الهام مهدیزاده/شهرآرانیوز - دوباره ماه مهر از راه رسید؛ اینبار در اردیبهشت. خیابانهای شلوغ، دختر و پسرهایی با مانتو و روپوشهای مرتب که داخل حیاط مدرسه کنار والدینشان ایستادهاند و چهرههایی که پشت ماسکهای رنگارنگ، معلوم نیست میخندند یا استرس درس و کلاس را دارند، تصویرهایی است که در مدارس شهر مشاهده میکنیم. اشتیاق دیدن همکلاسیها و مدرسه به اوج رسیده است و شادی دانشآموزان را فقط میتوان از صدای خندههایشان شنید.
حالوروز والدین در اولین روز بازگشایی مدارس حالوروز عجیبی است. مادرها اضطراب بیشتری دارند؛ درست مثل همه اولین روزهای مهرماه. بعضی مادرها با هم صحبت میکنند تا بدانند در این دوران کرونایی و آموزش از راه دور، فرزندشان در مقایسه با دیگر دانشآموزان تا کجا پیش رفته است. خیلی از پدر و مادرها هنوز دلِ فرستادن بچهها به مدرسه را ندارند و خودشان آمدهاند تا سؤالاتی از معلمها و کادر آموزشی مدرسه بپرسند. بازگشایی دوباره مدرسهها که به گفته وزیر آموزشوپرورش با حضور مدیران، معلمان و کادر مدارس صورت میگیرد، برای رفع ابهام و اشکال دانشآموزان در برخی دروس تا قبل از آغاز امتحانات است. مدرسهها با حالوهوایی تازه شده است که تابهحال هیچوقت نه دیده و نه شنیده بودیم؛ حضور دانشآموزان با ماسک و ژل ضدعفونی، الزام به رعایت پروتکلهای بهداشتی و البته اضطرابی که بهجز درس، مقداری هم از جنس استرس ابتلا به کروناست. مدارس مشهد همزمان با سراسر کشور، بعد از حدود ۳ ماه تعطیلی کرونایی، درهای خود را نصفونیمه به روی دانشآموزان باز کردهاند.
بلاتکلیف، پشت درِ مدرسه
اولین مسیر ما، دبستانی در بولوار توس است. پیادهرو جلو مدرسه شلوغ است. حدود ۱۵ تا ۲۰ خانم همراه با بچههای کوچک جلو در مدرسه و درکنار تنها باغچه پیادهرو منتظر آمدن دخترانشان هستند. خالقنیا یکی از این خانمهاست. میگوید: یاسمین کلاس دومی است. دیشب در کانال مدرسه اعلام کردند که کلاس دومیها امروز امتحان ریاضی دارند و باید در مدرسه حاضر شوند. در همان پیام اعلام کردند که والدین، بچهها را ساعت ۸:۳۰ به مدرسه بیاورند.
او اشارهای به شلوغی جلو در مدرسه میکند و ادامه میدهد: اوضاع جلو در را میبینید؟ نگهبان مدرسه میز را جلو در ورودی گذاشته و مسیر فقط به اندازه رفتوآمد یک نفر باز است. نگهبان اجازه نمیدهد هیچکدام از مادرها داخل حیاط مدرسه منتظر فرزندانشان باشند.
او ادامه میدهد: چند ساعت است که اینجا منتظریم. نیمساعت قبل، به نگهبان گفتم که از صبح جلو در ورودی مدرسه ایستادهایم و حداقل اجازه بدهد داخل حیاط مدرسه منتظر باشیم. به نگهبان مدرسه گفتیم که پیادهرو بیرون مدرسه بزرگ نیست و همه مادرها کنار یک باغچه کوچک منتظر هستند، اما نگهبان فقط اعلام کرد که مأمور است و معذور و باید طبق پروتکلهای بهداشتی مراقب فاصلهگذاری اجتماعی باشد.
او درحالیکه از وضعیت موجود کلافه شده است، ادامه میدهد: نمیدانم چرا در اولین روز بازگشایی مدارس باید تا این اندازه معطل بمانیم؟ به ساعت نگاه کنید؛ ۱۰ دقیقه به ۱۱ است و ما هنوز جلو در مدرسه منتظر هستیم. ما را بلاتکلیف گذاشتهاند. میگویم که اگر کار دانشآموزان طول میکشد، اولیا به خانه بروند و ساعتی دیگر برگردند، اما مسئولان مدرسه اصرار میکنند که بمانیم و میگویند هرلحظه ممکن است کار دانشآموزان و معلمان تمام شود و اولیا نباید اینجا را ترک کنند.
امتحان یا رفع اشکال؟
صحبتهای مادر یاسمین هنوز ادامه دارد که یکی دیگر از مادرها که در نزدیکی باغچه پیادهرو ایستاده است، به ما نزدیک میشود و درحالیکه اضطراب در چهرهاش موج میزند، خطاب به مادر یاسمین میگوید: مطمئن هستید که بچهها امروز امتحان ریاضی داشتند؟ معلم دختر من که چیزی نگفته است. دیروز هم تلویزیون گفت که بچهها فقط برای رفع اشکال به مدرسه بیایند. تکلیف ما روشن نبود که واقعا دخترم امتحان دارد یا نه.
او صحبتهایش را با گلههایی از وضعیت اینترنت ادامه میدهد: اینترنت واقعا مشکل دارد؛ یا سرعتش کُند است یا دائم قطع میشود. برای ارسال فیلم درسی فرزندانمان، خیلی معطل میشویم. کار کردن بچهها با شبکه شاد، مشکل است و ایرادها هنوز برطرف نشده است.
معطلی برای ثبتنام سال آینده
تعدادی از خانمها آن طرف پیادهرو همچنان مشغول چانه زدن با نگهبان برای ورود به مدرسه هستند. یکی از آنها میگوید: آمدهام دخترم را برای کلاس پنجم ثبتنام کنم. از صبح آمدهام، اما جوابم را نمیدهند، حتی نمیگذارند داخل مدرسه برویم و ببینیم برای ثبتنام مدرسه باید چهکار کنیم.
تعداد خانمهایی که جلو در مدرسه ایستادهاند، زیاد است و هیچکدام هم حاضر نیستند از محلی که ایستادهاند، کمی جابهجا بشوند تا بتوانیم از نگهبان مدرسه، درباره جزئیات ثبتنام بپرسیم.
تلاش میکنم خودم را از میان جمعیت به ابتدای ازدحام برسانم و درمورد نحوه ثبتنام سؤالاتی بپرسم که صدای اعتراض چند نفر از مادران بلند میشود: «خانم! مگر صف را نمیبینی؟ ما هم میخواهیم بچههایمان را ثبتنام کنیم.»
از همان فاصله از نگهبان درباره ثبتنام میپرسیم. میگوید: به همه این خانمها از صبح چندبار گفتهام، به شما هم میگویم. خواهرم! اینجا نمان. امروز بهجز بچهها هیچکس را به مدرسه راه نمیدهیم. اگر میخواهی دخترت را ثبتنام کنی، باید بروی کانال مدرسه و شمارهحساب کتابها را برداری و به آن شماره پول واریز کنی. همهچیز را داخل کانال کامل توضیح دادهاند. فیش پول کتابها را که پرداخت کردی، ازطریق همان کانال برای مدیر مدرسه بفرست تا کار ثبتنام بچه شما انجام شود.
اشکالاتی که رفع شد
به مدرسه دیگری در همین منطقه میرویم. روی در ورودی این دبیرستان دخترانه چند برگه نصب کردهاند؛ برگههایی که قبل از ورود به مدرسه، همه نوع تذکر بهداشتی را به مخاطب گوشزد میکند: «بدون ماسک و دستکش وارد نشوید» و «فاصله اجتماعی را رعایت کنید» و...
کنار در ورودی مدرسه و روی یک صندلی، دختری با لباس و مانتو مدرسه نشسته است. با دستکش و ماسکی که به صورت زده است، همان ابتدا جلو درِ ورودی به همه تذکر بهداشتی میدهد: «خانم قبل از اینکه وارد مدرسه شوید، لطفا بروید سمت آبخوری، دستهایتان را بشویید و بعد داخل مدرسه بروید.»
فهرست نام دانشآموزان را به دست گرفته است. از او درباره فهرست اسامی میپرسیم و میگوید: این اسم بچههایی است که تا حالا نتوانستهاند شبکه شاد را نصب کنند. خانم مدیر این فهرست را به من داد تا نام بچههایی را که به مدرسه میآیند، علامت بزنم.
او ادامه میدهد: خود من جزو همین فهرست بودم. دیروز از مدرسه به مادرم زنگ زدند و گفتند که باید فردا به مدرسه بیایم. از صبح آمدهام تا اشکالات ریاضیام را برطرف کنم. معلم ریاضیام هم آمده است و توانستم اشکالاتی را که داشتم، برطرف کنم.
داخل حیاط مدرسه چند دانشآموز با ماسکهایی که به صورت دارند، مشغول صحبت هستند. تعدادشان زیاد نیست، کمتر از ۲۰ نفرند، اما در عین اینکه با هم حرف میزنند و بازی میکنند، تلاش میکنند فاصله اجتماعی را هم رعایت کنند.
داخل تمام کلاسها معلمها حضور دارند. روی در هر کلاس، برگههایی برای مشخص شدن محل نشستن دانشآموزها نصب شده است. داخل بعضی کلاسها هم تعداد کمی از دانشآموزان حضور دارند و مشغول گپوگفت و رفع اشکال با معلمها هستند.
به حیاط مدرسه برمیگردیم. اسما یکی از این دانشآموزان است که همراه یکی از دوستانش به مدرسه آمده است. هر دو دانشآموز کلاس هشتمی هستند. اسما و دوستش هیچکدام شبکه شاد را نصب نکردهاند. اسما درحالیکه گوشیاش را از جیب مانتویش بیرون میآورد، میگوید: گوشی من از این نوع است؛ مدل قرن بوق.
فقط رفع اشکال
او ادامه میدهد: این گوشیها فقط به درد زنگ زدن میخورد، حتی پیامک هم با بدبختی ارسال میشود. باید صدبار دکمههایش را فشار بدهی تا به حرفی که میخواهی، برسی. من و خواهرم هر دو دانشآموز هستیم، اما نتوانستیم شبکه شاد را نصب کنیم. گوشیهایی که بتوان شبکه شاد را رویش نصب کرد، خیلی گران است. پدرم میگفت تلویزیون را ببین تا اشکالاتت برطرف شود، اما در تلویزیون ریاضی را خیلی سریع درس میدهند و من اصلا متوجه نمیشوم.
او ادامه میدهد: امروز آمدم مدرسه تا معلم به ما درس بدهد، اما معلم گفت که فقط میتواند رفع اشکال کند؛ چون درسهایی که در تمام این دو ماه داده، زیاد است و اگر بخواهد همه آنها را برای من مرور کند، نمیتواند به رفع اشکال همکلاسیهایم برسد. از او درباره جبران عقبماندگی درسهایش میپرسیم. شانههایش را بالا میاندازد و میگوید: نمیدانم چهکار کنم. امروز معلمم گفت از هرجا که میتوانم یا از اقوام، یک گوشی هوشمند قرض کنم تا تمام فیلمهایی را که برای درس ریاضی گذاشته است، از آنجا دانلود کنم و ببینم.
مدرسه خلوت
مسیر بعدی بولوار ارشاد و دبستانی دخترانه است. مدرسه خلوت است. تمام معلمهای مدرسه با ماسک، دستکش و شیلد داخل مدرسه حضور دارند؛ پوششی که اجرای تمام پروتکلها را به معنی واقعی به مرحله اجرا رسانده است. جلوی در مدرسه و قبل از ورود، بطریهای الکل برای ضدعفونی دستها قرار دارد و هر دانش آموزی که میخواهد وارد مدرسه شود، اول از همه با الکل دستهایش را ضدعفونی میکند.
معصومه نادری مدیر مدرسه است. او میگوید: تمام بچههای مدرسه ما نرمافزار شاد را نصب کردهاند و همه معلمها توانستند ازطریق این نرمافزار، تمام دروس را به بچهها آموزش بدهند.
او در ادامه میگوید: امروز احتمالا تعداد دانشآموزانی که برای رفع اشکال به مدرسه میآیند، زیاد نخواهد بود. پدر و مادرها هم استرس دارند و سعی میکنند خودشان مشکلات درسی بچهها را تا جایی که میتوانند، برطرف کنند تا نیازی به حضور فرزندانشان در مدرسه نباشد.
مدیر این مدرسه در ادامه، به یکی از دانشآموزانی که به مدرسه آمده است، اشاره میکند و میگوید: این دانشآموز برای رفع اشکال آمده است. والدینش منتظرند تا سؤالاتش را بپرسد و دوباره او را به خانه برگردانند. خانوادههایی که دانشآموز دارند، شرایط کشور و کرونا را بهخوبی درک کردهاند. تمام دغدغه و استرسی که داریم، برای دانش آموزان کلاس اولی و ثبتنام آنهاست.
دغدغه ثبتنام کلاس اولیها
خانم نادری به زمان اعلامشده برای ثبتنام کلاس اولیها اشاره میکند و میگوید: وزیر آموزشوپرورش اول خرداد را زمان شروع ثبتنام کلاساولیها اعلام کرده است. با این شرایط کرونایی، کاش ثبتنام کلاساولیها کمی با تأخیر انجام میشد تا شاید با گذر زمان، اندکی از تبوتاب کرونا فروکش کند. ما تصمیم گرفتهایم در همین روزهایی که بچهها برای رفع اشکال میآیند، محل دفتر را به نحوی تغییر دهیم که شبیه باجه بانک بشود. تصمیم گرفتهایم با نصب شیشه، تماس کادر آموزشی با والدین را در زمان ثبتنامها به حداقل برسانیم.
به دبستانی دیگر در همین محدوده میرویم. سمانه جهاندیده، یکی از معلمان این مدرسه است که درحال آموزش ریاضی به دو دانشآموز پسر است. هر دو دانشآموز ماسک به صورت دارند و با فاصله ازهم نشستهاند. آنطور که او میگوید، بعضی دانشآموزان به دلایلی ازجمله مسائل مالی یا مشکلات خانوادگی، نتوانستهاند خودشان را با آموزشهای ارائهشده در گروه پیش ببرند. او میگوید: دانشآموزی داریم که والدین او نابینا یا ناشنوا هستند؛ به همین دلیل آنها نمیتوانند در زمان تدریس مجازی به بچهها کمک کنند. از این دانشآموزان با این شرایط خاص در هر مدرسهای وجود دارد، بنابراین برگزاری این کلاسها خیلی به این دانشآموزان کمک میکند.
۳ ماه از خانه خارج نشدیم
مسیر بعدی ما بولوار مجلسی است. بطری الکل و ظرفی حاوی ماسک و دستکش، پای ثابت مدرسهای است که واردش میشویم. ورود ما به این هنرستان با بیرون آمدن خانم مسنی از این مدرسه همراه شده است. دستکش یکبارمصرفی را که به دست دارد، درمیآورد و با حساسیت خاص یک دستکش جدید دیگر از داخل کیف دستیاش بیرون آورده، به دست میکند. او درباره علت حضورش در مدرسه میگوید: همه پسر و دخترهایم ازدواج کردهاند و سارا دختر کوچکم امسال سال آخر دبیرستانش است. سه ماه بهجز مواقعی که قصد خرید داشتیم، از خانه خارج نشدیم. امروز به من گفت که میخواهد به مدرسه برود، اما خودم راضی نشدم. واقعا ترس دارم. اگر مریض شود، چهکار کنم؟ گفتم نمیخواهد؛ سؤالاتت را بنویس تا خودم به مدرسه ببرم و از معلمها بپرسم.
کرونا و ضرر و زیان کنکوریها
او در ادامه به نگرانیهای والدینی که دانشآموز کنکوری دارند، نیز اشاره میکند و میگوید: امسال اولین سالی است که باید کنکور بدهد؛ برای همین هم خودم و هم دخترم استرس داریم. او میگوید: این تعطیلات بیشتر از همه، بچههای کنکوری را متضرر کرد. همه مدرسهها، کتابخانهها و آموزشگاههای کنکور تعطیل بود. این بچهها از همهچیز ماندند. الان نگرانی ما از کنکوری است که قرار است این بچهها چند وقت دیگر بدهند. فکر کنم بیشتر از همه کنکوریها ضرر کردند؛ ضرری که با هیچ چیزی جبران نمیشود.