۲۳ سال از انتخابات دوم خرداد سال۱۳۷۶ میگذرد؛ انتخاباتی فراموشنشدنی که سرآغاز فصل رقابتهای گرم انتخاباتی در تاریخ جمهوریاسلامی شد. درست است که انتخابات ریاستجمهوریِ دوم خرداد۱۳۷۶ اولین انتخابات عصر جمهوریاسلامی نبود و پیش از آن هم، کشور شاهد برگزاری شش انتخابات ریاستجمهوری بود، ولی بدون اغراق بهجز اولین انتخابات که تاحدی رقابتی بود، در بقیه ادوار، همیشه حضور چهرهای با وزن سیاسی بالا، اجازه شکلگیری رقابت انتخاباتی را نمیداد. واقعیت این است که رعایت قاعده اخلاق و انصاف برای هر سیاستمداری، ضروری است. در آن انتخابات با آنکه رقابت هم بود، طرفین به نتیجه پایبند بودند. درست است که گفتمان جناح پیروز دوم خرداد پس از هشت سال در انتخابات سال۱۳۸۴ نتیجه را واگذار کرد، ولی ازآنجاکه گفتمانها افول میکنند، اما نمیمیرند، سالها بعد اصلاحطلبان با نقد درونگفتمانی، بار دیگر با خوانش اعتدالی از اصلاحات به قدرت بازگشتند و با ائتلاف با اعتدالیون، نشان دادند که برای رسیدن به هدف میتوان انعطاف داشت و خواستِ حداقلی بر حداکثری ترجیح دارد. این، نوعی سیاستورزی عقلانی بود که نشانی از خردورزی و عبرتآموزی از تاریخ با خود داشت. روح سرگردان دوم خرداد دوباره میتواند به کالبد جامعه ایرانی برگردد اگر نظام سیاسی همچنان پذیرای رقابت جناحهای سیاسی کشور باشد و جناحها دچار افسردگی سیاسی نشوند و بخشهایی از جامعه دوباره امیدوار و از دلزدگی سیاسی دور شوند. واقعیت این است که عرصه سیاسی کشور بیشتر تحتتاثیر سه طیف سیاسی است. اگر از واژه «طیف» استفاده میشود، بیشتر به این منظور است که گستره وسیع صفبندی سیاسی کشور را نشان دهیم. در این شرایط سیاسی، بر همه فعالان سیاسی فرض است که با نگاه دوراندیشانه، همچنان به تقویت طیف میانه بیندیشند. شکلگیری فراکسیونی از این طیف در مجلس یازدهم، میتواند برای آینده سیاسی کشور مفید باشد تا در میانمدت و درازمدت اثرگذار باشد. واقعیت آن است که درمیان طیف اصولگرایان، یک جناح واحد وجود ندارد. نگاههای تیم آقای قالیباف و نوع تفکر نو اصولگرایی وی با نوع نگاه جبهه پایداری، تفاوت آشکاری دارد و برای ریاست مجلس، ما اختلافات شدیدی را شاهد هستیم که بخشی از اصولگرایان قطعا زیر پرچم آقای قالیباف نخواهند رفت.