هزار زوج‌ جوان در طرح تشویقی سازمان حج برای سفر عمره ثبت نام کردند عرض ارادت بانوان رضوی به محضر امام رضا(ع) با برپایی محفل قرآنی رونمایی از تمثال امام رضا (ع) + عکس سوگواری زنان محله نوغان مشهد در سالروز شهادت امام هشتم (ع) پذیرایی از میهمانان امام رضا(ع) با قلب‌های مهربان | روایتی از اخلاص خادمان موکب حضرت قاسم‌ابن‌الحسن (ع) در جاده نیشابور -مشهد رشد بیش از ۴۰ درصدی زائران پیاده امام رضا (ع) نسبت به سال ۱۴۰۳ | مسن‌ترین و کوچک‌ترین زائر ویژه‌برنامه شهادت‌نامه‌خوانی در سالروز شهادت امام‌رضا(ع) برگزار شد ارائه بیش از ۳ میلیون خدمت به زائران حرم رضوی توسط گروه‌های جهادی سپاه امام‌رضا(ع) خاطره‌ای شنیدنی از علامه محمدرضا حکیمی درباره صلوات خاصه امام رضا (ع) ۵ هزار بسته متبرک حرم مطهر امام رضا(ع) در محافل عزاداری خانگی سراسر کشور توزیع شد نمایش «آسمان هشتم» در حرم مطهر رضوی، عظمت امام رضا (ع) را به تصویر کشاند ظرفیت‌های مردمی مشهد در عرصه رسانه و تبلیغ باید ملی شود+ فیلم وصیت امام رضا(ع) برای کسب عزت چیست؟ مشهد در سوگ سلطان سریر ارتضا (ع) + فیلم ظرفیت ۶۰ هزار نفری اماکن وابسته به اوقاف برای پذیرش زائران در اطراف حرم مطهر امام‌رضا(ع) آیت‌الله علم‌الهدی: امام‌رضا(ع) اصل و اساس دین را نجات داد | مشهد، مِلک امام هشتم است ورود بیش از ۵۴۵ هزار زائر پیاده به مشهد تا امروز (۲ شهریور ۱۴۰۴) مشهد میزبان ۳۵ هزار زائر خارجی در روز شهادت امام رضا (ع) مشهد، پایتخت دلدادگی در سوگ هشتمین خورشید | روایتی از دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ و اشک‌های رضوی ای صفای قلب زارم | روایت شهرآرانیوز از حال‌و‌هوای حرم مطهر رضوی در سالروز شهادت امام‌رضا(ع) (۲ شهریور ۱۴۰۴) + فیلم
سرخط خبرها
شب‌های قدر امسال در مشهد حال‌وهوای دیگری دارد و با غربت پیوند خورده است

خیابان در خیابان گریستیم!

  • کد خبر: ۲۶۸۳۴
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۷
خیابان در خیابان گریستیم!
روایت شهرآرا از مراسم احیای شب قدر که از رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی توسط مردم حکایت دارد
زهرا اسکندریان/ شهرآرانیوز - حالا دورتر شده بودیم، دورتر از سال‌های قبل و قبل‌ترش. آن مأمن آرامش‌بخش، آنجایی که موقع خوشحالی، ناراحتی، گرفتاری و دل‌گرفتگی به آن پناه می‌آوردیم، حالا فاصله‌ای دارد به‌اندازه گریه‌هایی که تمامی ندارد. حرم بعد از حدود ۴۰ سال درهایش برای ما بسته شده و این غریب‌ترین حالت ممکن است. بغض آنجایی گلویمان را بیشتر می‌فشارد که شب‌های قدر را هم باید در این دوری به‌سر کنیم. می‌گویند آدمی قدر داشته‌هایش را نمی‌داند و زمانی که از دست بدهد حسرت می‌خورد. شاید ما مشهدی‌ها این روز‌ها بیشتر از همیشه و هر کس حسرت می‌خوریم. ما مشهدی‌ها عادت داشتیم شب‌های قدر، مختصر افطاری کنیم و تسبیح و سجاده‌مان را برداریم و برویم، برویم به‌سوی کوی یار و با قوت قلب حضورش جوشن بخوانیم. «اى دوست آن کس که دوستى ندارد» را کنار بارگاه امام مهربانی‌ها می‌خواندیم تا دلمان آرام بگیرد. متوسل می‌شدیم به امام رضا (ع) و «الغوث‌الغوث» می‌گفتیم تا کمی از بار گناهانمان کم شود. تکرار می‌کردیم «اى همدم آن کس که همدمى ندارد» تا از شرم گناهانمان آب نشویم. شب قدر امسال، اما حال‌وهوای دیگری داشت. نمی‌دانستیم که به‌کجا باید برویم. نمی‌دانستیم دلمان را چگونه آرام کنیم. امسال دورتر از سال‌های قبل، به‌کنار بارگاه ملکوتی‌اش پناه بردیم. اینکه غریبانه در گوشه‌ای از خیابان، نزدیک‌ترین حد ممکن به بارگاه امام رضا (ع)، قرآن به‌سر می‌گرفتیم، شاید باید پررنگ‌تر از هر چیزی در تاریخ ثبت شود. گریه‌های این شب‌هایمان با شب‌های قدر قبلی فرق دارد. حالا گریه می‌کنیم که ما خیلی غریبیم، که ما قدرنشناس بودیم و این شب‌ها خصلت بدمان بدجور به چشممان می‌آید. اشک‌هایمان یکی‌درمیان بی‌طاقتی دوری را نشانمان می‌دهد. آسمان هم با ما هم‌داستان شده بود؛ بغضمان که ترکید، باران بارید و ما و گناهانمان، ما و اندوهمان، ما و ذکرهایمان دورتر ایستادیم و قرآن به‌سر گرفتیم.


ما در حسرت مقرنس‌ها، کاشی‌ها و آرامش حرم گریه‌هایمان بند نمی‌آمد. ما جایی را می‌خواستیم که در هیاهوی «العفو» و «الغوث» خودمان را گم کنیم و وقتی از حرم بیرون می‌آییم و سلام آخر را می‌دهیم، خود تازه‌مان را پیدا کنیم. اما این بار تنها باید به دیدن گنبد طلایی‌اش دلخوش می‌بودیم! چه حسرت بزرگی! چه داغ عظیمی!
شب نوزدهم پیوند ما با غربت دوباره تجدید شد؛ غربتی که از چاه‌های کوفه شروع شده بود و تا توس امتداد یافته بود. انگار ما داشتیم غربت را ادامه می‌دادیم. انگار ما داشتیم غربت را می‌گریستیم. انگار خیابان در خیابان می‌باریدیم و غریب بودیم!
قدر غریبی بود؛ اطراف حرم هر کسی را می‌دیدی، یک گوشه‌ای را پیدا کرده بود تا خلوت کند؛ یکی با کالسکه کودکش، یکی با پتو و زیرانداز و دیگری با ویلچرش. آمده بودند تا خودشان را برسانند به نزدیکی نگاه حضرت، تا بلکه این درد دوری کمتر شود. با این اندوه نگاه کردیم به گنبدش و چشم کشیدیم که‌ای یار، کی زمان دوری‌ات به‌پایان می‌رسد؟

ما در حسرت مقرنس‌ها، کاشی‌ها و آرامش حرم گریه‌هایمان بند نمی‌آمد. ما جایی را می‌خواستیم که در هیاهوی «العفو» و «الغوث» خودمان را گم کنیم و وقتی از حرم بیرون می‌آییم و سلام آخر را می‌دهیم، خود تازه‌مان را پیدا کنیم. اما این بار تنها باید به دیدن گنبد طلایی‌اش دلخوش می‌بودیم! چه حسرت بزرگی! چه داغ عظیمی! شب نوزدهم پیوند ما با غربت دوباره تجدید شد؛ غربتی که از چاه‌های کوفه شروع شده بود و تا توس امتداد یافته بود. انگار ما داشتیم غربت را ادامه می‌دادیم. انگار ما داشتیم غربت را می‌گریستیم. انگار خیابان در خیابان می‌باریدیم و غریب بودیم! قدر غریبی بود؛ اطراف حرم هر کسی را می‌دیدی، یک گوشه‌ای را پیدا کرده بود تا خلوت کند؛ یکی با کالسکه کودکش، یکی با پتو و زیرانداز و دیگری با ویلچرش. آمده بودند تا خودشان را برسانند به نزدیکی نگاه حضرت، تا بلکه این درد دوری کمتر شود. با این اندوه نگاه کردیم به گنبدش و چشم کشیدیم که‌ای یار، کی زمان دوری‌ات به‌پایان می‌رسد؟
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->