«نوسان»، نمونه‌ای موفق از برنامه‌سازی در حوزه مقاومت عطر حرم امام رضا (ع) در موصل پیچید | استقبال گرم عراقی‌ها از کاروان مهر رضوی + فیلم کاپ قهرمانی تیم ملی والیبال به موزه آستان قدس رضوی اهدا شد موزه دفاع مقدس و مقاومت به لحاظ محتوایی باید به اندیشه نسل جوان عمق ببخشد «ما فاتحان قله‌ایم»، شعار محوری سالگرد آزادسازی خرمشهر در سال ۱۴۰۴ با تأسیس ۸ مؤسسه قرآنی جدید موافقت شد دانشکده علوم قرآنی تهران از میان طلاب واجد شرایط دانشجو می‌پذیرد + مهلت ثبت نام بازتعریف اعتبار مدارک حوزوی درراستای تحقق پیام رهبر معظم انقلاب زائران حج تمتع ۱۴۰۴ با یک قانون مالی جدید رو‌به‌رو شدند نبرد پنهان آرایش‌های نوپدید با کرامت اسلامی راه اندازی دفاتر نمایندگی مراجع تقلید در مدینه و مکه ورود بی‌ضابطه به حوزه‌های علمیه ممنوع است اماکن جدید استراحت شبانه زائران در حرم امام رضا(ع) تعیین شد کدام نهادها بیشترین سهم را در اجرای طرح «زندگی با آیه‌ها» داشتند؟ پژمان‌فر: باید مسجد را از نمازخانه صرف خارج کنیم عمران و آبادانی، هم‌تراز عبادت نسخه‌ای اعلا برای مؤدب بودن ثبت‌نام سفر به عتبات ویژه عرفه ۱۴۰۴ آغاز شد | افزایش هزینه‌ها بین ۵ تا ۲۰ درصد کتاب «دینامیک به‌روز»، روایتی از طراح سازه‌های مهندسی جبهه، رونمایی می‌شود برنامه ریزی برای افزایش چشمگیر بازدید‌ها و اعزام‌ها به مناطق عملیاتی دفاع مقدس
سرخط خبرها

گلستانی امن‌تر از آسمان

  • کد خبر: ۲۴۵۰۹۲
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۶
گلستانی امن‌تر از آسمان
کبوتر سفیدی بین آدم‌هایی که روی قالی‌ها نشسته بودند، آهسته قدم می‌زد. کسی کاری به کارش نداشت. انگار که هیچ ترسی از گرفتارشدن در دلش نبود. شاید این گلستان را امن‌تر از آسمان می‌دید.

کار هنوز تمام نشده بود. کناری ایستاد و عرقی را که روی پیشانی اش نشسته بود، پاک کرد. نگاهش را انداخت روی نقش ونگار قالی ها. انگار که میان گلستان ایستاده بود؛ گلستانی از نور و رنگ و سایه. پرتو نور از لابه لای ابرها، روی قالی‌های پهن شده بر زمین می‌افتاد و بازی نور و سایه به رنگ‌ها جلوه‌ای تازه‌ می‌بخشید. کیف می‌کرد. بچه‌هایی را می‌دید که کمی دورتر، روی قالی‌ها دنبال هم می‌دوند و بازیگوشی می‌کنند. زن و شوهر جوانی را تماشا می‌کرد که رحلی را گذاشته اند وسط یک قالی و هر دو سر به روی آن خم کرده اند و قرآن می‌خوانند.

کمی آن طرف‌تر پیرزنی را دید که خسته از یک پیاده روی طولانی، روی یک قالی نشسته است و تسبیحش را می‌چرخانَد. یاد حرف حاج آقاموسوی افتاد که می‌گفت: آدم توی دشت ودمن که می‌ره باید حواسش باشه که پاشو روی شاخ وبرگ گل‌ها نذاره، اما گل‌هایی که روی این قالی هاست، فقط زیر پای زائران حرم جون می‌گیرن و زنده می‌شن. خودتم دیدی که وقتی میّتی رو می‌آرن توی حرم، گردوغبار همین قالی‌ها رو روی کفنش می‌تکونن. همون گردوغباری که از پای زائران حرم روی این گل‌ها نشسته و متبرکشون کرده.

دوباره به دوروبرش نگاه کرد. کبوتر سفیدی بین آدم‌هایی که روی قالی‌ها نشسته بودند، آهسته قدم می‌زد. کسی کاری به کارش نداشت. انگار که هیچ ترسی از گرفتارشدن در دلش نبود. شاید این گلستان را امن‌تر از آسمان می‌دید. شاید این زمین را آشناتر از آن بالا‌ها می‌شناخت. شاید امن‌ترین جای دنیا را همین جا می‌دانست.

یاد حرف‌های مادرش، بی بی سکینه، افتاد که هروقت دلش می‌گرفت، می‌گفت: دلُم مِخه ننه جان بُرُم یَک گوشه صحن حرم امام رضاجانُم، رو یَکی از همو قالیاش بیشینُم دیگه از جامم بُلَن نُرُم، همو یَک تیکه جا رِ با دنیا عوض نُمُکُنُم. دو رکَت نِماز زیارت که آدم اونجِه مُخوانه، دلش سُبُک مِرِه، هرچی قیل وقاله توی‌ای عالم، از یادش مِرِه. دِگه چی مِخِه آدم از خدا ننه جان؟!

آخرین قالی را که روی زمین انداخت و آن را پهن کرد، بلند شد ایستاد و نفسی تازه کرد. گلستانی از قالی‌های پهن شده، زیر پا‌های زائران می‌درخشید. دل تنگ شد. مُهری برداشت و روی همان قالی آخر ایستاد. هنوز تا نماز جماعت وقت باقی بود و صحن شلوغ نشده بود. بغضش را فروخورد و زیر لب آهسته زمزمه کرد: دو رکعت نماز زیارت می‌خوانم به نیابت مرحوم مادرم، قربة الی ا... 

عکس: سیدحمید هاشمی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->