آزمون استخدامی سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌شود به شیرینی مهربانی اقیانوسی از ایمان و ایده | درباره مرحوم دکتر علی محمد برادران رفیعی، از مدیران اثرگذار در آستان قدس رضوی ویژگی‌های امام مهدی (عج) در بیان امام حسن عسکری (ع) شبکه‌سازی شیعیان برای عصر غیبت ویژه‌برنامه‌های سوگواری شهادت امام حسن عسکری (ع) در حرم امام‌رضا (ع) + جزئیات آیت الله شیخ عباس محفوظی درگذشت + بیوگرافی و سوابق تولیت آستان قدس در مراسم بدرقه کاروان تیم ملی فوتسال: دعای ملت بدرقه راه فرزندان ایران در جام جهانی فوتسال است تطهیر و غبارروبی پنجره‌های فولاد حرم مطهر رضوی در کنار وارثان زمین بررسی فلسفه و آثار سنت خوب قرض‌الحسنه | قرضی که به خدا می‌دهیم جامعه‌المصطفی سکوی نمایش ظرفیت‌های انقلاب اسلامی است میزان ماندگاری زائر در مشهد به ۴ روز افزایش پیدا کرد آیت‌الله علم‌الهدی: جامعه‌المصطفی فرصتی برای توسعه اسلام و انقلاب در عرصه بین‌الملل است یادی از مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی | او ابوذر زمانه بود تفحص پیکر ۱۶۳ شهید دفاع مقدس در مناطق عملیاتی شمال غرب به دنبال خیر بررسی نگاه اسلام به شادی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمهدی واعظ‌موسوی | خدا لبخند را دوست دارد پنجمین اجتماع بزرگ عزاداران اردوزبان در حرم امام رضا(ع) برگزار شد پیکر مطهر «حاج احمد خدادادی»، جانباز شهید دفاع مقدس، در مشهد تشییع شد
سرخط خبرها

طلا از برکت گنبد شما طلاست

  • کد خبر: ۲۴۵۰۸۹
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۴
طلا از برکت گنبد شما طلاست
هنوز عرق میدان مسابقه بر تنشان بود، هنوز کلماتشان بریده بریده و نفس نفس زنان همراه هرم هوای سالن از ریه‌ها خارج می‌شد، هنوز چهارتا سلفی و عکس داغاداغ با مدالشان نگرفته بودند، سفت و محکم گفتند تقدیم می‌کنیم به امام رضا (ع).

من یک دوره‌ای که خوره آوینی خوانی افتاده بود به جانم، سعی می‌کردم همه چیزم هم آقامرتضی گونه باشد؛ از اورکت روی دوش انداختنم تا عینکم و شکل حرف زدنم. آن موقع هم از تکنیک‌های نثری و نوشتاری اش گرفته تا ظاهر و باطن می‌خواستم آقامرتضی شوم. مادرم هم این قصه را می‌دانست و یک بار یک فریم عینک خیلی شبیه به عینک آقامرتضی برایم خرید و دادم نمره چشم هایم کردم و استفاده اش می‌کردم. عینک را هرازگاهی می‌زدم و یک بار عزیزی که خیلی خیلی دوستش می‌دارم و رفیق جان است، گفت این عینکت را بده به من. رفیقم عینکی نبود، ولی عینک را می‌خواست.

سخت بود ولی گفتم نه، چون مادرم داده بود و قصه‌ای پشتش بود که با دادن عینک ممکن بود قصه هم کم رنگ یا فراموش شود. بماند که بعدش خیلی ناراحت و پشیمان شدم که دلش را شکستم و عینک را ندادم و قصد دارم وقتی دیدمش، حتما تقدیمش کنم. الغرض این مقدمه مبسوط را نوشتم که عرض کنم این چند روز بحبوحه المپیک چندتایی از قهرمان هایمان گفتند که مدالشان را به شما تقدیم می‌کنند آقاجان... شما امام رضای عزیز... شنیدم از دهانشان و حیرت کردم، بهت زده شدم.

از اینکه هنوز عرق میدان مسابقه بر تنشان بود، هنوز کلماتشان بریده بریده و نفس نفس زنان همراه هرم هوای سالن از ریه‌ها خارج می‌شد، هنوز چهارتا سلفی و عکس داغاداغ با مدالشان نگرفته بودند، سفت و محکم گفتند تقدیم می‌کنیم به امام رضا (ع) و من حسرت خوردم به این دل گندگی. 

مدال المپیک چهارسال یک بار آن هم از بین چندده هزار ورزشکار به حدود هزارنفرشان اهدا می‌شود. خود عکس داشتن در المپیک و چایی خوردن گندگی دارد، چه برسد به اینکه طلا و نقره و برنزش را هم بگیری و روی سکو بایستی و دوربین‌های جهان زنده نشانت دهند و وقت مسابقه ات خیابان‌های شهر خلوت شوند و بعد از مسابقه ات شلوغ... با دل‌های این جوان‌ها چه کردید آقاجان!

در آن عرق ریزان ۳ سال و ۳۶۴ روز و ۲۳ ساعت در کدام آن و کدام لحظه به دلشان انداختید که این نیت را کنند؟ شما خودتان وجودتان طلاست... به این مدال‌ها نیازی ندارید و مثقالی اعتبار به شما نمی‌افزاید، اما این ران ملخ نزد سلیمان بردن و کلاف به دست در صف خریداران یوسف ایستادن، خود ماجرایی است وصف نشدنی! نوش جانشان آن مدال‌ها و نوش جانمان که آقای بزرگ تری مثل شما داریم. 

ما را وسط میدان‌های عرق ریز زندگی هم کمک کنید آقاجان... مدالی به کار نیست، ولی مدد کنید کسی در این خاک از زن و فرزند خجالت نکشد و شرمنده سفره و معاش نباشد. هشتمین هستید، اما طلای جهانید و طلا از برکت گنبد شماست اگر عزیز است و گران بها... راستی دلمان تنگ است، اربعینمان هم گره خورده است. مددی برسانید. راستی به دلم بیندازید دل از آن عینک بکنم، رفیق عزیزتر از عینک است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->