کاهش ۸۵ دقیقه‌ای زمان تشخیص سکته مغزی با هوش مصنوعی صدور جواز دفن با یک تلفن چهاررقمی به دادپزشک جان باختن سالانه ۵۰ هزار ایرانی بر اثر آلودگی هوا هشدار هواشناسی؛ رگبار و وزش باد در خراسان رضوی و ۲۹ استان کشور نیمی از حیوان گزیدگی‌ها در افراد زیر ۲۰ سال رخ می‌دهد تاثیر معدل پایه یازدهم در کنکور ۱۴۰۴ قطعی شد+جزئیات (۱۹فروردین۱۴۰۴) زمان واریز مرحله دوم کالابرگ برای سه دهک اول اعلام شد تمدید مهلت ثبت‌نام نوبت دوم کنکور ۱۴۰۴ + جزئیات جزئیاتی از افزایش حقوق و تسهیلات بازنشستگان تأمین اجتماعی در سال ۱۴۰۴ وعده‌های پوچ؛ بازگشت روز‌های خاموش ۸۲ تن فرآورده خام دامی غیربهداشتی در گناباد جمع‌آوری شد (۱۹ فروردین ۱۴۰۴) سبک زندگی نادرست عامل سندرم نوظهور فراموشی گلوتئال | سندرم مرگ یک عضو مواجهه طولانی‌مدت با آلودگی هوا سلامت مغز را تهدید می‌کند شهادت ۲ مرزبان هنگ مرزی بانه براثر انفجار مین‌های جنگ تحمیلی + عکس (۱۹ فروردین ۱۴۰۴) نمک رنگی منجر به عقب ماندگی ذهنی جنین می‌شود یادی از دکتر سیدمهدی صانعی، استاد الهیات دانشگاه فردوسی مشهد | مردی از تبار مهر و معرفت فیش حقوقی فروردین ماه ۱۴۰۴ بازنشستگان تأمین اجتماعی چه زمانی صادر می‌شود؟ تیراندازی در منطقه نعمت‌آباد تهران + جزئیات پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (۱۹ فروردین ۱۴۰۴) | تداوم بارش باران در مشهد تا آخر امشب رئیس اورژانس مشهد: ۵۰ درصد تماس‌های اورژانس، مزاحمی و اشتباهی است برگزاری آزمون استخدامی جدید برای وزارت آموزش و پرورش درج درصد گوشت در سوسیس و کالباس‌ها الزامی است مدیرعامل هلال احمر لرستان برکنار شد | سرپرست جدید منصوب شد شیرخشک "آپتامیل پپتی" در حال توزیع است مرحله دوم همسان‌سازی حقوق بازنشستگان باید از اول فروردین ۱۴۰۴ اعمال شود پیش‌بینی هواشناسی کشور (۱۹ فروردین ۱۴۰۴) | رگبار باران و رعد و برق در ۸ استان چگونه در بهار فعالیت‌های بدنی خود را شروع کنیم؟ گزش سالانه تا ۳۰۰۰۰ نفر توسط گربه‌های خانگی قارچ‌هایی با ظاهری فریبنده، تهدیدی جدی در فصل بهار نقش ماموگرافی در ارزیابی سلامت قلب زنان درمان آلرژی با طب ایرانی
سرخط خبرها
مسافر سنت در هزاره سوم

هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم

  • کد خبر: ۲۵۰۸۴
  • ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۶
هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم
حجت الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
توضیح: به دلیل تداوم محدودیت تردد در ایام قرنطینه خانگی از یادداشت‌های شخصی ایام گذشته استفاده شده است.
شنبه| بعد از نماز، امام جماعت آقایی را معرفی کرد. با آقای دکتر، دست دادیم و سلام و احوال‌پرسی‌مان تا دم در رسید به سؤال او: حاج آقا، شما برای مجلس ثبت‌نام نمی‌کنید؟ خندیدم و چیز‌هایی در تقبیح نامزدی برای انتخابات گفتم با این مضمون که هرگز چنین اشتباهی نمی‌کنم. آقای دکتر سرش را پایین انداخت و گفت: راستش من ثبت‌نام کرده‌ام. فقط سکوت کردم، دیگر هرچه می‌گفتم خراب‌تر می‌شد!
یک‌شنبه| یک روحانی توی مترو می‌بینم. چندروز بود که کسی را با لباس روحانیت توی مترو ندیده بودم. هرچند می‌دانم بسیاری از دوستان روحانی و معمم در شهر تردد می‌کنند و معمولا به‌خاطر آسایش همسر و فرزندانشان بدون لباس روحانیت سوار اتوبوس و مترو می‌شوند، ولی کاش اقلا وقتی تنها هستند با همین لباس سوار مترو شوند تا مردم حضور آنان را در کنار خود ببینند و برخی حرف‌ها و حدیث‌ها را تکرار نکنند و خطای سوء‌استفاده برخی افراد معدود را به پای همه روحانیت ننویسند.
دوشنبه- جوانی سی‌وپنج‌ساله مرا کنار می‌کشد و بدون مقدمه شروع می‌کند به نجوا کردن؛ به خدا من هم دوست دارم زن داشته باشم و شب توی خانه‌ای گرم بچه‌ام را در بغل بگیرم. بعد سری تکان می‌دهد و اضافه می‌کند؛ دیروز تازه نصف حقوق فروردین را گرفته بودم، بعد دستی به روی شلوارش می‌کشد که سوراخ است و توضیح می‌دهد:
۲ نفر جوان ریختند سرم و چاقو زدند و پول‌هایم را بردند! با زبان بی‌زبانی می‌پرسد: حالا باید چه کنم؟ من هم با زبان بی‌زبانی می‌گویم: شرمنده و متأسفم که نمی‌توانم برایت کاری بکنم!
سه‌شنبه| تا به ایستگاه برسم، اتوبوس مسافرش را پیاده می‌کند و گاز می‌دهد و می‌رود. می‌دوم، اما به اتوبوس نمی‌رسم! خسته و کلافه و ناراحت آهی می‌کشم و توی دلم غرولندی می‌کنم. از راننده اتوبوس ناراحتم که چند ثانیه برای رسیدن و سوار شدن من صبر نکرده است. هنوز اتوبوس خیلی دور نشده است که یک ماشین ترمز می‌کند و شیشه را پایین می‌دهد. راننده سلام می‌کند و تعارف می‌زند: بفرمایید حاج آقا! دوستی است که مدت‌ها بود از او بی‌خبر بودم و ندیده بودمش. حالا از اینکه به اتوبوس نرسیده‌ام خوشحالم.
چهارشنبه| جوانی با چهره درهم رفته، نچ‌نچ کنان وارد واگن می‌شود و روبه‌روی من می‌نشیند. تا راه افتادن قطار مترو هنوز چند دقیقه باقی مانده و او که دنبال کسی می‌گردد تا شکایت و ناراحتی اش را ابراز کند علت کلافه گی‌اش را توضیح می‌دهد؛ دانشجوی دانشگاه آزاد است و از غربی‌ترین نقطه خارج شهر آمده به شرقی‌ترین نقطه شهر و تازه فهمیده است امروز استاد کلاس را تشکیل نمی‌دهد و حالا باید برگردد! می‌پرسد: نمی‌شد با پیامکی اطلاع‌رسانی کنند؟
پنجشنبه| مشغول برف‌روبی پشت‌بام هستم که چوب دسته پارو می‌شکند. مجبور می‌شوم به ابزار‌فروشی بروم و دسته پارویی فراهم کنم. دم در مغازه چندین دسته بیل را کنار دیوار گذاشته‌اند. یکی را برمی‌دارم تا به خیال خودم ده‌پانزده هزار تومان بدهم و ببرم. قیمت چوب دسته بیل و پارو ۵۰ هزار تومان است! با تعجب به فروشنده می‌گویم واقعا باور‌کردنی نیست! این چوب دسته بیل ۵۰ هزار تومان؟ با خود می‌گویم: دیگر نمی‌شود به دسته بیل هم بی‌احترامی کرد!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->