ازجمله تأثیرگذاران در سپهر اندیشه ایران زمین بی گمان شیخ اشراق است. او با بازگشت به ایران و ایرانی بودن باعث شد توأمان به خردی آگاهانه، عاشقانه و عارفانه برسیم و این رهاورد او سرمایه عظیمی در تاریخ اندیشه ایرانی بود. شهاب الدین سهروردی به واقع یکی از شخصیتهای رازگونه در ادبیات و اندیشه ایرانی است؛ بنابراین، او شخصیت عجیبی نیست ــ چنان که برخی میگویند ــ بلکه شخصیتی است رازواره.
در جایی میخواندم که غلامحسین ابراهیمی دینانی ــ که خود نویسنده، حکیم و فیلسوف است و درباره اندیشه سهروردی پژوهشهایی داشته است ــ نکته بسیار جالبی مطرح کرده بود با این تعبیر که سهروردی، خود، یک فردوسی است؛ یعنی، همچنان که فردوسی نقش اساسی و مهمی در تاریخ ایران به لحاظ هویت بخشی به فرهنگ و تاریخ ایران دارد، سهروردی نیز چنین جایگاهی دارد.
شیخ اشراق حکمت خسروانی را، که بن مایه فرهنگ و اندیشه ایرانی دارد، زنده کرد و معتقد بود که فلسفه ما از یونان نیامده است و ما خود فلسفه داشته ایم. بازاندیشی این بخش از اندیشه و فرهنگ ایرانی که بازخوانی نشده بود کوشش درخوری بود که به همت شیخ اشراق صورت گرفت؛ ازاین رو، همان گونه که حکیم فردوسی فرهنگ، زبان، اندیشه، منش و کنش ایرانی را احیا کرد، سهروردی نیز فلسفه ایرانی را به ما بازنمایاند. این نگاه خودآگاهانه فلسفه اشراق که «ابتدا باید خود را بشناسیم» بسیار شبیه به حکمت فردوسی است.
به دیگر سخن، فردوسی به مبانی فرهنگ، داستانها و اسطورههای ایرانی میپردازد و شیخ اشراق نیز، بر همین سیاق، به منابع هویتی و اسطورهای تکیه میکند. درواقع، سهروردی از همین پایگاه حکمت خسروانی و مبتنی بر دانش و آگاهی باستانی ایرانی، با تأکید بر خرد، اعلام کرد که فیلسوف بعد از این باید به کشف و شهود بپردازد و راه حقیقت را بپیماید.
او «نورالانوار» را مبنا و مقصد خود معرفی کرد. جالب است که بابک عالیخانی، نویسنده کتاب «رموز اشراقی شاهنامه»، که شرح داستان سیاوش است، در این اثر به تعالیم اشراقی سهروردی پرداخته و ــ به تعبیر خود ــ با «روش اشراقی» رموز داستان سیاوش را گشوده است.
در نهایت، نکته جالبی که به عنوان ویراستار باید مطرح کنم این است که چنان که میدانیم زبان فارسی در قرن پنجم گسترش بسیار خوبی داشت و درنتیجه آثار بسیار خوبی از قرن پنجم در دست داریم که درست نویسی را به سبک و سیاقی که امروز معیار میدانیم نمایش میدهند.
باوجوداینکه از نیمه دوم قرن ششم سروکله عربی نویسی پیدا شد، در این میانه، سهروردی نظریههای فلسفی خود را گاه به فارسی مینوشت و، علاوه بر آثار عربی، کتابهایی را هم به فارسی به رشته تحریر درآورد. توجه سهروردی به زبان فارسی، آن هم در روزگاری که دبیران و منشیان با عربی نویسی فخرفروشی میکردند، بسیار ارزنده است. به همین دلیل، سهروردی را شخصیت بسیار ارزشمندی میدانیم که نه فقط طرحی نو در عالم فلسفه و عرفان درانداخت، بلکه این کار را در قالب زبان فارسی انجام داد.