قاب‌های افتخار ساره | گذری به آثار درخشان ساره بیات، بازیگر مشهدی سینما، به مناسبت سالروز تولدش «بهتره با سال تماس بگیری» روی آنتن + زمان پخش آموزش داستان‌نویسی | من های دیگر (بخش دوم) سرود سخت افزار اکران «ببعی قهرمان» در شهر‌های بدون سینما کلمات التیام بخش | نگاهی به کتاب «گذر از تجربه‌های تلخ با تغییر قصه‌های زندگی» لیندا کیانی با «ماه پنهان» در راه جشنواره فیلم فجر آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر مشهد در هفته گذشته (۱۵ مهر ۱۴۰۳) درگذشت «میشل بلان» کارگردان و بازیگر فرانسوی + علت فوت فیلم‌های پلیسی شبکه نمایش در هفته نیروی انتظامی + زمان پخش «علی رهبری» در استانبول روی صحنه می‌رود گزارشی از برگزاری برنامه «هزارتوی روایت» در مشهد جشنواره فیلم کوردیلرا به «آنیتا، گمشده در اخبار» جایزه داد دوبله فیلم «زیر پوست آمریکا» برای پخش از تلویزیون «زخم کاری» و «پوست شیر» از تلویزیون پخش می‌شود؟ داوری ایرج طهماسب و علیرضا خمسه در جشنواره کودکان و نوجوانان اصفهان گزارشی از نمایشگاه گروهی عکس «شید» در نگارخانه فردوسی مشهد | تماشای درس زندگی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ تمدید تأییدیه آکادمی اسکار برای جشنواره فیلم کوتاه تهران فیلم سینمایی «جوکر ۲» در بحران فروش
سرخط خبرها

افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

  • کد خبر: ۲۴۳۳۳
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

افسانه شریعتی‌مزینانی

هوا هنوز گرگ‌ومیش بود که در را کوبیدند. از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هر تأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت. خبر، خوش نبود. می‌دانستیم که باز حکایت مکرر «بردن‌ها»ست. ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد. به خود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادر بود که به التماس می‌‌‌افتاد: آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگر هست، قایم کنیم و همیشه چیز خطرناکی بود.

به‌سرعت کتاب‌ها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی را که نباید به‌دست آن‌ها می‌افتاد، مخفی می‌کردیم. همیشه در جواب سؤال پدر و برادر که چه شده، چه‌خبر است، پاسخ این بود که هیچ، فقط شما را می‌بریم تا به چند سؤال پاسخ بدهید و برمی‌گردید و البته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید. چشم‌به‌راهی، عادتمان شده‌ بود. گاه خبرهایی که درز می‌کرد، خوشایند نبود. بی‌قرار می‌شدیم اما تنها کارمان دعا بود.


بررسی اندیشه و دیدگاه‌های محمدتقی شریعتی از نگاه دیگران

اینجا ببینید: یادگار‌های فرهنگی شریعتی


پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم. همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند، هم درد داشت و هم غرور. قیافه‌هاشان تکیده‌ بود و خسته به نظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم. با خودت می‌گفتی کدام شعله، چنین گرمشان می‌کند؟

از فردایش خانه شلوغ می‌شد. اقوام و فامیل می‌آمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال‌وهوای زندان.

روزگار چنین گذشت و...

پس از انقلاب، روزی که برای دیدن پدر رفتم، تابلویی نظرم را جلب کرد که بر سردر خانه نصب شده بود:

به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید.

در خانه پس از احوال‌پرسی، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار، سیمای پاکش را پر کرد. مکثی کرد و گفت باباجان! ما به تکلیف عمل می‌کنیم.

گفتم: اگر داداش بود؟

با تلخ‌خندی جواب داد: خوب شد نبود. از اتاق بیرون زدم.

بی‌شکوه و غریب و رهگذرند

یادهای دگر، چو برق و چو باد

یاد تو پرشکوه و جاوید است

و آشنای قدیم دل... اما

ای دریغ، ای دریغ، ای دریغ!

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->