادی رفته بود.

خودش هم اشاره می‌کند و می‌گوید:
کیست شاعر کنون یکی مدبر / که نداند ز جهل هر از بر
ژاژ خاید ظرافت انگارد / هرزه گوید لطیفه پندارد
گشته زین گونه خست و ابرام / شعر مذموم و شاعران بدنام
یعنی جایگاه شعر مذموم شده بود و شاعران بدنام شده بودند. یعنی آن حالتی که در قرن ششم پیش آمده بود، بدترش را در قرن نهم می‌توانیم ببینیم.

جای دیگر جامی اشاره می‌کند که:
شاعری گرچه دل پذیرم نیست / طرفه حالی کز آن گزیرم نیست/می کنم عیب شعر و می‌گویم / می‌زنم طعن مشک و می‌بویم
با وجود اینکه طعنه می‌زنم به شعر و شاعری، باز از طریق شعر است که اندیشه هایم را رواج می‌دهم. آن چنان که مولانا هم جایی می‌گوید که از شعر بیزار است.

اِشراف کامل جامی به شعر و ادبیات پیش از خودش

در چنین زمانه‌ای که جایگاه سخن به مخاطره افتاده است، جامی رسالتی ویژه را به دوش می‌کشد و باید شعر فارسی را که شاعران پیش از او آن را به کمال رسانده اند، ادامه دهد. از این جهت است که جامی اشراف بسیار کاملی دارد به شعر و ادبیات پیش از خودش. کمتر شاعری را می‌توانید در ادبیات فارسی پیدا کنید که به اندازه جامی ادبیات پیش از خودش را بشناسد.

او از رودکی گرفته تا حافظ را بار‌ها ستوده و آثارشان را بررسی کرده است. همین احاطه و اشرافی که به ادبیات پیش از خودش دارد، موجب می‌شود که کمتر شاعری در ادبیات فارسی پیش از او داشته باشیم که جامی نامی از او به بزرگی نبرده باشد. از این جهت می‌توانیم او را قدرشناس‌ترین و حق شناس‌ترین شاعر فارسی بدانیم، زیرا قدردان همه شاعران پیش از خودش است و خودش را وام دار همه آن‌ها می‌داند.

به طور خاص از فردوسی بزرگ یاد می‌کند و در روضه هفتم «نفحات الانس» از فردوسی یاد می‌کند و جایی می‌گوید:
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی
و با این شعر محمود و قدرنشناسی اش را نقد می‌کند.

همین طور بار‌ها خودش را خوشه چین خرمن سعدی و مولانا و نظامی و رودکی و عطار و سنایی و فرخ الدین عراقی و دیگر بزرگان می‌داند. پس جامی نقطه پیوند ادبیات ما و ادبیات پیش و پس از خودش به حساب می‌آید و گفتیم که بر قله ایستاده است. نکته دیگر اینکه بهترین تقلید از «گلستان» سعدی را جامی دارد. «بهارستانـ» ـش جا‌هایی به «گلستان» سعدی پهلو می‌زند، اما متفاوت است و هیچ اثری نمی‌تواند به «گلستان» برسد.

به هرحال نکاتی دارد که می‌توان گفت به طور دربست و صِرف سبک «گلستان» را تقلید نکرده است. نوآوری‌ها و بدعت‌هایی هم از خودش داشته است که هرچند به جایگاه و سطح سعدی نرسیده است، حرف برای گفتن دارد و نیاز است درباره کارش پژوهش‌های ویژه انجام شود.

جامی نخستین انجمن ادبی فارسی را بنا نهاد

نکته دیگری که درباره جامی باید بگوییم، این است که او نخستین کسی است که انجمن ادبی ایجاد می‌کند. انجمن‌های ادبی که امروز داریم، نخستین بار در هرات و توسط عبدالرحمان جامی شکل گرفتند و برای نخستین بار او به تربیت شاعران جوان پرداخت و نظریه‌های سیاسی و تاریخ شعر را برای نخستین بار پدید آورد و آثار را نقد علمی و ادبی و زیبایی شناسی و تاریخی کرد.

پس نخستین نقد‌های ادبی در انجمن ادبی هرات پدید آمده که خوشبختانه این انجمن همچنان در هرات و توسط شیفتگان شعر و ادبیات فارسی دایر است و بسیار خرسندیم که شعله‌ای که جامی افروخته، همچنان پایدار است.

احاطه کم نظیر به زبان و ادبیات عرب

نکته دیگر، احاطه ویژه جامی به زبان و ادبیات عرب است. آثار دستور زبان عربی او در طول قرن‌ها در مکتب خانه‌ها تدریس می‌شده است. این احاطه کم نظیر موجب می‌شده است که جامی در مُلَمَعات پهلو بزند به سعدی و به قول علی اصغر حکمت، پس از سعدی هیچ کس در ادبیات فارسی ملمعاتی به زیبایی جامی نسروده است. گمان می‌کنم در بعضی جا‌ها به ادیبان عرب هم پهلو می‌زند. علاوه بر این، تحمیدیه‌های جان بخشی دارد. در ابتدای هر کدام از هفت اورنگش، زیباترین نیایش‌ها و آغازیه‌ها و تحمدیه‌های فارسی را می‌توانیم پیدا بکنیم که دل انگیز و سرشار از عشق و احساس و سوزوگداز است.

انتقاد تند جامی از ظاهرسازی‌های زاهدگرایان

نکته دیگر اینکه جامی احیاکننده عرفان و تصوف در قرن نهم هم هست. در این قرن عرفان و تصوف تبدیل شده بود به خرقه بازی، تبدیل شده بود به مناسبات خانقاهی، به زاهدبازی و شکم بارگی‌هایی که بنشینند و به نذر دل ببندند. این نگاه و باور در قرن نهم بین صوفیه شکل گرفته بود و پدیدآمدن جامی سبب می‌شود که صفایی هم در عالم عرفان و تصوف شکل بگیرد.

نفحات عرفانی به جامی، از همان کودکی در زادگاهش خرگرد جام در روحش دمیده شد. چون اساسا سرزمین جام سرزمینی است که جایگاه طلوع عرفای بزرگی بوده است؛ از ابوذر بوژگانی نخستین سخنور عارف زبان فارسی تا ابوعَمر معازِلی تا شیخ احمد جام تا نام‌های بسیاری دیگر که در زمانه خودشان جایگاهی ویژه داشته اند. خودش سروده است:
مولدم جام و رشحه قلمم جرعه جام شیخ الاسلامی است/لاجرم در جریده اشعار به دو معنی تخلصم جامی است

یعنی تخلص جام را هم برای اینکه مولدش خرگرد جام است و هم اینکه ارادت دارد به شیخ الاسلام احمد جامی، برگزیده است. تا سنین نوجوانی در خرگرد بوده است، بعد به هرات نقل مکان می‌کند و پرورش می‌یابد. جامی در پنج سالگی همراه پدرش با خواجه محمد پارسا در خرگرد جام دیدار کرده و از همان زمان شاید اندیشه‌های عرفانی در دل و جان جامی نشسته است. وقتی خانقاه‌ها دچار زاهدگرایی شده اند، جامی در شعری که فوق العاده است، نهیب می‌زند:

حذر از صوفیان شهر و دیار/همه نا مردم اند و مردم خوار/هرچه دادی به دستشان خوردند/هرچه آمد ز دستشان کردند/کارشان غیر خواب و خوردن نی/هیچشان فکر روز مردن نی
این انتقاد آن زمان و فریاد بلند جامی است به وضع ظاهرسازان.

سوگ سرایی‌های دل انگیزی که کمتر دیده شده است

یکی از شاخصه‌های دیگر جامی را باید در بیان مرثیه‌های جامی ببینیم که کمتر دیده ایم. در بین مرثیه‌ها و سوگواری‌های ادبی ما، خیلی مرثیه‌های او جا نیفتاده است و خیلی از آن‌ها نام نبردیم و یاد نکردیم، اما واقعا سروده‌های زیبا و دل انگیزی دارد. حتی ندیدم در کتاب‌ها یا پژوهش‌هایی که درباره سوگ و سوگواری در ادب فارسی هست، از مرثیه‌های جامی استفاده و یاد شده باشد.

جامی هم مانند شاعرانی، چون فردوسی و حافظ به اندوه و درد ازدست دادن فرزند گرفتار شد و واقعا یکی از مرثیه‌های بسیار سوزناک ادب فارسی را سرود:
ریختی خون دل از دیده گریان پدر
رحم بر جان پدر نامدت‌ای جان پدر
نوبهار آمد و گل‌ها همه رستند ز خاک
تو هم از خاک برآ‌ای گل خندان پدر

جامی نقطه پیوند ما و هم تبارانمان

جامی می‌تواند به واسطه جایگاهش نقطه پیوندی باشد برای ایران بزرگ فرهنگی. در افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و پاکستان مورد توجه و احترام است. در سمرقند جایگاهی ویژه دارد، در بزرگ‌ترین خیابانشان تندیس جامی را دارند. جامی می‌تواند نماد پیوند هم باشد. جامی در زمان خودش تلاش می‌کرد نقطه پیوند مذاهب و نحله‌ها و همچنین حکومت‌ها با مردم باشد. تلاشش این بود از ارتباطی که با حکومت‌ها داشت، به نفع مردم استفاده کند. خودش زندگی بسیار ساده‌ای داشت با وجود اینکه برخوردار بود. جامی می‌تواند ما را به هم تبارانمان پیوند بزند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->