آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ «انسان موجودی است اجتماعی». این سخن را تقریبا همه ما شنیدهایم و حتی اگر نشنیده باشیم، فطرت ما و نیازمان به ارتباط با دیگران، ثابت میکند که انسان نه میتواند و نه باید، در انزوا و تنهایی و دور از دیگران زندگی کند؛ البته این تعامل هم مثل همه امور دیگر زندگی، آداب و شرایط و ضوابط خود را دارد؛ به همین دلیل نیز اسلام که نسخه سعادت انسان در همه عرصهها را ارائه و تضمین کرده، در اینباره هم ما را تنها نگذاشته است، بلکه یادمان میدهد چطور با دیگران ارتباط برقرار کنیم که هم خود رشد کنیم، هم دیگران را رشد دهیم و هم آرامش جامعه را تأمین میکنیم.
از شاهکلیدهای مهم رفتاری در تعامل با دیگران، مردمداری است. بنا بر تأکیدی که در آموزههای دینی شده است، یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی و حسن معاشرت در مذهب، مردمداری است، اما اینکه مردمداری یعنی چه، باید گفت یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهی و همدردی و همگامی با دیگران و در یک کلام خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن.
مردمداری به اندازهای اهمیت دارد که از آن به رمزوراز حیات اجتماعی مسلمانان تعبیر میشود و با این ویژگی است که انسان پایگاه مردمی مییابد و از محبت و مودت و حمایت مردم برخوردار میشود. به تعبیر دیگر، ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی، به حسن سلوک با دیگران.
مردمداری گسترهای وسیع دارد و رفتارهای متنوعی را شامل میشود؛ مثل حسنخلق یا همان خوشاخلاقی. از امامصادق (ع) پرسیدند: حد و مرز اخلاق نیک چیست. حضرت پاسخ دادند: «آن است که اخلاقت را نرم کنی، کلامت را پاکیزه سازی و با چهرهای باز و گشاده با برادران دینیات روبهرو شوی».
معصومان (ع) خودشان نیز اهل خوشاخلاقی و نرمخویی بودند؛ چنانکه پیامبر اکرم (ص) به حسنخلق شهرت داشتند و حتی قرآن کریم به این صفت نبوی اشاره میکند و میفرماید: «بهدلیل رحمت الهی بود که برای مردم، نرم شدی و اگر تندخو و خشن و سختدل بودی، از دور تو پراکنده میشدند». یعنی حتی در پذیرش رسالت و اسلام آوردن مردم و تبعیت آنها از رسول خدا (ص)، نیز این خوشاخلاقی است که نقش و تأثیر اصلی را دارد.
یکی دیگر از جلوهها و بروز و ظهورهای مردمداری بنا بر تصریح آموزههای دینی، حمایت از محرومان و رسیدگی به آنهاست. در جامعه اسلامی، باید از لحاظ توزیع ثروتهای عمومی، امتیازها و سایر خدمات، عدالت برقرار باشد و شرایط بهگونهای نباشد که عدهای در ثروت و غنای کامل و عدهای دیگر در فقر و محرومیت باشند؛ به همین دلیل پیامبران و اولیای الهی با فقر و محرومیت مبارزه و تلاش میکردند فقرا و محرومان جامعه علاوهبر رشد فکری و فرهنگی از محرومیتهای مادی رها شوند و یک زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند و بیعدالتی و ظلم ریشهکن شود.
پیشوایان دینی نهتنها سفارشهای مؤکدی در حمایت از مظلومان کردهاند، بلکه هرکدام در عصر خود، نمونه برجستهای از انساندوستی و ضعیفنوازی و محرومیتزدایی بهشمار میرفتند. امیرالمؤمنین علی (ع) از پیامبر (ص) نقل میکنند: «جامعهای که در آن، حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچگاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید» (نهجالبلاغه، نامه۵۳، ص ۵۸۴).
پیشوای دوم شیعیان امام حسن مجتبی (ع) هم مانند پدرشان، مولای متقیان (ع)، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سرآمد روزگار و آرامبخش دلهای دردمند و نقطه امید درماندگان بودند.
آن حضرت دوبار تمام دارایی خودشان را در راه خدا دادند و سهبار، تمام اموال خود را با خدا تقسیم کردند و نصف اموال را به مستمندان بخشیدند. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵).
امامرضا (ع) که به امام رئوف (ع) شهرت دارند، نیز به حمایت از محرومان توصیه میکنند و میفرمایند: «هرکه گره از کار مؤمنی بگشاید (و غمی را از او بزداید)، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را میگشاید (و اندوهش را میزداید)» (اصولکافی، ج۲، ص۲۰۰).
امیرالمؤمنین امامعلی (ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامههای اصلاحی خودشان قرار داده بودند. آن حضرت در عهدنامه به مالک اشتر، به وی مأموریت میدهند که هیچگاه از اقشار محروم جامعه غفلت نکند و برای تأمین نیازهای آنها اهتمام داشته باشد. ایشان علاوهبر دستوراتی که به کارگزاران خود برای تأمین اجتماعی محرومان جامعه میدهند، خود نیز عملا به تأمین نیازهای این قشر در جامعه اقدام، خود را «پدر یتیمان» معرفی و همچون پدر با آنان رفتار میکنند. (اصول کافی، ج یک، ص۴۰۶).
یکی دیگر از جلوههای مهم مردمداری و جلب قلبهای مردم، تواضع و فروتنی است. این ویژگی به قدری در مردمداری اهمیت دارد که افراد به دلیل تواضع است که دور فردی جمع میشوند و بهدلیل غرور و تکبر است که از دیگران دور میشوند. تکبر باعث میشود دیگران، پشت آدم را خالی کنند و درمقابل، این تواضع است که دلها را جذب و همراه میکند. امامعلی (ع) در اینباره میفرمایند: «سه چیز موجب محبت دیگران میشود: دینداری، فروتنی و بخشندگی» (ج یک، ص۳۶۰).
همدردی با مردم، دیگر ویژگیای است که اصلی اساسی در مردمداری محسوب میشود. این همدردی و همراهی با مردم در سیره و سبک زندگی معصومان (ع) تجلی ویژه دارد؛ چنانکه امامعلی (ع) در دوران خلافت، سبک زندگیشان نزدیک به ضعیفترین اقشار جامعه بود و هرگز سر سفره حضرت دو نوع خورشت یافت نشد.
ایشان در خطبه۲۰۹ نهجالبلاغه میفرمایند: «خداوند بر پیشوایان دادگر واجب کرده است زندگی خود را با مردم ناتوان و مستمند، برابر کنند تا تنگدستی فقیران و مستمندان، این گروه را به هیجان نیاورد و به طغیان واندارد».
امیرمؤمنان (ع) در نامه۴۵ نهجالبلاغه، همبستگی و همدردی خود را با مردم چنین ترسیم میکنند: «.. هیهات که هوای نفس من بر من چیره شود و حرص و طمع، مرا وادار کند تا غذاهای لذیذ را برگزینم، درحالیکه در اطرافم، شکمهای گرسنه و کبدهای سوزانی باشد. آیا به همین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان بگویند، اما در سختیها و گرفتاریهای روزگار، شریک آنان نباشم یا در سختی زندگی، الگو و اسوه آنها نشوم؟».
از دیگر جلوههای مردمداری، رفتار با آنها به انصاف است؛ یعنی رفتار بهدور از تبعیض، ظلم و ناملایمتی. در حدیثی از امامصادق (ع)، حضرت، برترین اعمال را سه چیز دانستند و اولین آنها را رعایت انصاف درباره مردم، معرفی کردند و در تفسیر این صفت فرمودند: «باید بهگونهاى باشد که هرچه را براى خود میخواهى، مانند آن را براى دیگران هم بخواهى».
امامعلی (ع) در نامه۵۳ نهجالبلاغه به مالکاشتر نخعی میفرمایند: «قلب خویش را مملو از رحمت و محبت و لطف به مردم کن و همچون حیوان درندهای نسبتبه آنان مباش که خوردن آنها را غنیمت شماری؛ زیرا مردم دو دسته هستند؛ یا برادر دینی تو هستند یا انسانی هستند مثل تو که حق زندگی دارند».
همچنین حضرت در نامه۷ نهجالبلاغه به استاندار مکه، قثمبنعباس، میفرمایند: «.. بین تو و مردم نباید واسطهای جز زبانت باشد و حاجب و پردهای جز چهرهات (باید مستقیم با مردم صحبت کنی و درددل آنها را بشنوی). هیچ حاجتمندی را از ملاقات خود محروم مساز...».
مردمداری به صداقت هم نیاز دارد. آنها که میخواهند در تعامل با دیگران، موفق و عزیز آنها شوند، صداقت در گفتار و رفتار را سرلوحه کار قرار میدهند. این صداقت است که باعث میشود مردم، یکی را در جمع خود بپذیرند و به او اعتماد کنند. امامصادق (ع) به عبدالرحمنبنسیابه میفرمایند: «میخواهم نصیحتى به تو کنم». سپس ادامه میدهند: «بر تو باد به راستگویى و ادای امانت تا شریک مال مردم شوى!» (اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۸۸).
در حدیثى از امامصادق (ع) میخوانیم هنگامى که موسى بنعمران (ع) میخواست از استاد و معلمش خضر (ع) جدا شود، از او تقاضاى پند و اندرز کرد. ازجمله توصیههاى خضر (ع) این بود: «از لجاجت بپرهیز و همچنین از گام برداشتن در طریقى که نیاز تو در آن نیست (دخالت در امورى که به تو ارتباط ندارد) و همچنین از خندههاى بىمعنى، و همواره به یاد گناهان خویش باش و از بررسى گناهان مردم بپرهیز!» (تحفالعقول، ص ۲۶۴)؛ و نیز از ایشان است که: «مصلحت همزیستى سالم و معاشرت با مردم، در پیمانه اى است که دوسوم آن، هوشیارى و یکسوم آن تغافل باشد» (برگزیده تفسیر نمونه، ج یک، ص ۶۹).